senadorra
- Reads 29,430
- Votes 3,449
- Parts 29
[ COMPLETED ]
"بمون"
زین ناامیدانه زمزمه کرد و لب هاشو به شقیقه ی لیام فشرد انگار میتونست دردی که داشت توی وجودش بیشتر و بیشتر میشد رو کم کنه. ولی اون نمیتونست و مهم نبود چقدر سخت تلاش میکرد، اون نمیتونست کاری کنه که لیام بمونه...
•
اخطار: این فنفیک ممکن است قلب زیام شیپر شما را به درد بیاورد :))
Original Larry fanfiction: Hoping This Cold Blue Water Scrubs Me Clean And Spits Me Out