Select All
  • Fake
    134K 12.6K 48

    همه چیز قرار نیست طبق برنامه پیش بره در حال ویرایش (بعضی پارت‌ها تغییرات خیلی جزئی و غیرضروری دارن)

    Completed  
  • Loveland (COMPLETED)
    184K 17.2K 82

    زمانی که والدین پرنسس الیزابت در جنگ کشته میشن ، اونو به عنوان غنیمت می برن پیش پادشاه (فن فیکشن هری استایلز)

    Completed   Mature
  • The Empire of Nought
    33.5K 5.8K 55

    «امپراتوریِ هیچ» -«تو فکر کردی کی هستی بدبخت؟ یه قهرمان؟ قهرمان‌ها یا پا به توپ دارن، یا دست به میکروفون یا چشم به دوربین! قهرمان‌هایی از جنس تو هیچی نیستن! تو تبدیل می‌شی به نیم خط توی کتاب تاریخ دبستان!» -«برام مهم نیست کسی اسمم رو به خاطر نیاره. همین که بدونم یه قطره از یه دریا بودم نه یه مرداب، برام بسه...» A Harr...

    Completed  
  • Broken (+18)
    4.3K 626 29

    هرى: من دوستت ندارم لانا! ديگه نمى خوامت! چرا متوجه نيستى؟ و من فقط خنديدم...

    Mature
  • Malik pile
    42K 3.2K 57

    [ عمارت مالیک ] - همینطور که حتما متوجه شدی من تو رو خریدم پس تو از الان متعلق به منی ، روشنه ؟ قبل از اینکه سرم رو تکون بدم هشدار داد - تو باید کاملا در برابر من مطیع و مودب باشی اما سر تکون دادن اصلا مودبانه نیست - بله - بذار کمکت کنم ، تو باید همیشه از کلمه آقا یا رئیس استفاده کنی ! - بله آقا ... * همه فکر میکردند...

  • Stupids
    116K 16.6K 49

    «احمق‌ها» من معمار نیستم ولی می‌دونم پیش از این که قصر بسازی باید آلونکت رو خراب کنی. نمی‌تونی روی همون زمینی که آلونک داری قصر رو هم بخوای. قبل از این که برجت ده‌ها متر بالا بره... اول باید چند ده متری رو پِی بکنی و پایین بری. من معمار نیستم ولی زیاد تو حرفه‌ی این و اون سرک می‌کشم : ) A Zayn Malik Fanfiction

    Completed  
  • Elevator (completed)
    40.2K 6.5K 40

    هيچ چيز اونطورى كه شما تصور ميكنيد نيست ! هيچ واقعيت ، صداقت و وفادارى اى توى دنيا وجود نداره . همه چيز حقس . حتى چيزى كه الان دارى ميخونى . ! همه چيز پوچ و كاغذيه . همه گول ميخورن . و ميدونى چيه ؟ حتى تو هم دارى با خوندن اين داستان گول ميخورى . (Harry Styles AU)

  • One-way Road (H.S)
    20.6K 2.7K 49

    [complete] این داستان یه عشقه یه عشق پوچ یه عشق یک طرفه که به جایی نرسید و داستان یه زندگی که نابود شد و سوخت و همه اینو فهمیدن به جز کسی که باید میفهمید _______________ عشق... بعضیا میگن شیرینه و همه باید یک بار عاشق بشن اما من مطمئنم چیزی که اونا حس کردن عشق نبوده ، شاید بشه اسمشو هوس گذاشت... م...

    Completed  
  • Half-Blood
    117K 29.4K 162

    «دورگه» پایبند اقوام و اماکن نشو. انسان باش. بدون مرز! A Louis Tomlinson Fanfiction highest ranking: #4 in fanfiction

    Completed  
  • Dead Awake (H.S AU)
    55.8K 4.6K 31

    [+18] من همیشه تنها بودم یه دختر یتیم که یه غریبه بزرگش کرد یه غریبه که زود رفت و بعد من موندم و خرابه ها ، من موندم و تاریکی ، من موندم و درد... میخواستم زنده بمونم پس باید یه کاری میکردم من تبدیل به کسی شدم که ازش متنفر بودم شدم اون سایه ای که بدون نور زنده میمونه.. من احساساتمو گم کردم ولی این زیاد طول نکشید من م...

  • Upstairs
    114K 15.1K 50

    «طبقه‌ی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سال‌ها... خاطرات کم‌کم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد می‌آرم. شب و روزها می‌گذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهره‌ی یه دختر جوان رو توی چارچوب در...

    Completed