My ziam heart^_^
20 stories
Give me love (new) by yasi_palik
yasi_palik
  • WpView
    Reads 535
  • WpVote
    Votes 63
  • WpPart
    Parts 2
رویاها همیشه قشنگن همیشه یاد آور و خواستنِ چیزهایی هستن که دوستشون داریم، اما مال ما نیستن و ممکنه هیچوقتم نشن. آدمای رویا پرداز همیشه دنیاشون از بقیه جداست، همیشه رنگارنگ و قشنگه، چون با افکار و احساسات خودشون ساخته شدن؛ پر از چیزای خواستنی. همیشه چیزهایی که حسرت به دست آوردنشونو دارن تو مغزشون قدم برمیداره درسته زجر آوره، اما فکر کردن بهش همیشه لبخند رو روی لباشون میشونه و انگار همونجا اُتراق میکنه. درست مثل من؛ خیال های من پر از توعه، تو و همیشه تو! عطر تلخی که همیشه میزنی و با بوی سیگارت مخلوط میشن و بیش از حد جذابت میکنن! راه رفتنت، صدای پاشنه ی کوتاه کفشات، تصویر حرکت دادن انگشتای ظریف دستت که با جوهر تتوهات نقاشی شدن.... من به تک تک اجزای بدنت و تمام چیزایی که مال توان حسودی میکنم، حتی به پاکت سیگارت. چون همیشه تو جیبته و همیشه بوی تنتو حس میکنه، همه جا همراهته و تک تک اون نخ های سفید رنگ سیگار بین لب هات قرار میگیرن، هوایی که از شش ها و بین لب ها و دهنت رد شده رو حس میکنن...:) من حتی به بالشتتم حسادت میکنم. همیشه هروقت که خسته میشی سرتو روش میذاری. پارچه ی بالشت موهات که مثل تار ابریشمن رو حس میکنن، حتی پوست نرم و خاستنیِ صورتتو. من یه خیال بافِ معمولی نیستم، از نوع احمشقم! احمق بودن به این معنی ن
SYNDROME [ZiamFanfiction] by Nazanin_0
Nazanin_0
  • WpView
    Reads 115,858
  • WpVote
    Votes 19,246
  • WpPart
    Parts 52
COMPLETED Ranking #1 in Fanfiction -حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟! +من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !
Dont Forgot Me (Ziam FanFiction)  by nila95niloo
nila95niloo
  • WpView
    Reads 10,134
  • WpVote
    Votes 1,322
  • WpPart
    Parts 15
تو منو میشناسی؟! من خیلی وقته که خودمو گم کردم... پیدام کن... و همیشه من فراموش شده رو به خاطر داشته باش ... _لیام پین
sour apple [Z.M] by kimissleo
kimissleo
  • WpView
    Reads 152,661
  • WpVote
    Votes 23,872
  • WpPart
    Parts 129
[Complete] صداش پیچید که گفت: من حتی صدای نفساتو میشناسم چرا این موقع از شب بیداری بیب؟ خواب بد؟ جواب ندادم فقط دستمو محکم جلوی دهنم گرفتم و تا صدای هق هقم بلند نشه لیام دوباره گفت : تو جات توی بغل منه منم بدون تو خوابم نمیبره.... عزیزم برگرد... هرجایی که هستی خونه ی تو نیست.... برگرد خونه ت میشنوی زینی؟ من دوستت دارم... بی وقفه دوستت دارم.... برگرد بیبی.... دیگه نتونستم ادامه بدم و تماس رو قطع کردم و بلافاصله گوشی رو خاموش کردم.... https://telegram.me/dar2delbot?start=send_175PA4J
far from love [Z.M]°•°[L.S] by sunLAYower
sunLAYower
  • WpView
    Reads 112,500
  • WpVote
    Votes 17,076
  • WpPart
    Parts 75
- الان موقعیتش رو داری اونو بکش، اون قابل بخشش نیست + من نمیکشم چون کشتن بلد نیستم... ولی زجر دادن؟ این چیزیه که بیشتر از نفس کشیدن یادش گرفتم الانم میخوام صدای فریادتو موقع شکستن استخونات بشنوم... این همون موقعیتیه که از دستش نمیدم ------------- ♡ ژانر : عاشقانه، درام ♡ کاپل : زیام، لری ♡ روزهای آپ : یکشنبه ها
°Little Problem° [Z.M] _ By Sara (Completed) by notevensara_
notevensara_
  • WpView
    Reads 326,670
  • WpVote
    Votes 55,708
  • WpPart
    Parts 62
+آقای پین، یا بچه‌ی بوگندوتو از جلوی در خونه‌ی من دور میکنی یا زنگ میزنم پلیس!! Highest ranks: #1 in fanfiction and #1 in onedirection 💛❤ با احترام به لیام پین و تمام خاطرات قشنگی که بهمون هدیه داد.
COMPETITION(Ziam Mayne) by YaldaDM
YaldaDM
  • WpView
    Reads 24,000
  • WpVote
    Votes 3,540
  • WpPart
    Parts 24
زین همیشه میخواست اول باشه...حتی اگه شرطه اول شدن ول کردن احساساته قویش باشه...اون حتی باکسی که عاشقش هستم میجنگه.
⋆Rings⋆[L.S_Z.M] by f5t_TOMLINSON
f5t_TOMLINSON
  • WpView
    Reads 16,082
  • WpVote
    Votes 2,883
  • WpPart
    Parts 24
نه خواب است و نه مرگ است؛ او که انگار مرده ی زنده است خانه ای که در آن زاده شدی، دوستان عهد شبابت، پیرمرد و خدمتکار خانه، مشقات روز و پاداش آن، همه و همه ناپدید می‌گردند و افسانه میشود و دیگر در مهارت نمی‌آید. _رالف والدو اِمِرسون
His Many Selves •| ZIAM |• by qhzzzl
qhzzzl
  • WpView
    Reads 14,034
  • WpVote
    Votes 2,712
  • WpPart
    Parts 24
زندگی یه کارآگاه جوان با فهمیدن یه راز بزرگ توی زندگی نامزدش برای همیشه عوض میشه!
Stranger Love‌[Ziam Fanfiction] by Nazanin_0
Nazanin_0
  • WpView
    Reads 122,352
  • WpVote
    Votes 16,215
  • WpPart
    Parts 39
{completed} -من‌ از همه چیز میترسم، از مردم، از رنگ ها، از دردها، حتی از خودم و هرچیزی که توی گذشته لعنتیم بود! اما چرا از تُ نمی‌ترسم؟! از عشق تُ، از رابطه با تُ، من هر ذره از وجود لعنتیو میخوام؛ پس بیا و منو با روحت ارضا کن! Baby, let me love you Goodbye.