Larry,New
18 stories
مکالمات غم زده~[LS] by LostLarryChild28
LostLarryChild28
  • WpView
    Reads 38,893
  • WpVote
    Votes 9,264
  • WpPart
    Parts 44
هری افسردست و لویی تلاش میکنه تا سرحالش کنه. Highest ranking: #1 in short story
52 Birthdays with Lou  (Persian translation) by larries__iran
larries__iran
  • WpView
    Reads 3,494
  • WpVote
    Votes 460
  • WpPart
    Parts 13
شمع های تولد جادویی ان اونا سعی میکنن عشق رو به وجود بیارن اما گاهی اشتباه میکنن اشتباهی مرگبار All credits go to http://sometimesitshardtograsp.tumblr.com/post/16867200652/52-birthdays-with-lou
How to steal: someone's boyfriend [Persian Translation] by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 40,101
  • WpVote
    Votes 7,463
  • WpPart
    Parts 20
[Completed] هری قاعدتا باید یه سال خیلی ملایم و بی دردسر توی کالج میداشت ، ولی یه نفر اونو ازین قاعده دور کرد کسی که حتی اونو به یاد نمیاورد...
Just Hold On(completed) by eileenmonro
eileenmonro
  • WpView
    Reads 448,094
  • WpVote
    Votes 51,107
  • WpPart
    Parts 60
Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤
Halloween2/L.S by Farrouis
Farrouis
  • WpView
    Reads 7,317
  • WpVote
    Votes 830
  • WpPart
    Parts 7
زندگی مشترک هری و لویی ادامه داره. اونا با سختی ها رو به رو میشن. ولی یه روز. همه چی نابود میشه.
Halloween/L.S by Farrouis
Farrouis
  • WpView
    Reads 67,578
  • WpVote
    Votes 9,319
  • WpPart
    Parts 35
بدبختی من از همون شب شروع شد. هالووین ازت متنفرم.
Strawberry Milk (Persian Translation) by larents_iranff
larents_iranff
  • WpView
    Reads 114,325
  • WpVote
    Votes 12,776
  • WpPart
    Parts 24
توی واحد نجوم، جایی که هری ناخون هاش رو لاک میزنه و شیر توت فرنگی میخوره و زیادی برای همه چی استرس داره، لویی سعی میکنه بفهمه که مشکل اون پسر چیه.
Baby Daddy {Larry*Mpreg*Short Story}[Persian Translation] by ff_translation
ff_translation
  • WpView
    Reads 71,194
  • WpVote
    Votes 8,171
  • WpPart
    Parts 15
"من میخوام بچه داشته باشم..." "نه،نمیخوای." هری میخواست که پدر بشه و لویی نمیخواست،اما همیشه اون اتفاقی نمیوفته که لویی میخواد. *Written by @velvetfrnk *
His Hazza (mpreg)(persian translation) by _yamna_
_yamna_
  • WpView
    Reads 126,134
  • WpVote
    Votes 18,177
  • WpPart
    Parts 30
[Completed] " تو خیلی ریزه میزه و شکننده ای. من میخوام همونطور باهات رفتار کنم" لویی با یکی از فرهای هری بازی میکنه و لبخند میزنه " پسر پرفکت من. هزای من" " میگن تو مثل یه خدا راه میری. نمیتونن باور کنن من تو رو ضعیف کردم" .... لویی یه پانکه. معروف برای بی ادب و آزاردهنده بودن نسبت به همه. به استثناء هری استایلز.