baran15796's Reading List
9 stories
Got The Sunshine On My Shoulders [L.S](Persian Translation) by PersianGayVodka
PersianGayVodka
  • WpView
    Reads 138,908
  • WpVote
    Votes 30,053
  • WpPart
    Parts 52
[Completed] پنج سال پیش، هری استایلز برای تبدیل شدن به یک خواننده و هنرمند، زادگاهش رو ترک کرد. هری به اون چه که پشت سرش به جا گذاشت توجه زیادی نکرد- یک زندگی، یک خانواده، و یک همسر... کسی که روزی از خواب بیدار شد و فهمید هری ترکش کرده. و حالا، هری همه چیز داشت: پولدار و معروف بود و همه ستایشش می کردند، از جمله دوست پسرش. اما وقتی حرف جدی شدن رابطه به میان اومد، هری مجبور شد با تمام واقعیت های ناراحت کننده ی گذشته اش رو به رو بشه - و لویی. کسی بود که تمام برگه های طلاقی که هری در طي پنج سال گذشته براش فرستاده بود رو پس فرستاد. ------ H a p p y E n d i n g ------ Written by: @Hattalove (AO3) Translated by: Persian Gay Vodka Team
Busan | Jenlisa  by persianblinks
persianblinks
  • WpView
    Reads 64,073
  • WpVote
    Votes 5,486
  • WpPart
    Parts 39
ليسا منوبان يه دختر معمولى بود كه تازه درسش رو تو بوسان تموم كرده بود ، و وقتى به سئول برميگرده براى دنبال كردن آرزوهاش يه شغل آبرومندانه برا خودش دست و پا ميكنه.قبل ازينكه بوسان رو ترك كنه ، دوستش رزى اونو همراه خودش به يه پارتى شبانه ميبره ، اونا ميخواستن قبل ازينكه اونجارو ترك كنن يكم خوش بگذرونن، و بعد ليسا دخترى رو ميبينه كه شبش رو كاملا براش تغيير ميده، جنى كيم، كسى كه باهاش يه وان تايت استند رو ميگذرونه. ليسا مطمئنه كه ديگه اون دخترو ملاقات نميكنه، چون اولاً صبح بعدش به سئول برميگرده و دوماً خودشو از اون دختر پنهان ميكنه.ولى متاسفانه ليسا دوباره اون دختر رو توى سئول ميبينه . آيا دوباره ميتونه خودشو ازش قائم كنه؟ يا بهش اجازه ميده وارد زندگيش بشه؟ Originally Written By @jenlisaislifue [Persian Translation]
Legionnaire(L.S) [Completed] by mahsaf79
mahsaf79
  • WpView
    Reads 387,330
  • WpVote
    Votes 50,977
  • WpPart
    Parts 64
" دوتا زندگی واسم ساختی : زندگی فوتبالی ، زندگی پر از عشق"
Baby Heaven's In Your Eyes [L/S: Persian Translation] by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 97,242
  • WpVote
    Votes 10,346
  • WpPart
    Parts 25
[OnGoing] بیشتر از این نمیتونست تفاوتی بینشون باشه. لویی تاملینسون ۱۷ ساله که آخرین سال دبیرستانش رو تو معتبر ترین مدرسه غیرانتفاعی دانکستر میگذروند.اگه تنها یک چیز باشه که اونو به شدت آزار میده,قطعا مدرسه ی سطح پایینِ دولتیِ خیابون روبرویی هست. هری استایلز ۱۹ ساله,کسی که درحال گذروندن آخرین سال دبیرستانش تو مدرسه دولتی دانکستر هست.اون هیچوقت سره کلاساش حاضر نمیشه و اگرم به خودش این زحمتو بده,یا مسته یا های,بعضی وقتا هم جفتش.پوست بدنش پر از تتوعه و اگه تنها یک چیز باشه که اون ازش خیلی متنفره,اونم بچه های پر افاده و سوسول مدرسه غیر دولتیِ خیابون روبروییه. یا جور دیگش اینه,جایی که هری پسر بد و به فاک رفته با کلی مشکل تو زندگیش,لویی پسر پولدار فوق العاده و خوشبخت,که مدرسه هاشون دقیقا روبروی همدیگن.اونا تو یه پارتی باهم آشنا میشن و شاید این آخرین و تنها چیزیه که بهش احتیاج دارن.
Anxiolytic [L.S] by harold_iran
harold_iran
  • WpView
    Reads 172,401
  • WpVote
    Votes 33,421
  • WpPart
    Parts 78
[Complete] "خب ببین اینجا چی داریم .. لویی تاملینسون مغرور که ادعا میکنه بهترین دانشجوی داروسازی دانشکدست در حالی که نمیتونه یه قرص ساده برای خودش تجویز کنه" "سرد درد های من دیگه با قرص خوب نمیشن هری!" "پس با چی خوب میشن؟" "با تـو"
Just Hold On(completed) by eileenmonro
eileenmonro
  • WpView
    Reads 448,273
  • WpVote
    Votes 51,107
  • WpPart
    Parts 60
Larry+ziam از درد به خودش میپیچید و گریه های بچگانش تو کل اون کوچه ی تاریک طنین مینداخت.صدای خنده های اون آدمای مست هنوز تو گوشش بودن...آخه چرا از درد نمیمیره؟چرا این کابوسا تموم نمیشن؟آخه اون فقط یه پسر بچه کوچولوعه! ___________________________________ 💚💙👬 👬💛❤
I Lost You (Harry Styles) by loveonedirectioniran
loveonedirectioniran
  • WpView
    Reads 60,343
  • WpVote
    Votes 6,607
  • WpPart
    Parts 74
شب از جایی شروع میشه... که تو... چشمات و میبندی! By:@FreakBita
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,306,981
  • WpVote
    Votes 303,298
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
friends with benefits (L.S) by erebus_msr
erebus_msr
  • WpView
    Reads 244,181
  • WpVote
    Votes 29,200
  • WpPart
    Parts 31
لویی فکر می کرد این تنها راهیه که میتونه هری رو پیش خودش نگهداره ‌‌‌...