كاپلي
4 stories
MY SOULMATE? | per translation  by NAMMIN_IR
NAMMIN_IR
  • WpView
    Reads 2,382
  • WpVote
    Votes 281
  • WpPart
    Parts 2
همزاد داشتن میتونه برای بعضیا خیلی شیرین باشه،دونستن اینکه کسی میتونه بهت عشق بورزه و میتونه نگرانیاتو بفهمه،دونستن اینکه یکی هست تا همراهت زندگی کنه و تو زندگی کردن خودت تنها نیستی.برای همزاد ها نوشته شده که همدیگه رو ملاقات کنن. و کسی نمیتونه این سرنوشت مخالفت کنه میتونه؟ ولی خب فقط به حرف نیست که دردات ماله یه نفر باشه،لفظی نیست که بگی دردات رو هم یه نفر عینا احساس میکنه. هر زخمی،هر دردی، هر لحظه ای که اتفاق بیفته و به هر اندازه ای که سخت باشه به همزادت تحمیل بشه. میتونی تضمین کنی که هیچ دردی رو بهش ندی؟نه! چیکار میکنی اگه اون بهت آسیب بزنه؟ چیکار میکنی اگه بخواد خودکشی کنه؟ پارک جیمین جواب هیچ کدوم از اینا رو نمیدونه،در حالی که آسیب های زیادی رو بخاطر همزادش متحمل میشه.جونگ کوک از اینکه چه بلایی سر این پسر میاره خبر داره؟ کوکمین رمنس اسمات
Call Him Daddy![1] by blueside_demian
blueside_demian
  • WpView
    Reads 94,121
  • WpVote
    Votes 11,924
  • WpPart
    Parts 20
《کامل‌شده》 داستان از اونجایی شروع میشه که جئون جونگکوک از بوسان اومده تا توی سئول درس بخونه و به همه دروغ گفته که وضع مالیش خوب نیست تا دوست واقعی پیدا کنه و یه روز وقتی میره دندون پزشکی میفهمه که دندون پزشکش زیادی جذابه و بعد از مشورت کردن با جیمین صمیمیترین دوستش و هم اتاقیش، یه پیشنهاد عجیب به دندون پزشکش که ازش ۱۲سال بزرگتره میده و ... S 20190226 E 20190405 •○●○• اسم: ددی صداش کن!(فصل اول) کاپل: ویکوک ، هوپمین (و یه کاپل دختر پسری) #9 bts
NFWMB (Jikook) +18 by xPinkLightx
xPinkLightx
  • WpView
    Reads 86,979
  • WpVote
    Votes 6,211
  • WpPart
    Parts 22
داستان درباره تشكيل روابط اشتباه..روابطي ك باعث فاش شدن رازهايي ميشه ك هيچوقت نبايدگفته ميشدن،هست. 🔞لطفا با توجه به درجه سني تون بخونين.🔞
Star Renaissance || VKook ~ Completed by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 211,375
  • WpVote
    Votes 36,159
  • WpPart
    Parts 40
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پسره که انگار عصبانی شده بود جلو اومد . صورتش به اندازه ی یه برگه کاغذ با جونگ کوک فاصله داشت با حرص از لای دندوناش غرید _ من وی هستم همون که قرار کتابا رو ازت تحویل بگیره . پولت رو هم که دادم به اون سایون احمق بگو دفعه ی دیگه یکی رو بفرسته که اینطوری مثل تو دو ساعت نخواد سوال پیچم کنه بچه جون حالا هم زود باش من تمام شب رو وقت ندارم جونگ کوک همچنان متعجب به چشمای عصبانی شخصی که خودشو وی معرفی کرده بود خیره شد . هیچ ایده ای نداشت که اون آدم اصلا داره راجع به چی حرف میزنه ولی اینو خوب میدونست که رعیت ها توی سرزمین اسکورو حق خوندن و نوشتن ندارن و حمل کتاب نوعی جرم محسوب میشه . شاید باید یکم بدجنس میبود. ♦♦★♦♦ کاپل: ویکوک - نامجین - یونمین ژانر: فانتزی - رمنس نویسنده: Scarlett & Nafas *میتونید پیدیاف این فیک رو توی چنلمون پیدا کنید* 1 in #بیتیاس 1 in #Seokjin 1 in #Jimin