fatemehgrammy's Reading List
15 stories
Moscow | Hopemin Completed by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 109,937
  • WpVote
    Votes 16,864
  • WpPart
    Parts 23
_میدونی دوست نداشتنت مثل چیه؟ _مثل این میمونه که دریارو از ساحل بگیرن چون از ساحل بدون دریا فقط یه کویر میمونه...🌊 خلاصه: مسکو داستانی عجیب از زندگی خون آشام هاییه که سرنوشت خودشون رو انتخاب کردن... طبق قوانین جدیدی جهان به دو بخش تقسیم میشد...شمال برای خون آشام ها و جنوب برای انسان ها... اما چی میشد اگه سرنوشت برده ای فرستاده شده از جنوب با سرنوشت خون آشام پر رمز و رازی که پسرخوانده ی شهردار مسکو بود گره میخورد؟ چه جنگ هایی قرار بود بر سر خون این پسر راه بیوفته؟ داستان پر فراز و نشیب مسکو رو بخونین... پیج نویسنده: @sylvie_fic کاپل:🔹️هوپمین_ویکوک🔹️ نویسنده: Sylvie 🌱 ژانر:سوپر نچرال،ومپایر،رمنس،اسمات 🔞⛔ پ ن: وجود برخی از ابهامات در مورد شهر مسکو کاملا طبیعیه و به دلیل نبود اطلاعات کافی در سایت های ایرانی ممکنه نویسنده ایراد هایی در متن داستان داشته باشه، اما تمامی مکان ها و شهر ها کاملا واقعی هستن.
Alpha[taekook]  by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 496,612
  • WpVote
    Votes 74,875
  • WpPart
    Parts 27
[کامل شده! ] (تهیونگ پسریه که همه منتظرن یه امگای ضعیف بشه... اما سرنوشت داره به تک تکشون پوزخند میزنه) _اینکه جز کدوم دسته قرار بگیرین به طور عمده بستگی به این داره که پدرومادرتون جز کدوم بودن،یا اینکه اکثر اعضای خانواده متعلق به کدوم دستن. واقعا یه چیز نسبیه... ⚠️#1in Vkook ⚠️#1in Taekook ⚠️#1in Omegaverse ⚠️#1in Rm ⚠️#1in Suga ⚠️#1in Btsfanfic ⚠️#1in BTS
My Red Wine by someonepsycho
someonepsycho
  • WpView
    Reads 51,441
  • WpVote
    Votes 6,196
  • WpPart
    Parts 22
-دوسش داری مگه نه..؟من میدونم که تو از این خوشت میاد، اعتراف کن. بهم اعتراف کن واین، میدونم.. تو از گرمیه نفس من روی تنت خوشت میاد... +تو... تو میدونی.. ک دوسش دارم.. 'گرمیه نفسای اون مرد.. هربار درست زیر گوش من.. چشمای گرسنه و سردش.. من.. من چطور میتونم نخوامش..؟'
puppeteer by ariiellmina
ariiellmina
  • WpView
    Reads 533,326
  • WpVote
    Votes 43,638
  • WpPart
    Parts 41
♡ʙᴇ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴɢᴇ ᴛʜᴀᴛ ʏᴏᴜ ᴡɪsʜ ᴛᴏ sᴇᴇ ɪɴ ᴛʜᴇ ᴡᴏʀʟᴅ
Manquant by akamx__9
akamx__9
  • WpView
    Reads 74,779
  • WpVote
    Votes 8,614
  • WpPart
    Parts 28
جانگکوک، جین و جیمین ۳ تا پسرین که تو پرورشگاه بزرگ شدن ، اما طی یه اتفاق مشکوک پرورشگاه اتیش میگیره و اونا مجبور میشن با اتفاقات جدید رو به رو بشن...
Brothers (Taekook) by katayoon_malik
katayoon_malik
  • WpView
    Reads 254,277
  • WpVote
    Votes 30,045
  • WpPart
    Parts 27
*به من نگو هیونگ،من برادرت نیستم* **پس چی باید صدات کنم؟** *ددی*
🥀 Dark Love / Clod Fever▪  [Chanbaek/Hunhan/Kaisoo]   by Exo_Fic_Ever
Exo_Fic_Ever
  • WpView
    Reads 93,920
  • WpVote
    Votes 9,034
  • WpPart
    Parts 33
🥀𝐃𝐚𝐫𝐤 𝐋𝐨𝐯𝐞/𝐂𝐨𝐥𝐝 𝐅𝐞𝐯𝐞𝐫▪ [Chanbaek/Hunhan] بیون بکهیون،همسر اجباری وارث بزرگترین شرکت قاچاق انسان کره... پسر۲۲ساله ای که برای عملی کردن نفرت هایی که ب خانواده پارک داره تن به این ازدواج زوری میده و پابه عمارت خاکستری پارک چانیول میزاره... چی میشه اگه توی این نفرت دیرینه شکوفه از عشق غنچه کنه و اوضاع رو خیلی بدتر کنه؟؟؟ 💠فصل اول : Dark Love / عشق تاریک 💠فصل دوم : Cold Fever / تب سرد 💠کاپل ها: چانبک /هونهان/ کایسو 💠ژانر :جنایی،اکشن،اسمات،خشن +18 💠نویسنده : Ponyo
INCREDIBLE ; Vkook AU(+18) by fuckedmaster
fuckedmaster
  • WpView
    Reads 117,502
  • WpVote
    Votes 9,156
  • WpPart
    Parts 24
+بزار بیبیت باشم -پس صدام کن! +د...ددی -بیبی ددیو میخاد؟ +زیاد!! |و چی میشد اگه هرگز نمی دیدمت| 𝔄𝔯𝔢 𝔶𝔬𝔲 𝔞 𝔴𝔞𝔱𝔠𝔥𝔢𝔯 𝔬𝔯 𝔞 𝔭𝔩𝔞𝔶𝔢𝔯? . Tip:this is a smut fanfic (+18) Couples:vkook-hopmin-namjin-sope Geners:smut-fun پ.ن:(عمده این فیک به صورت فانه)همه چیز مشخصه پس لطفا سوال بی مورد مخصوصا درباره کاپلا یا تغییر کاپلا پرسیده نشه درباره اسماتم اخطار دادم اسمتا از قسمت دو یا سه شروع میشه پس اگر میتونید بخونید امیدوارم لذت ببرید~ To express babis appreciation
⚔•° Iustitia °• ~ KookTae~⚔ by _YourMy24_
_YourMy24_
  • WpView
    Reads 53,754
  • WpVote
    Votes 9,055
  • WpPart
    Parts 21
داستان زندگی تهیونگ که در دفاع از خودش مرتکب قتل شده و جانکوک کسی که چیزی برای از دست دادن نداره، چطور با هم در یک راستا قرار میگیره °•°•°•°•°•°•°•°•°•° چاقو از دستهای لرزانش به زمین افتاد . نمیتونست نگاهش رو از چشمهای بازِ کسی که تا چند دقیقه ی قبل زنده بود، بگیره . کار تموم شده بود . تلاش کرده بود زخم رو با دستش مسدود کنه و جلوی خونریزی رو بگیره اما انگار چاقوی کوچیکش به یکی از رگهای اصلی برخورد کرده بود . °•°•°•°•°•°•°•°•°•° یوستیتیا نام الهه ی عدالت در یونان باستانه . الهه ای با چشمهای بسته که در دستی شمشیر و در دستی ترازو داره . این فیک داستان افرادی رو روایت میکنه که به دنبال برقراری عدالت هستند .
Carry On SnowBaz by StarsInYour_Heart
StarsInYour_Heart
  • WpView
    Reads 15,641
  • WpVote
    Votes 717
  • WpPart
    Parts 31
Three stories about Simon, Baz and Penny taking place half a year later after the epilogue of Carry On... The first one is about their anniversary, the second one about Baz and Simon confronting Baz's parents on a Christmas dinner and the third one is about Simon having a bad mental health day and how Baz and Penny cheer him up. (Written long before Wayward Son came out!!!)