Select All
  • The Real Me [kookv]
    909K 139K 85

    - نمی‌تونم مثل قبل بغلت کنم. - نبایدم بتونی. من ماسکم رو جلوت زمین انداختم. ~~~ - بودنت اعتیادیه که دلم نمی‌خواد هیچ‌وقت ترکش کنم؛ مثل اعتیاد تو به لیمو. ~~~ ژانر: رمنس، درام، اسمات، روزمره

    Completed   Mature
  • -𝐓𝐇𝐈𝐒 𝐈𝐒 𝐌𝐄 𝐓𝐑𝐘𝐈𝐍𝐆-
    35.2K 7.7K 28

    𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞𝐬: 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕 / 𝐂𝐇𝐀𝐍𝐁𝐀𝐄𝐊 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞𝐬: 𝐒𝐥𝐢𝐜𝐞 𝐨𝐟 𝐥𝐢𝐟𝐞 / 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞 𝐒𝐧𝐞𝐚𝐤 𝐩𝐞𝐞𝐤: :«عروسکهات رو جمع کن و یه کوله بردار، باهم فرار میکنیم به نِوِرلَند و تا ابد پیش پیترپن زندگی میکنیم، تو دیگه از چیزی نمیترسی و قرار نیست همش گریه کنی. من خودم مراقبتم.» :«قول میدی؟» انگشت های ک...

  • •𝑫𝒓𝒆𝒂𝒎 𝒂𝒃𝒐𝒖𝒕 𝒎𝒆༄
    88.6K 24.7K 44

    ☪ خلاصه↶ فراموشی انتخابی، تنها بحرانی نیست که چان باید باهاش در کنار بکهیون، همسر فراموش شده ش، و سه فرزند شیرینشون دست و پنجه نرم کنه. چان حس میکنه اتفاقات اطرافش بشدت آشنان. جوری که انگار قبلا یکبار تمامشون رو زندگی کرده... ☪ عنوان⇜ رویایم را ببین | Dream about me ☪ کاپل⇜ چانبک ☪ ژانر⇜ انگست، علمی-تخیلی، عاشقانه، ر...

    Completed   Mature
  • The Pastiche
    1.3K 353 1

    "تابلویی که پشتش داستان دو مرد خوابیده. سرتیپ ارتش طرد شده از تمام خودش و کشورش و گیشای مردی که یک شبه وارد دنیاش میشه. برای یک شب یا یک زندگی؟" ☆☆☆☆ ژانر:تاریخی، اسمات کاپل:چانبک

    Completed   Mature
  • guomen; pass through a door (persian translation)
    4.5K 1.4K 52

    مقدمه ی نویسنده تو سایت ادبیات شهر جینجیانگ: اون در تنگه، و مسیر باریکه-انجیلِ متی جزئیات بیشتر درباره کاپل توی ستون شخصیت اصلی، اینبار تاپ دوکلمه ایه. هپی اندینگ، مواظب (کاپل) معکوس باشین=w= برچسب مطالب: عشق مدرن، زوج ستیزه جو اما عاشق شخصیت اصلی: شو شیلین، دو شون طبق معمول نویسنده ی این کار هم پریست هست. این رمان ۶۹...

  • Messiah River
    46.8K 13.4K 51

    "هرگاه دو انسان به همجنسگرایی روی بیاورند، هر دوی آن‌ها باید به کام مرگ کشیده‌شوند، برای گناه بزرگی که انجام داده‌اند!" [کتاب مقدس - لاویان - ۲۰:۱۳] شهرک متوسط‌نشین و گمنامی در گانگ‌وون، یک شب عادی از تعطیلات زمستانه با پیدا شدن جسدهایی توی رودخانه‌ی حاشیه‌ی جاده از آرامش همیشگی‌اش خارج شد. اجساد کودکان ناشناسِ شش تا...

    Completed  
  • Perfect Red
    10.1K 3K 16

    "توی ماشینت میشینی و یک لیوان قهوه‌ی سرد به دستت میدن. حکم‌ت رو طوری توی دریا میندازن که لحظه‌ای با خودت فکر نکنی این کوفتی شاید چیز ارزشمندی باشه. مسئولین اسکله هرگز چشم دیدنت رو ندارن. عذاب وجدان به گردنشون چنگ میزنه. چون شاید دو هفته بعد از رفتنت، شایعاتی از شهرک‌ها بهشون میرسه. با هم پچ پچ میکنن؛ اوه، رفیق، فلانی...

    Completed  
  • 𝐌𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐲 𝐝𝐞𝐬𝐢𝐫𝐞🐋🌴
    6.7K 1.4K 5

    ─چنـد شـاتی : میـل مبهـم🐋 ✓کـاپـل : چانبـک♡ ✓ژانــر : رمنـس• اسمـات 🔞 📝خلاصه: چانیول با بحران بی‌پولی، بعدِ از دست دادن کارش دست و پنجه نرم میکنه. اون تازه با پسری آشنا شده که حس میکنه حسابی استایلشه و همینم تحمل اوضاع رو آسون‌تر میکنه... اما درست صبح روزی که فکر میکرد قراره با دوست پسر جدیدش خوش بگذرونه سر و کله...

    Completed  
  • Semicolon
    2.1K 351 6

    «زمان در یک بعد از ظهر آفتابی از حرکت باز ایستاد، و اما زندگی همچنان به جریان تند خویش ادامه داده بود. من آنجا ایستاده بودم، در مرکزیت جهان. و تو را تماشا می‌کردم که مثل شکوفه های درخت بادام، مثل دانه های ریز برف و به مانند برگ های خشک پاییزی بر من سقوط می‌کنی. انگشت هام رو که به طرف تو دراز می‌کنم، به سرعت ناپدید می‌...

  • The Mad Hatter
    18.5K 4.7K 30

    گربه دست راستش را تکان داد و گفت: در این سمت یک کلاهدوز زندگی می‌کند، و در آن سمت یک خرگوش. هرکدام را که ببینی دیوانه‌اند. آلیس گفت: ولی من دلم نمی‌خواهد به سراغ افراد دیوانه بروم. گربه گفت: اوه! شما چاره‌ای ندارید. اینجا همه‌ی ما دیوانه‌ایم. "این فن‌فیکشن ادامه داده نخواهد شد." [CHANBAEK × KAIHUN] [Surreal × Psycholo...

  • " Dilatin "[Uncomplete]
    15.1K 3.3K 28

    •¬کاپل: چانبک •¬شخصیتها: کیم جونگین | اوه سهون | دو کیونگسو | لو هان | ژانگ ییشینگ | وو ییفان | کیم جونمیون •¬ژانر: عاشقانه | اکشن | جنایی | اسمات •¬خلاصه: بیون بکهیون رهبر یکی از بزرگترین باندهای مافیا آسیاست و گذشته مجهولش داخل یک مخدر به اسم دیلاتین حل شده. پارک چانیول یک داروساز تابع قوانین بود؛ قبل از اینکه برحسب...

    Mature
  • " UnderWorld "[Uncomplete]
    15.1K 3.3K 35

    •¬کاپل: چانبک | هونهان | کایسو | کریسهو •¬ژانر: فانتزی | عاشقانه | اساطیری •¬خلاصه: قدرتمند ترین خدا در میان دروازده تن از برترین ها و مالک نشان ماه و خورشید بود. نیرویی در اختیار داشت که هیچ کس توان مقابله در برابرش را در خود نمیدید. اگر میخواست؛ قدرت نابودی داشت و یا حیات میبخشید! این موهبتی بود که به اون هدیه شد. ...

    Mature
  • Lost In Your Eyes
    21.1K 6.7K 35

    کامل شده "احساسات توی کلمه ها جاری میشن. من هیچ وقت گوینده ی خوبی نبودم ولی عشق رو فهمیدم و همین برام کافی بود. سال ۱۹۴۶، وقتی تمام مردم درگیر شلوغیا و به هم ریختگی کشور بودن. دیدمش! و توی قهوه ای خالص چشماش گم شدم. فرشته ی شیطون من" یه عشق خالصانه...شیرین...ممنوعه! ☆☆☆☆ ژانر:رمنس، فلاف، اسمات، تاریخی کاپل:چانبک

    Completed   Mature
  • Myosotis
    28.7K 7.4K 5

    بکهیون یک پسر درونگراست که روزگارش رو با کتاب ها و فکرکردن به چانیول میگذرونه، اون واقعا هیچ دوستی تو مدرسه نداره و نقطه مقابلش چانیول، اون یه پسر برونگرای پرسروصداست که یه اکیپ دوستی کوچیک داره اما دلیل نمیشه با بقیه رابطه دوستانه نداشته باشه این یه داستان چند شاتیه موضوع کلیشه ای داره :) اما من نوشتمش چون فکرکرد...

    Completed  
  • Fogbow
    5.4K 1.3K 4

    « اگر یک روز فرصتش رو پیدا کنم، بهت میگم که چقدر دوست داشتنی هستی.. بهت میگم که اهمیتی نداره چقدر تلاش کنی، همیشه یک نفر هست که هیچوقت فراموشش نمیکنی.. از پرنده ی آبی برات میگم و از رنگین کمان سفیدی که تمام قلبم رو مال خودش کرده... اما برای فعلا، بیا دستهای همدیگه رو رها کنیم بیا تا میتونیم، از هم فاصله بگیریم » Genre...

    Completed  
  • SLOW WALK
    144K 36.7K 42

    - من نمیتونستم ازش مواظبت کنم - میخواستم برای یه بارم شده لبخندشون بخاطر من باشه اونا اینجوری وارد یه زندگی مشترک شدن، بدون عشق قرار نیست اتفاق خاصی بیفته، اونا همراه شدن تا ببینن راه به کدوم سمت میبردشون، به هرحال مگه همه زوجای دنیا عاشق همدیگه ان؟ couple: chanbaek genre: رومنس، زندگی روزمره

  • Soulmate | Season1 | EXO
    23.5K 7.3K 30

    تا قبل از این، یه بار هم کلمهٔ هم روح به گوش بکهیون نخورده بود و اصلا نمی‌دونست همچین چیزی هم وجود داره. اما وقتی فهمید کسی که دوران دبیرستان مدام خوابش رو میدیده همون شخصیه که الان هم رویاش رو می‌بینه، مطمئن شد حرفهای پیشگو درسته و برای پیدا کردن نیمه دیگه‌ی روحش، راهی سفر شد. ❞ - گفتی چرا اومدی نیویورک؟ چقدر دوست دا...

    Completed   Mature
  • Cancer
    34.6K 8.7K 20

    "بکهیون... محض رضای خدا. من می‌دونم که از زندگی چه‌چیزی میخوام. اینکه تو رو داشته باشم، خب؟ اما تو... تو نمی‌دونی. نمی‌دونی چه‌چیزی میخوای. از زندگی، من، حتی خودت! بهم میگی ازدواج کنم و بعد بابتش بازخواستم می‌کنی. من رو می‌بوسی و روز بعد میگی که عشقم احمقانه‌ست. ازم میخوای تمومش کنم و بعد شاکی میشی که چرا ازت دوری کرد...

    Completed