Ziam*-*
91 stories
Accomplisher (Z.M) by hastiasa
hastiasa
  • WpView
    Reads 80,154
  • WpVote
    Votes 13,065
  • WpPart
    Parts 48
"من میتونم کاملت کنم لیام." "نمیخوام. چون اونم همینو میخواست ولی من نتونستم ازش محافظت کنم، اگر تو روهم از دست بدم..." "من خودم کسیم ک قراره از تو محافظت کنه." [Completed]
Life is pain, so is death[ziam] by ItsCuteDumbie
ItsCuteDumbie
  • WpView
    Reads 2,891
  • WpVote
    Votes 642
  • WpPart
    Parts 12
الان من بیشتر از همیشه بهت نیاز دارم میتونی الان صدامو بشنوی؟ چون که ما میخایم اونو با صدای بلند بگیم حتی اگه کلماتمون بی معنی باشن آرزو میکنم که یه جایی،به یه نوعی هر کدوممون رو نجات بدم اما حقیقت اینه که من فقط یه پسر معمولیم
London-LA [Z.M] [short story] by mehrankoo
mehrankoo
  • WpView
    Reads 23,088
  • WpVote
    Votes 5,560
  • WpPart
    Parts 24
مسافرتهای هواییِ اولِ صبح بد ترینن؛ مخصوصا وقتی بغل دستیت یه پر حرفه لعنتی باشه،که لبخند از صورتش پاک نمیشه! آخه محض رضای فاک! اون ساعت شش صبح چه دلیلی برای لبخند زدن داره؟ . . ایده ی اصلی: پیج @vaghti__liampayne
We don't talk anymore by ToMmoMayne
ToMmoMayne
  • WpView
    Reads 15,673
  • WpVote
    Votes 2,562
  • WpPart
    Parts 20
We don't talk anymore Like we used to do We don't love anymore What was all of it for? cover by: @_zazi_
MAN OF MANY FACES [Z.M] by zach_hf
zach_hf
  • WpView
    Reads 8,175
  • WpVote
    Votes 982
  • WpPart
    Parts 12
لیام فقط کنار میومد ولی اطمینان نمیکرد و این رو چاقوی زیر بالشش و اسلحه توی کشوی سمت چپ تختش کاملا توضیح میداد..
Gamble {Z.M}.{L.S} by Pardisw_1D
Pardisw_1D
  • WpView
    Reads 18,284
  • WpVote
    Votes 2,450
  • WpPart
    Parts 18
زین کُلت مشکی رنگ رو روی شقیقه ی لیام گذاشت.بغض و گریه امونش رو بریده بود. لیام هم متقابلاً با دستای لرزون سر کلت رو روی قلب زین نگه داشت و با چشای اشکی گفت لیام_بیبی من نمیتونم اینکارو بکنم...چطور میتونم...نفسم رو...بکشم آخر جملشو نالید اما زین لبخند مهربونی بهش زد و گفت زین_تو باید اینکارو بکنی...من میخوام...حتی تا جهنم هم با تو باشم لیام خودشو جلو کشید و لب های نمکی زین که به خاطر اشک هاش طعم شوری گرفته بود،رو بین لب های خشک خودش اسیر کرد.بوسه ی نرمشون،کم کم خشن و پر از حس نیاز شد،حس دلتنگی تو وجود جفتشون موج می زد. زین آروم از لیام جدا شد و چشمای تب دار و خمارش رو به آرومی باز کرد،لیام کمی جلو خم شد و صورت خیس زین رو غرق بوسه کرد زین_یک... لیام_بیا بیخیال شیم عشق زین_دو... لیام_من نمیتونم زین زین_خداحافظ عشق من...مرد دست نیافتنی من...ماشه رو با شماره سه فشار بده زین با چشمای بسته سه رو گفت و ماشه رو کشید...اما لیام دقیقه آخر کُلت و به یه سمت دیگه پرتاب کرد گفته بود توانشو نداره،اما زین گوش نمیکرد زین_نــــــــــــــــــــــــــه
far away (ziam) by yasi_palik
yasi_palik
  • WpView
    Reads 2,739
  • WpVote
    Votes 337
  • WpPart
    Parts 10
ذهنم مثل قبرستونيه كه همه اونايى و كه ميخواستم دوست داشته باشم توش دفن شدن. هر چند وقت يه بار يه نبش قبر ميكنم كه يادم نره اشتباهاى زندگيمو سفر میکنم به رویاهایی که داشتن به واقعیت تبدیل میشدن و خاکسر شدن زیر پام. به یاد میارم خاطره هایی رو که رو تک تک این آجرا و وسایل این خونه هک شدن دوباره آرزو میکنم کنار هرکی هستی شاد باشی و هیچوقت یادت نده منی هم وجود داره و حداقل پس ضمینه افکارت وجود داشته باشم :))
11 Minutes |Z.M| by Shey-da
Shey-da
  • WpView
    Reads 2,656
  • WpVote
    Votes 500
  • WpPart
    Parts 12
"تو یازده دقیقه فاصله داری و من تمام روز دلتنگ تو هستم، عزیزم؛ پس چرا اینجا نیستی؟" Ziam By: Shey-da [Completed] Most Impressive Ranking; #1 farsi #1 11mintues #6 ziamfanfiction #7 sad
Vraiment (متاسف) by shirin_em
shirin_em
  • WpView
    Reads 58,297
  • WpVote
    Votes 5,553
  • WpPart
    Parts 49
من یه عروسکم عروسکی که لبخند به لبش دوختند عروسکی که سوخت همه ی وجودش ولی همچنان لبخند میزد چون دوختنش 🔞🔞
"I AM LIAM " [Z.M][L.S] by sepideh_d
sepideh_d
  • WpView
    Reads 14,055
  • WpVote
    Votes 2,018
  • WpPart
    Parts 20
یه روزی راجب درخشش خنده هات یه آلبوم می دم بیرون لیام...اون وقت اسمش رو می ذارم سقوط ایکاروس!