shortdragon's Reading List
37 stories
•Fading• [L.S]  by SeTaRe4
SeTaRe4
  • WpView
    Reads 221,776
  • WpVote
    Votes 31,847
  • WpPart
    Parts 48
[Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای بلند و لبخندی که چال‌ گونه‌هاش رو به نمایش میزاره قبول میکنه که مدل لویی بشه، لویی میفهمه که تازه زیبایی رو پیدا کرده. هری فکر میکنه لویی فقط به کسی نیاز داره که بهش ثابت کنه چقدر زیباست. °Persian Translation°
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,307,204
  • WpVote
    Votes 303,299
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
Call of Desire by IntrovertInternet
IntrovertInternet
  • WpView
    Reads 204,411
  • WpVote
    Votes 6,387
  • WpPart
    Parts 38
WARNING: I am in the process of editing and rewriting chapters to flow more smoothly. 12/36 Chapters Edited as of Oct 8 2025 This is a homosexual Call of Duty Modern Warfare fanfiction/romance between the characters Simon "Ghost" Riley and John "Soap" MacTavish. There may be some inconsistencies between this fic and the canonical lore, so forgive me. There will be smut, fluff, and trauma mentions, and trigger warnings will be provided. There may be spoilers for the most recent games, so apologies. Holy shit we're at #1 in COD as of January 2023 0-0
ZAYN MALIK'S QUOTES by Ariiyara
Ariiyara
  • WpView
    Reads 9,856
  • WpVote
    Votes 1,815
  • WpPart
    Parts 17
نقل قول هایی از زین مالک برای اینکه نشون بدیم فرشته های بدون بال هم وجود دارن
*شاهزاده دزد دریایی *لری استایلینسون by maedeh1
maedeh1
  • WpView
    Reads 228,709
  • WpVote
    Votes 24,674
  • WpPart
    Parts 43
این داستان ورژن لری استایلینسون داستان "شاهزاده دزد دریایی" می باشد. لویی تاملینسون، وارث تاج و تخت انگلستان در کشتی درحال مسافرت به فرانسه بود که کشتی اش توسط هری استایلز، بدنام ترین دزد دریایی، معروف به شاهزاده ی هفت دریا مورد حمله قرار گرفت. امیدوارم که خوشتون بیاد. در ضمن داستان مطالب بالای 18 سال داره...با اطلاع بخونید لطفا اگه خوشتون اومد داستانو به دوستاتونم معرفی کنید تا همینجا بخونن...ممنون
How To Get Number One On Wattpad  by lisarius
lisarius
  • WpView
    Reads 26,779
  • WpVote
    Votes 7,437
  • WpPart
    Parts 9
ترفند ها و راه هاى كه به شما براى نامبروان شدن و پيشرفت تو واتپد كمک ميكنه.  Lisarius 2019
mask of lies  ( l.s persain translation)  by ff_translation
ff_translation
  • WpView
    Reads 89,764
  • WpVote
    Votes 11,206
  • WpPart
    Parts 19
لویی تاملینسون ، بازیگر معروف، باید وارد رابطه فیک با هری استایلز ،خواننده ی مشهور ، میشد. چی میشه اگه اون احساسات واقعی به خواننده ی جذاب پیدا کنه ؟ منیجمنتشون قبول میکنه ؟ رابطشون اونقدر قوی هست که تو سختی ها بجنگن ؟
dont forget me (Ziam) by Ziam12346
Ziam12346
  • WpView
    Reads 4,744
  • WpVote
    Votes 208
  • WpPart
    Parts 9
ل:خواهش میکنم لعنتی اینکارو نکن!!!
▲▽Fool For You▽▲ || ZIAM by PANTE_A
PANTE_A
  • WpView
    Reads 23,765
  • WpVote
    Votes 1,948
  • WpPart
    Parts 14
بيـا به هم نـگـاه كنيـم... هـركـي زودتـر پـلـك زد، مـن تـورو مـيـبـوسـم ^-^ قبول؟ (^O^)! △▼ I Can't Fall For AnyOne Else, Because Of YOU ▼△ ←یـه داسـتان کـوتاه از زیـام→
Monster [l.s_z.m] by rayan1998tab
rayan1998tab
  • WpView
    Reads 34,449
  • WpVote
    Votes 5,456
  • WpPart
    Parts 21
با تمام توانش ميدويد. هواي سرد رو با صدا داخل شش هاش پمپ ميكردو باعث ميشد گلوش به شدت بسوزه. سكوت شب باعث شده بود صداي جز صداي پاها و نفس هاش نشنوه. نميدونست چه مدته دويده، پاهاش ديگه جوني نداشت و بدنش در حال پاشيدن بود. صداي قلبش رو تو سرش به وضوح ميشنيد، هر لحظه ممكن بود قلب ترسيدش سينه شو بشكافه و بيرون بپره. تو تاريكي پاش به چيزي گير كرد و بدن كوچيكش رو زمين پخش شد. دستش رو زانوي دردناكش گذاشت تاشايد يكم قابل تحمل بشه. صداي نفسهاش تنهاي صداي پيچيده تو زوزه باد سردي بود كه ميوزيد