Kiankiani's Reading List
5 stories
forbiden love(عشق ممنوعه)|Minv by crazyofvmin
crazyofvmin
  • WpView
    Reads 37,704
  • WpVote
    Votes 4,887
  • WpPart
    Parts 40
نام داستان :عشق ممنوعه💜 ژانر:drama/romantic/angest کاپل:minv نویسنده:لیلا🔮 جیمین با شنیدن دوباره اسم ته اشکاش سرازیر شد و روی زانوهاش نشست. "میگه تهیونگ رفته، اون گفت ولی من میدونم دروغ گفته اون جایی نمیره، ما به هم قول دادیم."
Trust by cuteimutei
cuteimutei
  • WpView
    Reads 78,205
  • WpVote
    Votes 12,584
  • WpPart
    Parts 30
پارک جیمین چهارده ساله دیوونه ی عکاسی دارکه و موفق میشه با کاراش اسطوره اش مین یونگی رو تحت تاثیر قرار بده و شاگردش بشه توی این راه اون ادمهای جدیدی رو ملاقات میکنه و احساس میکنه خوشحاله ولی این واقعا همه ی اون چیزیه که جیمین قراره باهاش رو به رو بشه؟
Before I Fall || Yoonmin ✔ by Augustida
Augustida
  • WpView
    Reads 71,181
  • WpVote
    Votes 9,973
  • WpPart
    Parts 74
"بخاطر تو، حتی به شیطان هم برای تولد‌ی دوباره اعتماد می‌کنم..." -Genre: Mystery, Thriller, Romance, Angst -Couples: YoonMin, TaeKook, NamJin [کامل شده] قبل از شروع: *پارت ها طولانی هستند و داستان آروم پیش میره. دارای صحنات دلخراش و 🔞 By: Vida
با تو رنگی by jikooklover_iran
jikooklover_iran
  • WpView
    Reads 111,991
  • WpVote
    Votes 15,972
  • WpPart
    Parts 29
جیمین پسری که از زندگی بریده و جونگکوک خواننده ای که بی اعتمادی آدما رو ازش دور کرده و وقتی سرنوشت اونها رو تو یه مسیر میندازه همه چیز عوض میشه 💙کوکمین💛
Falling In Love With Mr.Step-Brother[BoyXBoy] Translation by gayswillwin
gayswillwin
  • WpView
    Reads 82,478
  • WpVote
    Votes 9,930
  • WpPart
    Parts 38
خدای زیبایی . این اسمیه که دوستای نُوا و بقیه ی رفقاش تو مدرسه صداش میزنن . اون پولدار و عالیه . و این اولین چیزیه که مردم ازش میدونن . فقط ۱۸ سالشه و دانشجوی ارشده . وقتی مادرش ترکش کرد و پدرش به کلی تغییر کرد ، رفتاراش سرد و بی احساس شد . عصبی و خشن بود. وقتی پدرش عشق جدیدی رو پیدا میکنه ، و تصمیم میگیره اجازه بده زن جدیدش تو خونش با اونا زندگی کنه . چیزی که نُوا فکرشو نمیکرد این بود که اون قرار بود یه برادر داشته باشه . لب درخشان . این چیزی بود که دوستای گلاوس کایسر صداش میزدن . فقط ۱۶ سالشه و دانشجوی سال سومه . و خیلی معروفه . وقتی مادرش تصمیم گرفت با عشق جدیدش ازدواج کنه و باهاشون زندگی کنه ، خشم رو حس میکرد . نمیخواست دوستاشواز دست بده ، مخصوصا شهرتش رو . اما اون عاشق مادرشه پس حاضره هر کاری براش بکنه . زمانی که اون دوتا همو ملاقات میکنن ، همه چیز بهم میریزه . (این داستان توسط Yasi Stylinson ترجمه میشود ..... امیدوارم لذت ببرید) (Completed)