«زمانه از مدار خود به در گشته و آه، چه رنج و شکنجه ای من برای آن زاده شده ام تا آن را باز برجانهم»🌙🥀 مقدمه: درحالی که صدای رگبار و اصابت گلوله به درختان سکوت شب می‌شکست آن دو پشت کلیسا پناه گرفته بودند. ″شاید الان موقعیت مناسبی نباشه...باید یه چیزی بهت بگم ولی قبلش میخوام بدونی هر اتفاقیم بیوفته کاری میکنم که تو بتونی نقشت رو عملی کنی!″ آلبرت خندید و درحالی که خشاب تفنگش را پر می‌کرد گفت″کمتر از این هم ازت انتظار نمیره سرهنگ...″ ″آل...گوش کن...من...″ -نویسنده: سایکو- وضعیت: درحال آپدیت

[completed] لیستی از آیتم های زندگیمون... Best ranks: #1 in random #1 in life #1 in persian #1 in questions #1 in thoughts

کدوم رو ترجیح میدید؟

"اگه تا الان دیوونه نبودم .. فک کنم دارم مجنون میشم!"

نقل قول از كتابها.

سلام بچه ها اینجا میخوام انواع و اقسام اعترافاتی که یک lgbt+ داشته باشه رو بذارم هرکسی هم دوست داشته باشه اعتراف ناشناس داشته باشه میتونه بفرسته من میذارم توی کتاب

اين كتاب مجموعه اى از اعترافات فان, خنده دار و خجالت اوره شما مى باشد.

ايده هاي داستاني براي نوجوانان به زبان فارسي . ايده ها همه مال خودمه و كپي و تر جمه هم نيست .

عااو شما خيلى عجيبيد اگه اين كتابو بخونيد و عجيب تريد اگه ازش خوشتون بياد:/ #1 in fantasy

ترس هميشه با ما هست كم يا زياد،به جا يا نابجا.