ziwnabix's Reading List
68 stories
Suicide by wewrite_1D
Suicide
wewrite_1D
  • Reads 1,316
  • Votes 254
  • Parts 7
They tried to define him some called him perpetually enigmatic... Some said he was fucking crazy... It didnt matter to him what they called him He knows he was free سعی کردند معنایش کنند معما... دیوانگی... اما او میدانست که ازاد است...
MR STYLES ( l.s persain translation) by ff_translation
MR STYLES ( l.s persain translation)
ff_translation
  • Reads 203,513
  • Votes 27,471
  • Parts 33
" خب پس این منشی جدیدمه ؟ " آقای استایلز پرسید و یه ابروشو داد بالا‌. "بله " منشی قبلی جواب داد. آقای استایلز اخم کرد و به لویی یه نگاهی انداخت. " من انتظار ...یکی ... نمیدونم..بهتر داشتم ؟؟" "ببخشید آقای بی ادب.من کسی ام که از این به بعد قراره برنامه هاتونو مدیریت کنم.پس بهتره مراقب زبونتون باشین"
The Larry Hug - Real One Shot (OTRA - Sheffield3) by Hetluj
The Larry Hug - Real One Shot (OTRA - Sheffield3)
Hetluj
  • Reads 220
  • Votes 6
  • Parts 1
The Larry Hug that took place at the last concert of the OTRA Tour.
Broken Demon #2 by larryshadinn
Broken Demon #2
larryshadinn
  • Reads 185,541
  • Votes 27,530
  • Parts 192
تو احمق ترین آلفایی هستی که به عمرم دیدم ...تو نمیتونی یه هیولا رو با شکنجه و شکستن استخون هاش و له کردن وجودش از بین ببری!یه هیولا با شکستن از بین نمیره...تو با هر بار شکستن یه هیولا اونو از بین نمیبری...تو فقط اونو قوی تر از اون چیزی که بود میکنی ... . . . بدون اینکه نگاهمو از ماه کامل و نورانی بگیرم یه نفس عمیق کشیدم و از روی سقف به حیاط بزرگ و روشن زیر نور ماه خیره شدم... جنگ تموم شده بود.جفتم و تموم اعضای خانوادم با آرامش خواب بودن و من تمام عضلاتم سنگ شده بود!از وقتی تونستم بفهمم جریان چیه خودمو آماده نگه داشتم...میدونستم هرگز...هرگز نباید شدت گاردمو کم کنم.جنگ تموم شده بود ولی بزرگترین خطری .که میتونست خانوادمو تهدید کنه هنوز اون بیرون بود...یه هیولای شکسته....خودم
Mad World (Persian translation) | L.S/Peter Pan crossover by larry_stylinson_ff
Mad World (Persian translation) | L.S/Peter Pan crossover
larry_stylinson_ff
  • Reads 16,909
  • Votes 2,327
  • Parts 25
هری استایلز در تمام زندگیش با این آرزو بزرگ شد که آیندش شبیه به یه افسانه بشه. وقتی اون کوچیکتر بود با دوستاش ساعت‌ها داستان تعریف می‌کردن. توی تولد هفده سالگیش هری با خودش فکر کرد که آیا زندگیش مثل یه افسانه هیجان‌انگیز خواهد بود یا نه. تو اون شبِ معمولی، هری با پسری ملاقات می کنه که زندگیش رو برای همیشه تغییر میده. هری و دوستاش به جایی برده میشن که اسمش نِوِرلَنده، جایی که هری باید تصمیم بگیره آرزوی افسانه بودنش ارزشش رو داره، یا واقعا وقتشه که بزرگ شه. و اون باید تصمیمش رو بگیره قبل از اینکه خیلی دیر بشه. - برای لری‌شیپرای دوستدار پیترپن! -
Ocean is your eyes[L.S] by Beti_Tommo
Ocean is your eyes[L.S]
Beti_Tommo
  • Reads 12,760
  • Votes 2,222
  • Parts 7
لویی نمیتونست چیزی رو که میبینه باور کنه...یه پسر وحشت زده وسط اون آب شناور بود یه پسر وحشت زده خیلی زیبا که مثل ماهی دم داشت و روی اون رو پولک های براق سبز رنگ پوشونده بود...به همون اندازه که این غیر واقعی و غیر قابل باور و افسانه ایه ،اون درست جلوی چشماشون بود،حقیقی،زیبا و سردرگم ...یه پری دریایی که جلوی دیدگان شوک زده همه اونها داشت وسط آکواریوم شنا میکرد و هیچ راهی وجود نداشت که بشه منکر این حقیقت شد و اهمیتی نداشت چقدر با منطق و شنیده ها و دانایی لویی و بقیه اون دانشمند ها در تضاد و مغایرت باشه... یا... داستان دانشمند جوونی که میخواد بزرگترین کشف دنیای زیست شناسی رو به اقیانوس، ینی خونه اش برگردونه ولی در میونه راه میفهمه خونه اون فقط آغوش خودشه!
Sea & Sky  [L.S|M.Preg](Persian Translation) !!Discontinued!! by PersianGayVodka
Sea & Sky [L.S|M.Preg](Persian Translation) !!Discontinued!!
PersianGayVodka
  • Reads 6,487
  • Votes 1,235
  • Parts 17
!!Discontinued!! زندگی هارپی جوون و کم تجربه ، لویی تغییر میکنه وقتی پا به سرزمین سحرآمیزی که همه ی موجوداتش مثل خودش افسانه این میذاره... Written by: @SesameHazza Translated by: @saraw_ap_
Punks In The Different World by miyool
Punks In The Different World
miyool
  • Reads 6,408
  • Votes 868
  • Parts 19
یه فن فیکشن طنز راجب وقتی که هریه پانک اتفاقی سر از ایران در میاره اون تو ایران با جواد(زین)و نایب(نایل)و جمال(لیام) و جلال(لویی) اشنا میشه هرکدوم از اونا یه اتفاق جدید برای هری درست میکنن ممکنه هری تغییر کنه ممکنه بدتر بشه:) از دست ندید
Harry styles life story  by faranaknb
Harry styles life story
faranaknb
  • Reads 2,822
  • Votes 215
  • Parts 18
لويي:دوسش داري؟ هري:نميدونم!ولي ميدونم تو هميشه يه جايي تو قلبم جاداري. ***** داستاني برگرفته از واقعيت كه در اخر به فن فيكي غيرقابل حدس تبديل ميشه.با حضور شخصيت ها: لويي،نايل،ليام،زين،تيلور و كندال و عشق هايي واقعي. Harry styles life story
Dark Street by bitchwtf_tt
Dark Street
bitchwtf_tt
  • Reads 106,517
  • Votes 15,566
  • Parts 55
زندگى دوست داشتنى من با ورود مرد مرموزى بهم خورد. مردى كه شباهت خيلى زيادى به دخترم داشت!