if i'was Briana
برگه ازمايشو رويه ميز كوبيدم و به خودم فحش دادم. همش تقصير خودته انجلا همش تقصير خوده لعنتيته. من با اين بچه چي كار كنم اصلا اين بچه كيه. لعنتي. لعنت به هرچي كلاپه لعنتيه.
برگه ازمايشو رويه ميز كوبيدم و به خودم فحش دادم. همش تقصير خودته انجلا همش تقصير خوده لعنتيته. من با اين بچه چي كار كنم اصلا اين بچه كيه. لعنتي. لعنت به هرچي كلاپه لعنتيه.
{a Wattpad featured story} Flora is afraid being beautiful is her only talent. Some of the words she hates include economy class, second-hand clothes, and budget. She likes fashion, dating, not being on time and getting what she wants - until she meets Sean, who is like the clock striking midnight; he makes all her...