NarryLovely18
- Reads 1,538
- Votes 477
- Parts 14
_ یه روز حتی با فکر دیدن تو توی آغوش یه غریبه صدبار میمردم و زنده میشدم...
ولی الان واقعیش رو دیدم و نمیدونم چطور هنوز زندم !
من دیدمت...
دیدمت لعنتی که چجوری تو بغل اون حروم زاده جا خوش کرده بودی...مگه من چی برات کم گذاشتم که اونو به من ترجیح دادی هرزه ی کثافت ؟! "
+ نه هری گوش کن من__ "
با حس سوزش گونش حرف تو دهنش خشک شد و با بهت به هری نگاه کرد
هیچ وقت فکر نمیکرد از همون دستایی که یه روز نوازشش میکردن سیلی بخوره...ولی الان خیلی چیزا فرق کرده بود
اون گناهکار بود و میدونست دیر یا زود باید تاوانشو پس بده
****
A Story By Me : Tara
💢 BoyXBoy
💢 Smut