Best BTS
9 stories
Not Alone (When you are here) || Persian Translation by Xil_gh
Xil_gh
  • WpView
    Reads 33,206
  • WpVote
    Votes 4,388
  • WpPart
    Parts 10
جیمین در بدترین زمان ممکن میفهمه عاشق جونگ کوک شده وبه بدترین شکل ممکن باهاش باهاش کنار میاد. *این فیک ترجمه شده س و ورژن اصلیش تو سایت Ao3 اپ شده.اولین کار ترجمه منه پس لطفا باهام مهربون باشید:)*
Last Keeper + Season 3 updating 🔰 by maedeh1
maedeh1
  • WpView
    Reads 90,420
  • WpVote
    Votes 18,345
  • WpPart
    Parts 109
خونه رو ترک کردم. تمام چیزی که اون روز با خودم داشتم کوله پشتی و تخته اسکیتم بود، به علاوه ی مبلغ نسبتا قابل توجهی پول که پدر بزرگم برام به ارث گذاشته بود. خوشبختانه سن قانونی در مورد وراثت تو کشور من 16 سال بود و وقتی دو ماه پیش پدر بزرگ ما رو ترک کرد پول نسبتا زود به حساب من واریز شد. بنابراین دیگه دلیلی نداشت که اونجا بمونم. بهتر بود از اون ساختمون بی روح که تقریبا 17 سال بهش می گفتم خونه می رفتم اون دو نفری که با عنوان پدر و مادر این چند سال بین دعواهاشون تلاش می کردن زندگی من رو هم کنترل کنن تنها می ذاشتم. از اونجا دور شدم بدون اینکه بخوام دوباره در این باره فکر کنم. بیرون از اونجا من آزاد بودم که که ایده هام رو به واقعیت تبدیل کنم برنده ی جایزه فیکشن سال در سال 95 توسط امپایر فیک
City Of Dead [Vkook AU] by Vantegod_
Vantegod_
  • WpView
    Reads 160,868
  • WpVote
    Votes 26,194
  • WpPart
    Parts 13
"اون نيمه تاريكمو ديد و بهم گفت سياه رنگ مورد علاقشه"
Troublesome cousin  by minyoongii1993
minyoongii1993
  • WpView
    Reads 938
  • WpVote
    Votes 68
  • WpPart
    Parts 1
Troublesome cousin ⚔️ <پسرعمه دردسر ساز> ▪ Angst , Happy end 🛡 #vhope , #yoonmin , #namjin 🔻 هوبي روانشناسيه كه سال ها براي خودش زندگي آرومي داره تا اينكه تلفني از عمش تو آمريكا دريافت ميكنه و ميفهمه پسر عمش يعني دشمن خونيش براي تحصيل قراره به كره برگرده...!
20 Ways To Die In Summer by maedeh1
maedeh1
  • WpView
    Reads 27,711
  • WpVote
    Votes 5,744
  • WpPart
    Parts 33
چند نکته رو قبل از خوندن بدونید. 1.این داستان برای کسانی که سابقه ی مشکلات روحی، افسردگی، اختلال خوردن و ... دارن اصلا مناسب نیست. 2. داستان سال ها قبل نوشته شده و از پروفایل واتپد دوستم با اسم دیگه ای یه مدت گذاشته شده الان فقط در حال ویرایش شدنه و از اونجایی که به سبک شرقی نوشته نشده داستان رو طوری نوشتم که تو کانادا اتفاق میفته. اینکه بیشتر شخصیت ها شرقی ان یکم تو ذوق میزنه اما سعی کنید با این چیزها کنار بیاید. من دارم فقط سعی می کنم افراد بیشتری رو از گروه ها توی داستان جا بدم تا تعداد بیشتری از خوندنش لذت ببرن. 3. داستان کاپلیه اما دختر پسری هم داره پس لطفا با خواهش برای به وقوع پیوستن اتصال بین کاپل هاتون به پی.وی حمله نفرمایید. کاپل های اکسو و بی تی اس داره. 4. میخوام جبران هیتر هایی باشید که نوشتن رو برای نویسنده ها تلخ میکنن و آرامش کسایی که یک قدم با از بین بردن خودشون، روحی یا جسمی فاصله دارن. دوستتون دارم. میا.
This is Kim Family by iamnotshadi
iamnotshadi
  • WpView
    Reads 180,004
  • WpVote
    Votes 20,370
  • WpPart
    Parts 20
ده سال از ازدواج کیم نامجون و کیم سئوکجین گذشته حالا اونا والدین پنج تا بچه قد و نیم قدن کیم یونگی هشت ساله به عنوان بزرگترین برادر به دنبالش کیم هوسئوک هفت ساله دومین هیونگ کیم جیمین و کیم تهیونگ چهار ساله دوقلوهای پر دردسر و در نهایت کیم جانگ کوک یک ساله این داستان روزمرگی ها و مشکلات خانواده پر جمعیت و دوستداشتنی کیمه _________________ توجه کنید داستان ترجمه نیست ژانر [فلاف-سوویت-فمیلی-امپرگ-اسمات] ~ با حضور افتخاری اکسو و بلک پینک~ A BTS fanfiction Written by VIO Highest ranking so far #1 in namjin 😭 #1 in fluff #1 in jhope #1 in suga #1 in jin #1 in rm #1 in jungkook #1 in mpreg #1 in jimin #2 in bangtan #3 in فارسی
VKookMin - The Sign 🧿  by FallenWolfie
FallenWolfie
  • WpView
    Reads 21,393
  • WpVote
    Votes 1,950
  • WpPart
    Parts 19
فیک «نماد» • کاپل اصلی : تهکوک ( سوییچ ) , کوکمین -» هردو کاپل اصلی هستن و هر کاپل یه پایان متفاوت داره ! • کاپل های فرعی : یونجین ، نامجین ، سوپ • ژانر : روانشناسی ، مافیا ، رمزآلود ، اسمات • چنل : KookieFamilYY • توضیح : تهیونگ پسر رییس بزرگ ترین سازمان مافیای کل کره هست و جونگ کوک صمیمی ترین دوستش از زمان کودکیه . پدر جونگ کوک هم توی سازمان کارهای اداری رو انجام میده ولی خودش فقط تتوآرتیسته ؛ افراد سازمان توی چند لول مختلف بر اساس مقام تقسیم شدن و کار جونگ کوک اینه که لوگوی هر طبقه رو برای افراد اون طبقه تتو بزنه روی بدنشون ... وقتی جونگ کوک همراه تهیونگ به شهر اوساکا در ژاپن مسافرت میکنن ، پدر تهیونگ جلسه ای اظطراری با سران سازمان مثل پدر نامجون ، پدر یونگی ، پدر جونگ کوک و البته چند نفر دیگه تشکیل میده و میخواد موضوع مهمی رو مطرح کنه که با مخالفت اعضای جلسه روبه رو میشه ؛ وقتی نامجون و یونگی به جلسه میرن میبینن که جلسه تبدیل به حموم خون شده و فقط جین که دوست دوران کودکیشون و خدمتکار شخصی نامجون ( جین ناشنواس ) زنده مونده و جین به دستور رییس همه رو قتل عام کرده . پسرها در شوک فرو میرن و بعد از یه مدت جونگ کوک بدون اینکه به تهیونگ اطلاع بده ناپدید میشه و بعد با جیمین دیده میشه ... Ranking 2 in #KookMin in November 13th
Memories of buried dreams of two psychical  by minyoongii1993
minyoongii1993
  • WpView
    Reads 13,041
  • WpVote
    Votes 1,959
  • WpPart
    Parts 32
Memories of buried dreams of two psychical 📿 <خاطرات مدفون شده در روياي دو رواني> 🔻 +عشق ما...به جایی نمیرسید...تو یه خلافکاری...یه قاتلی...چطور میتونستم عاشقت باشمو باهات زندگی کنم؟عشق ما پایان خوشی نداره... نامجون با خشم اسلحه و از پشته کمرش در اورد و سمته جین گرفت و با صدای دورگه ای گفت: - پایانو نشونت میدم...همین جا...همین الان... بنگ! صداي گلوله همه جا پيچيد....
Star Renaissance || VKook ~ Completed by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 210,431
  • WpVote
    Votes 36,056
  • WpPart
    Parts 40
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پسره که انگار عصبانی شده بود جلو اومد . صورتش به اندازه ی یه برگه کاغذ با جونگ کوک فاصله داشت با حرص از لای دندوناش غرید _ من وی هستم همون که قرار کتابا رو ازت تحویل بگیره . پولت رو هم که دادم به اون سایون احمق بگو دفعه ی دیگه یکی رو بفرسته که اینطوری مثل تو دو ساعت نخواد سوال پیچم کنه بچه جون حالا هم زود باش من تمام شب رو وقت ندارم جونگ کوک همچنان متعجب به چشمای عصبانی شخصی که خودشو وی معرفی کرده بود خیره شد . هیچ ایده ای نداشت که اون آدم اصلا داره راجع به چی حرف میزنه ولی اینو خوب میدونست که رعیت ها توی سرزمین اسکورو حق خوندن و نوشتن ندارن و حمل کتاب نوعی جرم محسوب میشه . شاید باید یکم بدجنس میبود. ♦♦★♦♦ کاپل: ویکوک - نامجین - یونمین ژانر: فانتزی - رمنس نویسنده: Scarlett & Nafas *میتونید پیدیاف این فیک رو توی چنلمون پیدا کنید* 1 in #بیتیاس 1 in #Seokjin 1 in #Jimin