Stories i really like
14 stories
•• Supreme ••  by SilverBunny6104
SilverBunny6104
  • WpView
    Reads 524,047
  • WpVote
    Votes 132,968
  • WpPart
    Parts 92
آلفاها همیشه نژاد برتر بودن. این یه اصل بود. همه این رو می‌دونستن. اما اگه این جایگاه همیشگی توسط یه نژاد دیگه تکون بخوره دنیا چه شکلی میشه؟ ♟ • فیکشن : #Supreme ♟ • کاپل‌ها : چانبک.ویکوک.کایسو ♟ • ژانر: امگاورس. درام. رمنس ♟ • محدودیت سنی : 🔞 ♟ • نویسنده : @SilverBunny 🐰
The brightest BLACK by PurpleflowerBlooms
PurpleflowerBlooms
  • WpView
    Reads 101,378
  • WpVote
    Votes 18,243
  • WpPart
    Parts 41
_ اگه یه رنگ بودی ، چه رنگی بودی؟ + نمیدونم...شاید سیاه، رنگ آرامش بخشیه...تو چی؟ _ دوست داشتم بگم سفید تا بتونم مکملت باشم ولی آخه سفید نیستم...شاید کِرِم؟ + مهم نیست چه رنگی باشی، بهرحال من فقط با تو کامل میشم... _ میدونی...تو روشن ترین و درخشان ترین سیاهِ دنیایی! ژانر : فانتزی و امگاورس، رمنس، مدرسه ای، کمی کمدی، انگست کاپل ها: کوکوی و بقیه هم تو داستان مشخص میشه🙈💜 #1 Romance ⭐ #5 omegaverse ⭐ #1 kookv ⭐ #2 فیک ⭐
RANDY by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 464,830
  • WpVote
    Votes 74,145
  • WpPart
    Parts 32
[کامل شده] "رَندی" داستان آدم هایی که گذشته شون اونها رو افسار گسیخته کرده. ¬افسارگسیخته ¬ ___________________ _مطمئن باش توی اون اداره کسی رو به اندازه من پیدا نمیکنی که بخواد کل خشابش رو توی دهنت خالی کنه.... مراقب حرفات جلوی من باش عوضی، درسته مدرک قانونی برای قتل هات وجود نداره ولی خوب میدونم چه کارهای ازت بر میاد! +میدونستی ابراز خشونت هم یه نوع عشقبازیه... قبیله مایا تو آفریقا این کارو میکنن. Vkook story! ⚠️#1in bts fanfic ⚠️#1in Persian ⚠️#1in Action
961.78 °C by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 277,846
  • WpVote
    Votes 54,711
  • WpPart
    Parts 32
فصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫
🌸I bloomed for you... by Vante191
Vante191
  • WpView
    Reads 248,948
  • WpVote
    Votes 35,268
  • WpPart
    Parts 53
🌸من برای تو شکفتم🌸 ×ترجمه شده× کاپلے: ویکوک/کوکوی ، یونمین ، نامجین ژانر: انگست ، رومنس ، هاناهاکی «با قطره اشکی که روی گونه اش چکید، نفس عمیقی کشید و دستشو باز کرد. اخرین نگاه رو به چشمای سرخ و پف کرده اش انداخت، نگاهشو به مشت باز شده اش داد. وقتی به شئ بی گناه تو دستش نگاه کرد، اشک های بیشتری روی گونه هاش راه گرفتن. این سرنوشت طبیعی اون بود. تو دست لرزون جونگکوک، یک گلبرگ لطیف صورتی بود.» *نسخه اصلی این فیک رو میتونین به همین اسم در سایت Archive of Our Own پیدا کنین^^ Highest rankings: #1 depression #1 translated #2 btsfanfic #2 kpop #1 btsV #3 fanfiction #2 angst #1 انگست #1 translation #2 gay #1 هاناهاکی
The secret inside the books by Bhwryz
Bhwryz
  • WpView
    Reads 3,471
  • WpVote
    Votes 510
  • WpPart
    Parts 15
این رازی که درون این کتاب ها مخفی شده بی شک یکی از شیرین ترین ممنوعه های تاریخ شناخته میشه کتابهای این کتابخونه راه ارتباط چه عاشقایی شدن و چه داستان هایی غیر از نوشته های درونشون رو دنبال دارن . -به نظرت اون میتونه راه بره؟ *اون حتی میتونه بدوه -دویدن دیگه زیادیه *چرا که نه؟ مگه من این همه راه از سئول تا بوسان برای تو ندویدم یه روزم اون تا یجای دیگه برای یکی میدوه -خدای من تو غیر داد کشیدن و گفتن جمله ی از جلو چشمام گمشو چیزای قشنگ تری میگیا *مثل اینکه یادت نرفته -مگه میشه یادم بره بعدشم اون یه سگه نیاز نداره بدوه دنبال کسی که دوسش داره ویکتور بزرگ شو *کی گفته من دوست دارم؟ -نداری؟ *نه *من عاشقتم -اییییییی باز چندش شدی کیم ویکتور از من فاصله بگیر چندش ... -مملکتمون داره به نابودی کشیده میشه و تو اینجا نشستی برگهای خشک این گلارو میکنی؟ لبخندی زد و همینطور که برگهارو میکند و میریخت نفس گرفت و جواب داد : -میدونی چیه زندگی جالبه... اینکه الان عشق تنها جای امنیه که میتونیم بهش پناه ببریم ولی من اونو بخاطر همون کشور که میگی بین این گلا گم کردم دارم این برگارو میکنم که اینجا خلوت بشه بتونم بهتر پیداش کنم خدارو چه دیدی شاید کشورم نجات پیدا کرد هوفی کشید و کنارش نشست و بهش تو تمیز کردن باغچه ی تهیونگ کمک کرد
+17 more
من عاشقت نیستم by TheDearTiger
TheDearTiger
  • WpView
    Reads 4,580
  • WpVote
    Votes 772
  • WpPart
    Parts 13
اگه ظاهر بین باشی و از بیرون به زندگیه کیم تهیونگ نگاه کنی اون یه تهیه کننده موسیقیه معروف و موفقه که حالا یه پیشنهاد کاریه فوق العاده داره: باید برای یکی از معروف ترین ایدل های صنعت کیپاپ یه البوم کامل بسازه. یه فرصت طلایی و فوق العاده برای اینکه خودش رو اثبات کنه و در نهایت یه چک حقوق بزرگ منتظرشه . دوستاش حمایتش میکنند و توی ۲۶ سالگی چیز هایی رو داره که خیلی ها برای بدست اوردنشون حاضرن دست به هر کاری بزنن. اما از درون اوضاع خیلی متفاوته. تهیونگ کاملا مطمئنه که بخت و اقبال ازش رو برگردونده.
House Of Cards  by Bangtan_trans
Bangtan_trans
  • WpView
    Reads 533,402
  • WpVote
    Votes 46,877
  • WpPart
    Parts 44
جونگکوک وارث بدنام ترین امپراطوری مافیا در سرتاسر سئول تهیونگ پلیس تازه کاری که از طرف تیمش برای نابودی این امپراطوری به عنوان مامورمخفی فرستاده شده "قانون رو بلدبودی و بازی کردی، دونستن اینکه مغلوب شدی دیوانه کنندست." ♤♡◇♧ نویسنده این داستان Sugamins هست و من فقط ترجمه کردم. 🔞اخطار داستان رو حتما بخونید. VMinKook
And All The Small Happinesses by WanderingPoisonIvy
WanderingPoisonIvy
  • WpView
    Reads 7,418
  • WpVote
    Votes 225
  • WpPart
    Parts 3
" می دونم سخته، می دونم قراره اشک بریزم و زجر بکشم، می دونم قراره هزار بار ارزو کنم فقط تموم بشه، می دونم قراره شبا با نگرانی بخوابم ولی شاید یه روزی بگم ارزششو داشت، شاید راه من سخت تر از بقیه اس چون نتیجه ی بهتری داره." مردم به من میگن پسر ماه فکر می کنند من یک هیولام یا یک افسانه؟ همونطور که می بینید من نه می خندم، نه خوشحالم نه زندگی می کنم من تاوان گناهی که نکردم رو پس می دم پس من رو آزاد کنید تا به معشوقم برسم. ویکوک/ کوکوی _ نامجین _ یونسوک درام،رمنس، انگست، فلاف، اسمات، روانشناسی So far: #1 psychology #1 happiness #1 btsv #2 namjin #2 kookv #2 rm #2 seokjin ( thank to you guys💙)
⚔•° Iustitia °• ~ KookTae~⚔ by _YourMy24_
_YourMy24_
  • WpView
    Reads 53,630
  • WpVote
    Votes 9,054
  • WpPart
    Parts 21
داستان زندگی تهیونگ که در دفاع از خودش مرتکب قتل شده و جانکوک کسی که چیزی برای از دست دادن نداره، چطور با هم در یک راستا قرار میگیره °•°•°•°•°•°•°•°•°•° چاقو از دستهای لرزانش به زمین افتاد . نمیتونست نگاهش رو از چشمهای بازِ کسی که تا چند دقیقه ی قبل زنده بود، بگیره . کار تموم شده بود . تلاش کرده بود زخم رو با دستش مسدود کنه و جلوی خونریزی رو بگیره اما انگار چاقوی کوچیکش به یکی از رگهای اصلی برخورد کرده بود . °•°•°•°•°•°•°•°•°•° یوستیتیا نام الهه ی عدالت در یونان باستانه . الهه ای با چشمهای بسته که در دستی شمشیر و در دستی ترازو داره . این فیک داستان افرادی رو روایت میکنه که به دنبال برقراری عدالت هستند .