🍓
136 stories
Quotes from Books by kindakaa
kindakaa
  • WpView
    Reads 210,252
  • WpVote
    Votes 22,348
  • WpPart
    Parts 200
نقل قول از كتابها.
lilac 'm.preg' (persian translation) by oioiii_honi
oioiii_honi
  • WpView
    Reads 21,933
  • WpVote
    Votes 4,260
  • WpPart
    Parts 68
[completed] [edited] به هری گفته شده که ازش چه توقعی میره. اون حتی قبل از تولدش با وارث پک تاملینسون نامزد شده بود. اون تو احاطه و دست پرورده‌ی امگاهای مطیع، که تنها هدفشون تو زندگی خدمت به آلفاهاشون بود، یکی از هم نوع اونا شد. اون با یاد گرفتن اینکه چجوری آلفاشو راضی کنه، بزرگ شد، آلفایی که هیچی درباره‌اش نمیدونست، بجز اسمش. اسمش لویی تاملینسون بود. وارث بزرگِ بزرگترین پک بریتانیا. اسمش توی حومه شهرت داشت، لویی که یکی از سریع‌ترین و ماهر ترین آلفاها بود، به خاطر مهارت‌های جنگی و سیاست‌هاش معروف بود. هری همیشه به داشتن چنین آلفای ممتاز و باهوشی افتخار میکرد. لویی بی چهره بود، مثل یه بوم خالی برای هری کوچولو تا آلفاشو به هر شکلی که میخواد بسازه. اون اغلب خودشو تو رویا میبینه که تو آغوش قوی آلفاش بخوابه، وقتی که آلفاش قرار بود کارشو تموم کنه، مخفیانه به دفتر آلفاش میرفت و آلفاشو یکم از کار کردن منحرف میکرد، اما همچنین انگیزه کوچیک اون بود. اما مطمئناً چیزهای خوب باید تموم بشن. فانتزی کوچیک و بی نقصی که هری بهش پروبال داده بود، در نهایت یه فانتزی باقی میمونه. اون هنوزم آلفاشو دوست داره. اما آلفاش نه. °°° لری با کمی شیپ نیام.
Fate or Folly? by mannambaba
mannambaba
  • WpView
    Reads 23,783
  • WpVote
    Votes 4,479
  • WpPart
    Parts 131
سرنوشت یا حماقت؟ ¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤🔮¤ هیچ کس فکرش رو هم نمیکرد که یه اتفاق ساده ممکنه زمینه ی فاش شدن همچین راز بزرگی باشه... کی می تونست حدس بزنه که فاجعه ی جبران ناپذیری پیش میاد؟ خب اگر دقیق بهش فکر میکردی... شاید وضعیتی که توش قرار داشتن خیلی هم فاجعه نبود..... وضعیت امروزشون بیشتر شبیه یه ‌وظیفه بود. انگار اونها مجبور بودن این زندگیشون رو برای سر پا کردن های داستان زندگی قبلی بزارن! باید سرنوشتی رو طی میکردن که پر بود از ناشناخته ها و درد ها... اما این وسط یه سوال وجود داشت؟ این واقعا سرنوشتشون بود یا با حماقتشون این سرنوشت رو رقم زده بودن؟! ********** Genre : Obscure ، romance , adventure , omegaverse , vampire ، Reincarnation ژانر: مبهم ، عاشقانه ، ماجراجویی ،امگاورس ، خون‌آشام ، تناسخ Main couple:jikookv کاپل اصلی: ویمینکوک Side couple: namjin, sope توجه: پارت های این فیک نیاز به توجه و تمرکز بیشتری از عموم فیک ها داره. ژانر این فیک مبهمه و چاله های زیادی سر راه شخصیت ها هست باید باهاشون صبور باشید ولی مطمئن باشید تک تک مسائل رو به شکل کامل حل میکنم. به اندازه ای که به شخصیت های اصلی توجه میکنید به داستان های فرعی و بقیه ی کاپل ها هم توجه کنید چون نکاتی درشون گنجونده شده ... در آخر اگر این فیک رو شروع کردید مهم نیست چه زمانی ب
BLOODY CHURCH by Luna20137
Luna20137
  • WpView
    Reads 4,701
  • WpVote
    Votes 735
  • WpPart
    Parts 33
{کلیسای خونین} و همانا که خون... آغاز پیوند من و تو بود... ~~~~~~~~~~~~~~ _تو نمیتونی همینجوری ولم کنی و بری نه الان که قلبم تو سینه تو میتپه +عشق خونین من پایان عشق ما اینجا نیست حتی اگه قسمت آخر زندگی من باشه Couple:SOPE,VKOOK,NAMJIN Genre:action,harsh,Romance ,dram,angst وضعیت:در حال آپ روز های اپ:سه شنبه ها
𝗧𝗵𝗲 𝘁𝗿𝘂𝗲 𝗹𝘂𝗻𝗮 || 𝗞𝗼𝗼𝗸𝘃 by Christopher_iw
Christopher_iw
  • WpView
    Reads 387,065
  • WpVote
    Votes 39,485
  • WpPart
    Parts 42
[Completed] بهش میگفتن جِی کِی چون بیرحم ترین و سرد ترین رئیسه پک،،یا بهتر بگیم..رئیسه بانده مافیاییه بلک بلاد بود و همگی از او وحشت داشتند. البته همه غیر از چند نفر...که کیم تهیونگ یکی از لجباز ترین و پرو ترینِ آنها بود که از شغله آلفاش هیچ خبری نداشت و همیشه دسته رد به سینه ی اون میزد. رابطه ی این دو به آرامی و کاملا عادی شروع شده بود تا وقتی که دشمن های بانده کوک از موضوعی که جونگکوک امگای حقیقیش رو پیدا کرده خبر دار شدن و برای صدمه زدن به او..فکوس کردن روی امگای اون که بدترین نقطه ضعفش بود،،کیم تهیونگ! "--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"- [the true luna] ژانر: امگاورس / مافیا / انگست / هیجانی / اسمات کاپل: کوکوی / یونمین / نامجین / چانبک آپ: نامنظم "--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"--"- +من بخاطره شغله لعنتیه تو..هزاران بار مورده حمله قرار گرفتم... -تهیونگ صبر کن... +بخاطره شغله تو نزدیک بوده که بمیرم!! -تهیونگ... +بخاطرههه شغله توو زندگیم نابودد شدد!!اونوقت چی؟؟توی چشمام زل میزنی و تایید میکنی که تو رئیسه مافیایی؟؟!تموم شد کوک!...هرچی که بینه ما بوده همین الان تموم شده میفهمی؟؟نه دیگه تو آلفای منی..و نه من امگای تو..تمام! -یک قدم دیگه پات رو از لبه ی اون در بیرون بزار تا یه گلوله توی مغزه نحیفت خالی کنممم!!
Stone Heart° [ KOOKV ] by NYXY_2112
NYXY_2112
  • WpView
    Reads 35,043
  • WpVote
    Votes 4,153
  • WpPart
    Parts 50
قسمتی از داستان: _"گفتم گمشو، میفهمی؟ گم شو...." بغض بار دیگر گلوم رو فشرد و گامی به عقب برداشتم. دوباره لب زد: _"برو بذار تنها باشم، خواهش میکنم برو و بذار روزها مثل گذشته برام شب باشه، بذار دوباره غروب از راه برسه و من روی این تکه سنگ تنهای تنها به غروب دلگیر خیره بشم. ای کاش تو زودتر از اینجا میرفتی و میذاشتی....." حرفاش بار دیگه احساساتمو جریحه دار کرد، من دچار عشق احمقانه ای شده بودم و باید ازش فرار میکردم. به برگ های مرده روی زمین خیره شدم، دلم برای خودم میسوخت...جونگکوک سکوت کرده بود و من سعی در خط خطی کردن چشمان گیراش داشتم. پاهام رو آروم روی برگ های بارون خورده حرکت دادم. اینبار صدای هق هق گریه جونگکوک بلند شد، باز هم قلبم لرزید ولی نباید تسلیم میشدم، او دیوانه بود و من رو هم به جنون میکشید. صدای آروم و بغض دار جونگکوک بار دیگه تو گوشم نشست. _"لعنتی کجا میری؟" در سکوت به راهم ادامه دادم اما وقتی اسمم رو صدا زد پاهام سست شد. _"تهیونگ." قدم هام آروم تر شده بود اما از حرکت نایستاد. صدایش هنوز آمیخته با بغض بود. _"لعنتی وایسا...." ژانر: درام، روزمره، جنایی، معمایی، اکشن، کمی انگست، رمانتیک، هپی اند... Couple: kookv, yoonmin, namjin, ...
+17 more
𝗡𝗔𝗭 | نآز  by ShiigaisHere
ShiigaisHere
  • WpView
    Reads 145,967
  • WpVote
    Votes 20,032
  • WpPart
    Parts 23
"تو دزد توت فرنگی های باغ بابابزرگمی؟" ابروش رو با شیطنت بالا انداخت و جوری که انگار هیچ اهمیتی به حضور الفای‌ کله فندقی نمی‌ده توت فرنگی نشسته رو بین دندون هاش گیر انداخت: "قراره دعوام کنی؟ " "آره!" "پس نه، من دزدی که عصر ها بعد از مدرسه میاد و به باغ بابابزرگت‌ حمله می کنه نیستم. مطمئن باش." توی اون لحظه جونگ‌کوک فقط حس می‌کرد می‌خواد امگای‌ روبه‌روش رو هم مثل درخت های اطرافش توی زمین بکاره؛ البته با کَله‌اش. °°°°°°°°°°°°°°°° 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: AU -رمنس - امگاورس - روزمره - اسمات- ددی کینک 𝐍𝐚𝐦𝐞: نآز‌ | 𝗡𝗮𝘇 𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: کوکوی - هوپمین‌ 𝐔𝐩 𝐓𝐢𝐦𝐞: هفته‌ای یک تا دوبار
Abandoned, next line! by Mah890th
Mah890th
  • WpView
    Reads 12,596
  • WpVote
    Votes 2,452
  • WpPart
    Parts 34
یونگی هیچی رو به یاد نمیاره و یونگی از اتیش و دود وحشت داره، پسر بچه اگه دقیقه‌ای از اسپری آسمش دور بشه از استرس گریش میگیره و توی یتیم خونه‌ی یانگ، هیچکس نیست که ارومش کنه، مطلقا، هیچکس! حالا حالا، مقصر حال الانش کیه؟
Lover Not A Fighter (Persian Translate) | Vkook, Yoonmin, Namjin by ItsRainyNight
ItsRainyNight
  • WpView
    Reads 224,770
  • WpVote
    Votes 21,786
  • WpPart
    Parts 45
〴︎Summay ৲︎ زمانی که کیم تهیونگ برای محافظت از پسرِ بی‌رحم‌ترین گَنگ کُره‌ی جنوبی استخدام شد، نمی‌دونست باید چه توقعی از دنیایی که پیش روش قرار می‌گرفت داشته باشه؛ اما قطعا توقع نداشت دلباخته‌ی پسری بشه، که برای اون دنیای تاریک، بیش از اندازه معصوم بود. 〴︎Translator: Soodeh 〴︎Couple: Vkook 〴︎Sub Couple: Yoonmin, Namjin 〴︎Genres: AgePlay, Romance, Fluff, Smut, Angst, Thriller, Feminization
My boxer_vkook by Ghazal181082
Ghazal181082
  • WpView
    Reads 76,359
  • WpVote
    Votes 9,422
  • WpPart
    Parts 39
این رمان برگرفته و بازگردانی از یه رمان خارجیه حتی ممکنه بعضیا خونده باشن من پیشنهاد میکنم بخونیدش لطفا نظر بزارید و ووت فراموش نشه اگه خلاصه بگم داستا اسپویل میشه 💋❤❤❤❤❤