I am an idol, am I a human?
0kamelia0
- Reads 491
- Votes 164
- Parts 22
گاهی توی زندگی آرزو میکنی که ای کاش جادو واقعیت داشت.
ولی یکی توی این دنیا پیدا میشه که آرزو میکنه ای کاش هیچ معجزهای اتفاق نمیافتاد.
لی تهیونگ متاسفانه اون فردیه که از طرف سرنوشت برای واقعی شدن جادو انتخاب میشه
بخشی از داستان:
جانی آماده بود تا یه چیزی برای سرهم کردن پیدا کنه ولی هنوز تلاشی نکرده، دستی روی بازوش قرار گرفت و ساکتش کرد: "خودم توضیح میدم." تهیونگ نمیتونست مسئولیتشو به جانی بسپاره و خودشو کنار بکشه هرچند نمیدونست که چی باید بگه یا چطور شرایط رو توضیح بده اونم وقتی خودش هنوز متوجه نشده بود چه اتفاقی افتاده. مقابل منیجر که بهت زده نگاش میکرد ایستاد: "هئونگ، از قیافه ات مشخصه چقدر تعجب کردی. میدونم احمقانه و غیرقابل باوره. هرکسی تا دیروز به منم میگفت که همچین چیزی ممکنه بهش میخندیدم و به عقلش شک میکردم. ولی حالا که شده. خودمم نمیدونم چجوری یا اصلا چطور ممکنه، بهرحال همین شده که داری میبینی"
منیجر نفس نمیکشید ولی مغزش مشغول تحلیل دیده هاش بود: "تو خواهر دو قلوی تهیونگی؟"
تهیونگ کلافه آه کشید: "ای کاش میبودم ولی نه. هئونگ من خودشم. من لی تهیونگم"
ژانر: فانتزی؛ رمنس؛ درام؛ روزمره
شخصیت ها: تهیونگ، جههیون، جانی، دویونگ، ههچان، جنو و باقی اعضای ان سی تی
زوجها: جاندو و نوهیوک و