my alpha king [The Returned Story]
What Do You See In Those Eyes..? Couples: minsung, hyunlix, chanmin [ Happy end, mpreg ] 𝗢𝗿𝗶𝗴𝗶𝗻𝗮𝗹 𝗯𝗼𝗼𝗸: @Azadx4
What Do You See In Those Eyes..? Couples: minsung, hyunlix, chanmin [ Happy end, mpreg ] 𝗢𝗿𝗶𝗴𝗶𝗻𝗮𝗹 𝗯𝗼𝗼𝗸: @Azadx4
تو گرگ و میشی هوا، همونطور که قطره های بارون، روی پوست گُر گرفتشون فرود میومد؛ تو چشمهای خسته و زیبای ساتورو نگاه کرد : باشه؛ پس اگه انتخابت اینه، میشه برای آخرین بار برام گیتار بزنی؟ ژانر : مافیایی، دراما، اسمات، تراژدی نویسنده : Mones چنل تلگرام : [ @/mysatosugu ]
خلاصه🖋📚: چی میشه اگه بیون بکهیون،خرخون کالج،همون بتای زشت و خود شیفته ای که چانیول ازش متنفره یه روز صبح از خواب بیدار بشه و ببینه ظاهرش کاملا تغییر کرده و یه امگا شده؟! ........................... Name:ugly Beta Genre:Omegaverse,smut,romance,mpreg Cop:Chanbaek,kaisoo,hunhan (Completed)
Highest ranking : #1 in fanfiction -خدای من... تو بلدی خفه شی? -باور کن نه!
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پ...
میگفتن عشق بچگانه نمی تونه پایدار باشه و هوس زودگذره ولی این دیگه چه جور عشقی بود که جئون تهیونگ بیخیالش نمیشد. جانگکوکی که بعد از سه سال همسرش رو پیدا میکنه و با چیزا غیر منتظره رو به رو میشه...
#HANAHAKI 🌸 هاناهاکی : بیماری ای که اگه یه نفر یه عشق یه طرفه داشته باشه ، گلی توی ریه هاش ریشه میده و گلبرگاش بعد از مدتی کل ریه شو پر میکنن و اون فرد به طور متوالی سرفه میکنه و گلبرگارو بیرون میده. هیچ راه درمانی نداره به جز اینکه اون طرف مقابل هم عاشقش بشه یا کل گیاه از ریه ش خارج بشه که این باعث فراموشی اون کسی...
بعضی چیزها ناخواسته از ذهنمون پاک میشن... ولی عشق حتی در فراموشی هم فراموش نمیشه! [Sexual Content+18]
۴ تا جوجه دانشجو که تنها دغدغه ی زندگیشون نمره ی دانشگاس و فکر میکنن تمام دنیا دور خودشون میچرخه و تنها چیزی که بهش فک می کنن اینه که کرم بعدیشونو کجا بریزن. غافل از اینکه یه اتفاق عجیب انتظارشونو میکشه ! یه اتفاق عجیب؟ شایدم یه موجود عجیب! موجودی که اجازه ورود به این دنیا رو نداره.... کاری که انجام دادن واقعا ارزششو...
لویی فکر می کرد این تنها راهیه که میتونه هری رو پیش خودش نگهداره ...
«بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»
[ Compelted ] ریون: من دوست دختر اونم تو کی هستی تامیلینسون؟ . عاشقانه ی شکست خورده ی هری و لویی... هری و لویی که هنوز منتظر یک اتفاق هستن که به هم دیگه برگردن وضعیت:پایان یافته AU! Highest ranking:#1larrystylinson #1styles #1 tomlinson
درسته اینجا دنیای جادویی هاگوارتزه ولی من مطمئنم خبری از جادو نبود وقتی به اون چشم ها خیره شدم... هشدار: اگر پاترهد نیستید به هیچ وجه این بوک رو باز نکنید ( ͡° ͜ʖ ͡°) 💙💚 ❤️💛 🌈
+چرا زندگی انقدر مزخرفه؟ -نمیدونم درباره ی چی حرف میزنی، خیلی وقته زندگی نمیکنم! • زمستان فرا میرسد و با سرمای سوزناک خویش راه چاره ای برای پناه گرفتن را زمزمه ی بادها میکند..باید پناهگاهی ساخت •
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....
گاهی اوقات بعضی ها فقط متولد میشن تا میزبان تاریکی محض باشن... میزبان شیطان... زندگی... اون به هیچ وجه چیزی که توی قصهی پری ها تعریف میشه نیست... زندگی واقعی اینجاست... بین هرم سرد نفس هاش... بین این بازوهایه امن و بی احساس... بین این لب هایه سردو شیطانی... بین تاریکی ای که خنجر انعکاسش با بیرحمی در قلب همه فرو میره...
اخرین قطره اسپری رو دیوار پاشیده شد و اون به چیزی که خلق کرده بود پوزخند زد. اون خوب میدونست چجوری دست روی نقطه ضعف اونا بذاره.
زمانی که والدین پرنسس الیزابت در جنگ کشته میشن ، اونو به عنوان غنیمت می برن پیش پادشاه (فن فیکشن هری استایلز)
انسان؟خيلي وقته چيزي ازشون نشنيدم! اينجا فقط بايد هيولا باشي! ________ اين داستان شامل صحنه هاي خشن و مثبت هجده ميباشد! اگر مشكل داريد خواهش ميكنم وارد نشويد!❤️ #9 in fanfiction