بکهیون شیطونی که برای رفتن به سفر تابستونی مدرسه اجازه برادرشو نیاز داره!! پس مجبوره کمکش کنه و به عنوان یه دختر، تور لیدر گروه کی پاپ اکسو بشه اما خب زیادی منحرفه... 🍌💦 لوهان:"شاید گرسنه‌ست!" سهون بشکنی زد:"شایدم ریده..." سوهو:"امیدوارم اولی باشه!!" کریس:"امیدوار نباش...چون این فقط شیر ننشو میخوره!" سوهو:"ما کامیلا رو داریم!" بکهیون مثل برق گرفته ها جا خورد. چانیول:"اخه مگه کامیلا شیر داره؟" سوهو:"نداره...ولی میشه ازش به عنوان استعاره استفاده کرد. اون چیزی رو داره که ما نداریم...🍒" ⊹⊱ғɪᴄ⊰⊹ 👙𝖢𝖺𝗆𝗂𝗅𝖺 𝖨𝗌 𝖠 𝖡𝗈𝗒 1 •𝖬𝗒 𝖥𝖺𝗇👙 ⊹⊱ᴄᴏᴜᴘʟᴇ⊰⊹ 👙𝖢𝗁𝖺𝗇𝖡𝖺𝖾𝗄👙 ⊹⊱ɢᴇɴʀᴇ⊰⊹ 👙𝖥𝗅𝗎𝖿𝖿•𝖥𝗎𝗅𝗅 𝖢𝗈𝗆𝖾𝖽𝗒👙 ⊹⊱sᴛᴀʀᴛᴇᴅ⊰⊹ 👙2020-4-2👙 ⊹⊱ғɪɴɪsʜᴇᴅ⊰⊹ 👙2020-4-14👙

تو یه حرکت سریع بلند شد و صورتش رو تو فاصله یه اینچی پسرک زیبا نگه داشت... چهرش بانمک بود توام با غرور و سرزندگی خاموشی که منتظر تلنگر بود... چشمای درشت و لبای قلوه ای... دقیقا استایل نامجون بود! سوالی که براش پیش اومده بود و مغزش رو مث خورده داشت میخورد... *چطور تا الان سالم مونده و مث یه الماس داره مقابلم میدرخشه؟!

**چاپ شده توسط نشر مانگا شاپ | تابستان 97 ** بخش اول از مجموعه ی چند جلدی های آموزشی من در مورد مسائلی که جای دیگه ای توضیح راحتی که به طور ساده بیان شده باشه در مورد شون پیدا نمی کنید... چطور بنویسیم! یا... چطور بهتر فن فیکشن بنویسیم!

کشش (اشتیاق) | Crave مقدمه: جیمین، جونگ کوک و جین سه تا برادرن که هر سه هم تصادفا لیتل هستن. نامجون، هوسوک، تهیونگ و یونگی دوست های صمیمی و هم اتاقی اند که اتفاقا به خونه ی روبه روی همون اتاقی که این سه لیتل زندگی می کنن نقل مکان کردن و هیچ چیزی از دنیای DDLB نمی دونند. اما امکان نداره که بتونی تمام راز ها رو تا ابد مخفی کنی؛ درسته؟ یعنی چه اتفاقی ممکنه بیوفته؟ کاپل ها: • نامجین • یونمین • ویهوپکوک هشدار- این فیکشن دارای: • مطالب بزرگسالانه • DDLB • BDSM • Triggering situation( موقعیت هایی که ممکنه برای بعضی افراد دارای مشکلات روحی مثل افسردگی خوب نباشه) • خشونت • امپرگ • سن شخصیت ها در داستان: سوک جین=21 جیمین=18 جونگ کوک=17 یونگی=24 نامجون=23 هوسوک=23 تهیونگ=22 The Original Story Credit: @ForEverMoonChild All Chapters will be dedicated to her For her amazing work

"I'm straight! It's just that gay porn pays better."

What does death feel like? I hope it's peaceful...

"You loved me so much that you gave me your heart, that precious thing that pumps for me."

girlxgirl LGBT Based on a real life experience بر اساس یک تجربه ی واقعی :)

Highest ranking: #4 in romance اسم من دارسیه ، دارسی ویلیام یه دختر ۲۰ ساله اهل انگلیس که تو رشته روانشناسی تحصیل میکنم همین دیروز تو دانشگاه اگهی مربوط به استخدام تو یه شرکت مشاوره رو دیدم که ظاهرا خیلیم مشکل پسندن سرپرست ومسئول اصلی شما خانم ادوارد هستش "جورجیا ادوارد"