☁️
79 stories
به نام نامه by ghnvti
ghnvti
  • WpView
    Reads 8,704
  • WpVote
    Votes 2,129
  • WpPart
    Parts 52
سَلاماً عَلیٰ رِسائِلَ لَم تُرسَل خَوفاً مِن بُرودة الرَّد. سلام بر نامه ‌هایی که از ترسِ سردیِ پاسخ هرگز ارسال نشدند.
○DeMiurGe◎ by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 74,711
  • WpVote
    Votes 15,501
  • WpPart
    Parts 58
+Larry & Ziam Futuristic Novel× من خلقت کردم, بهت جون دادم, تا واسه من باشی و به خواست من زندگی کنی... طوری که وقتی اراده کنم بمیری و وقتی بخوام زنده بشی! من خداتم هروبات, با من روی آتش دریا برقص, خون بریز و روش پایکوبی کن... واسه من زندگی کن! :فنفیک دارای محتواییست که شاید برای همه مناسب نباشد! +×+×+×+×+×+×+×+×+×+×++×+×+×+× #1_future #1_larrystylinson #1_harrybottom #1_ziammayne #1_science #3_gaylove
Always There For You - Ziam Mayne by senadorra
senadorra
  • WpView
    Reads 29,430
  • WpVote
    Votes 3,449
  • WpPart
    Parts 29
[ COMPLETED ] "بمون" زین ناامیدانه زمزمه کرد و لب هاشو به شقیقه ی لیام فشرد انگار میتونست دردی که داشت توی وجودش بیشتر و بیشتر میشد رو کم کنه. ولی اون نمیتونست و مهم نبود چقدر سخت تلاش میکرد، اون نمیتونست کاری کنه که لیام بمونه... • اخطار: این فنفیک ممکن است قلب زیام شیپر شما را به درد بیاورد :)) Original Larry fanfiction: Hoping This Cold Blue Water Scrubs Me Clean And Spits Me Out
Saffron candy by Armit_sd
Armit_sd
  • WpView
    Reads 12,054
  • WpVote
    Votes 1,525
  • WpPart
    Parts 21
یه مهمونی با طعم چای‌ ارل گری و چندتا نبات زعفرونی.
Falling In Love With Mr.Step-Brother[BoyXBoy] Translation by gayswillwin
gayswillwin
  • WpView
    Reads 82,187
  • WpVote
    Votes 9,928
  • WpPart
    Parts 38
خدای زیبایی . این اسمیه که دوستای نُوا و بقیه ی رفقاش تو مدرسه صداش میزنن . اون پولدار و عالیه . و این اولین چیزیه که مردم ازش میدونن . فقط ۱۸ سالشه و دانشجوی ارشده . وقتی مادرش ترکش کرد و پدرش به کلی تغییر کرد ، رفتاراش سرد و بی احساس شد . عصبی و خشن بود. وقتی پدرش عشق جدیدی رو پیدا میکنه ، و تصمیم میگیره اجازه بده زن جدیدش تو خونش با اونا زندگی کنه . چیزی که نُوا فکرشو نمیکرد این بود که اون قرار بود یه برادر داشته باشه . لب درخشان . این چیزی بود که دوستای گلاوس کایسر صداش میزدن . فقط ۱۶ سالشه و دانشجوی سال سومه . و خیلی معروفه . وقتی مادرش تصمیم گرفت با عشق جدیدش ازدواج کنه و باهاشون زندگی کنه ، خشم رو حس میکرد . نمیخواست دوستاشواز دست بده ، مخصوصا شهرتش رو . اما اون عاشق مادرشه پس حاضره هر کاری براش بکنه . زمانی که اون دوتا همو ملاقات میکنن ، همه چیز بهم میریزه . (این داستان توسط Yasi Stylinson ترجمه میشود ..... امیدوارم لذت ببرید) (Completed)
Travel To Love (Ziam) by Setareeh181
Setareeh181
  • WpView
    Reads 107,338
  • WpVote
    Votes 13,927
  • WpPart
    Parts 82
چهار ساله همه ازش متنفرن... پدر... مادر... برادر... حتی همه ی فامیل با نگاه های پر از نفرت دلش رو به درد میارن... فقط و فقط به جرم بی گناهی... بی گناهی که تو دادگاه همه گناهکاره... تا اینکه بالاخره بعد از چهار سال غریبه ای رو میبینه که از هر آشنایی براش آشنا تره... یا شاید هم آشنایی که از هر غریبه ای براش غریبه تره... خودش هم نمیدونه... ولی این میشه نقطه ی آغاز دوباره ای برای داستان زندگی اون...
Sweet Melody  by gemma_n
gemma_n
  • WpView
    Reads 3,602
  • WpVote
    Votes 632
  • WpPart
    Parts 10
همزاد، همراه،هم سرنوشت
death history  by icallmaat
icallmaat
  • WpView
    Reads 1,976
  • WpVote
    Votes 518
  • WpPart
    Parts 54
[ COMPLETED ] او آبی دوست دارد، سیب دوست دارد، شکلات دوست دارد. او زیبا می‌نویسد، زیبا می‌سراید.
Pieces of Bobin's loneliness by Narcissus92
Narcissus92
  • WpView
    Reads 6,976
  • WpVote
    Votes 2,007
  • WpPart
    Parts 113
کریستین بوبن: همه‌ی ما دیوانه‌ایم. بدترین نوع دیوانگی، آن است که موهبت خیال‌پردازی را از کف داده باشیم. به دنیای جملات و کلمات تاثیرگذار و پرمعنایی که قلب شما رو در آغوش می گیرد، خوش آمدید📚📚 «مجموعه‌ای از جملات زیبای کریستین بوبن، نویسنده‌ی خوش‌نام فرانسوی»
حرفای قشنگ قشنگ by Freakism
Freakism
  • WpView
    Reads 13,571
  • WpVote
    Votes 1,127
  • WpPart
    Parts 13
بعضی جملات هستن ک برای فهمشون باید 20سال زندگی کنی :) بعضیا حرف دلتن میشنوی میخوای روح از بدنت جدا شه چون دنیا ی فرصت داشته ک بشناستت ولی نشناخته ب شخصه طرفدار خیلیاشون هستم اگه کتاب (همزاد) رو هم خونده باشید متوجه میشید ک من 3سال بعد از برزخمو با اینا گذروندم و الان ی گنجینه دارم ک البته همیشه میگم یکی باید حرفامو ب خودم دیکته کنه? بازم میگم،برام مهم نیست کسی بخونه یا ن یا کامنت بدید یا ن برای دل خودم مینویسم پایه ی بحثم هستم تا ته پس دونت هزیتِیت ?