Deceiving Veils
دست نوشته های یه خلافکار نه چندان بدذات
~ برای یه پروژه، دین وینچستر و کستیل نواک، دو تا غریبه، مجبورن 36 سوال رو با صداقت کامل به هم دیگه جواب بدن. ولی سوالا خیلی شخصین و ممکنه بیشتر از اون چیزی که فکرشو میکردن راجب همدیگه بفهمن و با احساسات بیشتری رو به رو بشن. کتاب اصلی در پیج نویسنده: @laurenABlack سوال ها از کتاب ویکی گرنت برداشته شده: "36 questions t...
عصر آن روز احساس میکردم از دنیایی با مرز و محدوده های نامرئی خارج شده ام، شاید وقتی با غم از کسی فاصله میگیری این حس را تجربه میکنی...
"نیمه تاریک من" میشا با صدای لرزونی گفت:"اینکه بخوای از دست خود واقعیت فرار کنی خیلی سخته، از دست صداهای توی سرت، احساساتی که توی رگهات جریان داره. کی میدونه راه درست چه راهیه؟چی سفیده چی سیاه؟واسه من همه چی فقط خاکستریه." جنسن دستشو روی گونهی میشا گذاشت و به چشماش زل زد:"پس خودتو ازاد کن میشا، بزار توعه واقعی زندگی...
"Damnit, Jensen, listen to yourself - follow your heart? What kind of fucking Disney movie do you think this is-" "That's your problem right there, Mish. You think only Disney characters deserve a happy ending. You're not fair to yourself 'cause you don't think that fairytale shit happens to real people in real life...
Jensen bristles visibly, straightening his back and squaring his shoulders. Looking so appalled that he maybe, possibly, almost kissed his best friend off set. "Fine," he says tersely. "You're right; this is...weird. I obviously need to get some sleep." The hope that bubbled up inside me congeals and sinks to a sour...
سرعت و شتاب، دو محرکه ای که جریان خون رو تو رگ هاش تشدید می کرد. با هر درجه ای که عقربه ی سرعت سنج بالا می رفت حس ازادی بیشتری بهش دست می داد. دین وینچستر، آلفایی که عضو مسابقه ی غیرقانونی خیابونی بود، می دونست چطور عطش اون امگا به هیجان رو رفع کنه. اما چیزی که امگا نمی دونست، تحت تعقیب بودن باند اتومبیل رانی توسط پل...
ترجمه فن فیکشن Who Watches Over Me. نوشته: Nixocity ترجمه: Niki
"میخوام مال تو باشم" سم همیشه عادت داشت که توی دفتر خاطراتش راجب احساساتش به دین بنویسه. یه روز رفت خونه و چیزی رو دید که هیچوقت نمیخاست. #Wincest #sam/dean پ.ن:این یه بوک کوتاه ترجمه شدس. نویسنده اصلی: @DarkAngelHeart556
THIS IS NOT MY BOOK!!! I HAVE NOTHING TO DO WITH THIS BOOK!!!! The original book Twist and Shout by the author from achiveofourown (Gabriel (AO3)) ALL THE CREDITS GOES TO GABRIEL AND STANDBYME!!
Story by mishcollin available on ao3 Art by jackiedeeart on Instagram دین همون هیولاکُش 22 ساله ی همیشگی ایه که مادرشو از دست داده تا زمانی که توی یکی از شب های سپتامبر یه بارونی پوش غریبه به شیشه ی ماشینش می خوره و ادعا میکنه که یه فرشته است که اونو از آینده می شناسه و الان در حال فراره. یا... این داستان درباره ی کست...
کستیل کوچیک ترین فرشتهای که آرزو داره به زمین بره و مخلوقات پدرش رو ببینه اما این ماجرای اصلی نیست. کستیل یه مأموریت داره، مأموریتی که میتونه زندگی خیلیا رو عوض بکنه... مأموریتی که میتونه یکی رو بکشه یا یکی رو متولد بکنه... ______________________________ Warning: MPREG Depression Violence ___________________________...
" همه یه روز ترکت می کنن. یا با خیانت، یا با مرگ و هر چیز دیگه ای.. دست خودشون نیست، احتمالا یکی از قوانین مزخرف دنیا و کارما باید باشه. تو جفت روحی من بودی و هستی، بعد از تموم تراژدی هامون هنوز به این باور دارم. اما مشکل اینه، مردم فکر می کنن جفت های روحی حضورشون کنار هم ابدیه، مقصر اونا نیستن، منم یه زمان جزوی از ای...
خب =) این داستان شیپش کاکلزه ( جنسن و میشا ) داستان از اونجایی شروع میشه که میشا تو یه شرکت درخواست شغل میده ، طولی نمیکشه که میفهمه درواقع رییس اون شرکت ، جنسن ، اونو میشناسه ولی بهش چیزی نمیگه .... -چرا و چگونش توی داستان مشخص میشه 🤪 * نخواستم زیاد داستان لو بره برای همین پارت اولو بخونین تا اگه خوشتون اومد ادا...
خب خلاصه اين داستان اینه که يه تصادفى اتفاق میفته كه رانندش جنسن بوده و كسي كه بهش زده ميشاست .... (Cockles) كارم تو خلاصه كردن خوب نيست ولي واقعا داستانش قشنگه😂💙 Completed ✅😛
کستیل پسر کشیش متعصب شهر عاشق دین وینچستر پر دردسر میشه... و این برای پدر چاک یه فاجعست...
خلاصه داستان : جنسن و میشا اکلز دعواشون میشه و میشا از خونه میره بیرون و ... فنفیک توسط : HeartBeatNovel کاور توسط : HeartBeatNovel
💙احساساتی که هیچوقت بهش اشاره نشد💚 💚ادامه قسمت 5 از فصل 13 سریال سوپرنچرال با مومنتهای دستیلی💙
[Destiel fanfiction] [Persian translation] [On-going] دین سالهاست که از سمی مراقبت میکنه.حتی وقتی که دبیرستان رو ترک کرد,پیشش موند تا اون دبیرستان رو تموم کنه..کاری در تعمیرگاه گرفت تا دیگه به عمویشان "بابی" یا پدرشان متکی نباشند...از خودش و سم حمایت کرد یک روز شخصی رو دید که زندگیش رو برای همیشه تغییر داد..اون ها باه...
It's almost a year since Anastasia told Christian that she's pregnant. It has also been a year since they last saw each other. Anastasia Grey and Christian Grey have been living their lives separately and continued on without each other. Anastasia is now an accomplished publishing editor in Savannah and a mother to a...
Fame and lust by aphrodite 💚💙 دين وینچستر راک استار معروف، عشق براش معنی نداره ادما براش موقتی ان ... زود ازشون خسته میشه ... ولی یه نفر براش این جوری نیست یکی پیداش میشه که فرق میکنه 💚❤💙 Sexual content 🔞 rape drug abuse ... این داستان برای همه گروه های سنی مناسب نیست
My broken angle by aphrodite 💚💙 ×اون تورو فراموش کرده ... اون همه خاطرات تلخشو فراموش کرده... +برام مهم نیست .... من که فراموشش نکردم ... من هیچوقت خاطرات شیرینم و فراموش نمیکنم ... 💚 💙 ❤ Compeleted
النور يه نوجوان معمولي نيست. اول از همه، اون يه وينچستره. فك كنم همين براي توضيحش كافي باشه. اما خيلي چيزاي ديگه هم هست... اون تموم عمرش موجودات ماورايي رو شكار ميكرده ، ١٧ سالشه و فكر ميكنه كه همه چيزو ميدونه. اما نميدونه فرشته ها وجود دارن، جالبه... با وجود اينكه يكي از پدراي خودش، كستيل، يه فرشتس...
✅کامل شده این داستان در واقع یه رمان بلنده که از اول تا آخرش موضوعای مختلفی رو پشت سر میزاره, گمونم هر چی که دوست داشته باشید تو یه فف بخونید اینجا جمع شده, از اولش که خشن شروع میشه تا آخرش که عاشقانه و درام تموم میشه... و باید بگم صد پارت اول این فف فصل اول داستانه و صد پارت دوم فصل دوم با موضوعات خاص خودشه.
این تمامه ماجرا نبود..... قرار نبود هیچ وقت زندگیه خوب داشته باشم...... اگه قراره من برده اون مرد باشم....ای کاش حداقل بتونم برادرمو نجات بدم دردناکه شکنجم میکنه آزارم میده ........و لذت میبره
castiel:is that supposed to be funny? dean:no castiel: dean:it's hilarious -supernatural-
همم..خلاصه ای نمینویسم..چون به نظرم خلاصه همه چیو لو میده..پس با ما همراه باشید:)