در حال آپ میخونم
11 stories
Lie by byunmihee
byunmihee
  • WpView
    Reads 14,398
  • WpVote
    Votes 3,196
  • WpPart
    Parts 28
همیشه فکر می‌کردم من مثل یه جزیره‌م که با آب احاطه شده‌، با این تفاوت که دریای اطراف من، آدم‌هایی بودن که دروغ می‌گفتن. مدتی که گذشت فهمیدم در واقع این جزیره است که به خودش دروغ می‌گه، از عمق آب در‌اومده؛ ولی خودش رو خشکی می‌دونه. فقط کافیه تا سطح آب یه مقدار بالا بیاد تا جزیره کاملا غرق شه. چه اشتباهی بدتر از دروغ گفتن به خودت؟ [ChanBaek]
𑁍᪥Spiraea𑁍᪥ by fujinsasha
fujinsasha
  • WpView
    Reads 129,201
  • WpVote
    Votes 24,773
  • WpPart
    Parts 52
بکهیون علی‌رغم سختی‌ها امگای خوشبختی بود. تو یه محله قدیمی و صمیمی به همراه برادر کوچیک‌ترش زندگی میکرد و توی زندگیش فقط دنبال یک چیز بود، آرامش. منتظر بود آلفایی که از نوجوونی به‌همدیگه علاقه داشتن بهش پیشنهاد بده تا جورچین خوشبختی ناچیزش، کامل بشه. ولی همه‌چیز شروع به دگرگونی کرد و به ویرانی رسید وقتی رفتار نامزدش عجیب شد و سروکله آلفایی با عطر سدار لبنانی تو زندگیش پیدا شد... . . ‌. اسم: اسپیریا᪥𑁍 کاپل‌ها: چانبک، هونهان، چانگمین&تهیانگ ژانر: امگاورس، رومنس، درام، مافیایی (محدودیت سنی +18🔞) نویسنده: #SASHA
The Hands🎬 by theWHITEstoryteller
theWHITEstoryteller
  • WpView
    Reads 133,204
  • WpVote
    Votes 43,179
  • WpPart
    Parts 55
FICTION : The Hands- دست‌ها COUPLE : چانبک 🎬 GENRE : رمنس، روزمره، انگست، اسمات AUTHOR : #صفید EDITORS : ترنم و صدف READ ON : یک‌شنبه‌ NC-20 داستان: روزی انگشت اشاره‌ی دست چپِ بیون بکهیون با پوستر مسترکلاس‌های کارگردان پارک برید و خط سرخ خون روی اون انگشت کشیده نگاه کارگردان رو به خودش گره زد. تلگرام: Author : @theWhiteOne Channel : @panne_fiction
Alora by sabaajp
sabaajp
  • WpView
    Reads 86,329
  • WpVote
    Votes 15,441
  • WpPart
    Parts 34
آلورا ژانر: فانتزی، امگاورس، ازدواج اجباری، رومنس، اسمات🔞 کاپلها: چانبک، هونهان ************************************************ خلاصه: ازدواجی که میتونست دو خانواده رو به هم پیوند بده اونقدر براشون مهم بود که تحت هیچ شرایطی نمیخواستن عقب بکشن. به همین خاطر زمانی که دختر بتای آقای بیون یک روز قبل از مراسم ازدواجی که از پیش براش تعیین شده بود فرار کرد، بیون بکهیون، پسر بیچاره و امگای اون خانواده مجبور شد به جای خواهرش در جایگاه قرار بگیره و با تن دادن به ازدواج با پسر عجیب و مرموز آلفای خانواده‌ی پارک، خانواده‌ی خودش رو از رسوایی و خطر ورشکستگی نجات بده. بکهیون امگای بیست ساله و خوش اخلاقی که ماه های آخر کارآموزیش رو در یکی از کمپانی های تفریحی بزرگ کره میگذروند هیچ زمان فکرش رو نمیکرد که فقط چند روز قبل از دبیو به عنوان آیدل نسل جدید کیپاپ مجبور شه پا به زندگی مردی بذاره که باعث نابودی رویاهاش شده بود. مردی که حالا اون رو به عنوان یک هیولا میدید. هیولایی به اسم پارک چانیول... ******************* 🌸 𝕨𝕣𝕚𝕥𝕖𝕣'𝕤 𝕔𝕙𝕒𝕟𝕟𝕖𝕝 :@𝚜𝚊𝚋𝚜𝚊𝚋_𝚒𝚗𝚏𝚎𝚛𝚗𝚊𝚕🌸
 ۞Between Heaven And Hell [ChanBaek]۞ by ItzLotus
ItzLotus
  • WpView
    Reads 482,878
  • WpVote
    Votes 98,736
  • WpPart
    Parts 95
بکهیون چانیول رو دوست داشت. حاضر بود خودش رو به خاطرش فدا کنه و هفت سال بعد تنهایی به خاطرش درد بکشه. فکر میکرد چانیول هم اون رو دوست داره و به خاطر کارایی که براش کرده ازش ممنونه. هر چند وقتی دوباره همو میبینن، چانیول شروع میکنه به اسیب زدن بهش. اون بابت هیچ چیز ممنون نیست و بکهیون از این که یه زمانی دوستش داشته متنفره. •••🎴•••🎴••• چانیول از بکهیون کینه داره. نه میتونه اون رو ببخشه و نه میتونه رهاش کنه، تنها کاری که میتونه بکنه اینه که کنار خودش نگهش داره و با دیدن اینکه هر بار بعد از اسیب زدن بهش، چقدر درد میکشه، خودش هم اسیب ببینه. ✤Between Heaven And Hell✤ Author: Nil Couple: Chanbaek, Sulay Genre: Romance, Drama, Criminal هشدار: فضای فیکشن دارکه و صحنه های خشونت امیز داره، اگه حساسین یا سنتون کم تر از ۱۵ ساله، نخونینش.
My baby shot me down  by fatiiiima_bs
fatiiiima_bs
  • WpView
    Reads 47,556
  • WpVote
    Votes 7,748
  • WpPart
    Parts 15
🍁نام فیک: My baby shot me down 🍁کاپل: چانبک 🍁ژانر: رمنس، انگست، روزمره 🍁محدودیت سنی: +۱۸ همه ی زخم ها یک روزی خوب میشوند بعضی ها زودتر، بی درد تر ، بی هیچ ردی از بین میروند.. یک روز صبح که لباس میپوشی متوجه میشوی اثری از آن نیست. بعضی زخم ها عمیقترند، ملتهبند، درد دارند، با هر لمس بی هوا سوزشی از زبری روی زخم شروع میشود ریشه میزند به اعصاب دستانت به اعصاب زانوانت به شقیقه ها به ماهیچه های قلبت به چشمانت به کیسه های اشکی گوشه ی چشمانت.. شب ها..به پهلوی راست میخوابی و مراقبی سرباز نکنند.. روزها..روی ان را خوب میپوشانی دلت نمیخواهد کسی زخمت را ببیند دلت نمیخواهد کسی چیزی بپرسد. میدانی انجاست ولی با همه درد و سوزشش دلت می خواهد فراموشش کنی. یک روز صبح که لباس میپوشی متوجه میشوی از زخماهایت تنها خطوط کج و معوج صورتی رنگ مانده و از دردهایت یک یاداوری محو از حسی که مدتها گریبان گیرت بود و حالا دیگر نیست. دیگر نیاز به پنهان کردن هیچ چیزی نداری. از خانه بیرون میزنی. نفسی تازه میکنی. دیگر از خودت و زخم هایت نمی‌ترسی از ادمهایی که زخمی ات میکنند نمیترسی. میدانی همه ی زخم ها یک روز خوب میشوند. حتی آنهایی که از عزیزترین هایت خورده ای.. *نیکی فیروزکوهی
~💙I Can't Breathe[ChanBaek]💙~  by ItzLotus
ItzLotus
  • WpView
    Reads 180,977
  • WpVote
    Votes 35,320
  • WpPart
    Parts 42
♧I Can't Breathe ~ نمیتونم نفس بکشم♧ کاپل : چانبک_هونهان_کریسهان~☆ ژانر : روانشناسی_روزمره_درام~☆ بیون بکهیون بنا به دلایلی به شدت از پارک چانیول، معشوقه قدیمی مادرش، متنفره. پس با هدف جهنم کردن زندگی اون مرد به کره برمیگرده و کی میگه یه بچه ۱۴ ساله نمیتونه سر به سر یه مرد بالغ ۳۲ ساله بذاره؟ اون اینکارو میکنه و خیلی هم خوب از پسش برمیاد!