7an_tomato's Reading List
3 stories
وقتی باران همه چیز را شست by Hani_saba
Hani_saba
  • WpView
    Reads 106
  • WpVote
    Votes 9
  • WpPart
    Parts 2
همه چیز از اون شب شروع شد... اون شبی که ازت پرسیدم چرا اون کار احمقانه رو کردی گفتی باید امتحانش کنم تا بفهمم....من اونکارو انجام دادم هنوز هم نمیدونم چرا، شاید چون تو گفتی...مگه تو کی بودی که حرفت انقدر مهم بود؟ از کی تا حالا انقد راحت اعتماد میکردم؟ تو کی بودی که اینجوری حرفات واسم مهم بود؟ تو کی بودی که قلبمو میلرزوندی؟ همونطور بود که تو میگفتی....قدم زدن زیر بارون باعث خیلی چیزارو بفهمم.... خیلی چیز ها نه فقط یک چیز...یک چیز خیلی مهم.... بازهم دارم قدم میزنم...زیر بارون...ولی تو... اگر میتونستم برگردم عقب به اون شب برمیگشتم و به جای خونه خودم مستقیم میومدم خونه تو...پیش تو...تو اغوش تو.... قول میدم...من برمیگردم..حتی اگه دیگه برات مهم نباشه...برمیگردم.... *************** ژانر:جنایی،انگست، درام روز آپ:جمعه
GOD OF LOVE by Hani_saba
Hani_saba
  • WpView
    Reads 153
  • WpVote
    Votes 20
  • WpPart
    Parts 1
گاهی وقتا زندگی ارزش خودش و از دست میده و دیگه هیچ جذابیتی توش نمیمونه اما چاره ای هم به جز ادامه دادن به زندگی نداری... در این مواقع که گاهی اوقات معجزات به سراغت میان و بهت نشون میدن که هنوزم زیبایی های زیادی مونده که تو هنوز پیداشون نکردی برای اینکه به زندگیت گرما ببخشی. نام وانشات:خدای عشق کاپل:جی جی
𝐒𝐄𝐂𝐑𝐄𝐓 by Hani_saba
Hani_saba
  • WpView
    Reads 1,248
  • WpVote
    Votes 306
  • WpPart
    Parts 14
صدای الارم گوشی بلند شد پس چشماشو باز کرد اما دیگه از صحنه ای که میدید دیگه تعجب نمیکرد چون یکماه بود وضعیت همین بود و اون فقط تمام تلاششو میکرد که نشون نده اون و میبینه و باعث بشه اون حتی بیرون از خونه هم دنبالش بیاد تا ببینه واقعا اون و میبینه یا نه تا حد زیادی هم موفق بود اما دیگه کم کم داشت ازین وضعیت خسته میشد چون اون فقط همه جای خونه بود و به اون نگاه میکرد و هیچی نمیگفت فقط هم تو خونه بود محلی که برای اون حکم ارامش و داشت کم کم داشت به محل شکنجه تبدیل میشد *************************************** کاپل:جی جی_مارکسون ژانر:تخیلی روز های آپ:چهارشنبه