Yizhan
9 stories
برادر دوست داشتنی من by ll_yizhan_ll
ll_yizhan_ll
  • WpView
    Reads 61,046
  • WpVote
    Votes 10,624
  • WpPart
    Parts 94
داستان حول دوتا داداش جذاب و خوشگل که بشدت به هم وابسته ان میگذره... 🚶‍♀️❤️💚 تیکه ای از پارت 20 فصل اول: "اون حرف میزد اما من انگار کر شده بودم فقط حرکت لبهاش رو میدیدم و چیزی نمیشنیدم خسته بودم زیاد فقط تونستم باصدای آرومی که خودمم بزور بشنوم بگم:میشه بغلم کنی ساکت شد، عصبانیتش رنگ باخت و جاشو به تعجب داد، توی صورتم دقیق شد و نمیدونم چی توی چهرم دید که دستاشو دور کمرم گذاشت و محکم بغلم کرد با فرورفتن توی بغلش، انگار همه چی رنگ باخت و محو شد،ترس، غم، ناراحتی، خستگی، درموندگی، ناامیدی، دلتنگی... به جای تموم حس های بدی که اون لحظه داشتم آرامش نصیبم شد آرامشی که فقط از آغوش اون میگرفتم، از آغوش تنها برادرم و... و کسی که با تمام وجودم عاشقش بودم..." کاپل : ییجان و چانبک❤️💚 ییبو تاپ ✨ تعداد پارت:نامشخص پایان هپی اند😎
بهت قول میدم by wangyibooxiao
wangyibooxiao
  • WpView
    Reads 15,817
  • WpVote
    Votes 4,047
  • WpPart
    Parts 60
وانگ ییبو تو به عنوان پلیس مخفی ماموریت داری که وارد باند بزرگ "قوی سیاه" بشی! من روی کمک بزرگ تو حساب باز کردم. تنها کسی که بهش اعتماد دارم تویی! ییبو در حال که صاف ایستاده بود، گفت: بله قربان! ناامیدتون نمیکنم. قول میدم! وانگ ییبو یکی از بهترین نیروهای عملیاتی کشور چین بود؛ برای همین گروه بر روی اون حساب ویژه‌ای باز کرده بود. در طی یک ماه باید به عنوان یک بادیگارد حرفه‌ای آموزش می‌دید... ییبو قرار بود بادیگارد اصلی قوی سیاه بشه! ! ************ مرد سراسیمه بدون اینکه اطلاعی بده، وارد اتاق شد. روبه‌روی رئیسش زانو زد و گفت: قربان... تشکیلات "بلک پنتر" رو به عنوان نیروی نفوذی انتخاب کرده! رئیس بلند شد. روبه‌روی پنجره ایستاد و در حالی که سیگارش رو داخل ظرف مخصوص خاموش می‌کرد، پوزخندی زد و زیر لب گفت: منتظر دیدارتم بلک پنتر! دلم می‌خواد باهات یک بازی راه بندازم... ************* بهت قول میدم تا جون دارم ازت مراقبت میکنم... این حرف منو همیشه یادت بمونه قوی سیاه! ************* به نفعته که موهاتو کوتاه نکرده باشی، بلک پنتر! به خاطر اینکه باهاش بازی کنی، بلند بود قوی سیاه! وقتی نبودی موهای بلندم باعث میشد بخوام برای همیشه خودمو نابود کنم... Type: Verse Genre: Action, Thriller, Romance, Angst
𝑾𝒐𝒍𝒇 by hastinezarati
hastinezarati
  • WpView
    Reads 63,104
  • WpVote
    Votes 15,134
  • WpPart
    Parts 60
✷𝑪𝒐𝒖𝒑𝒍𝒆:𝒀𝒊𝒛𝒉𝒂𝒏(𝒀𝒊𝒃𝒐 𝑻𝒐𝒑) ✷𝑮𝒆𝒏𝒓𝒆:𝑶𝒎𝒆𝒈𝒂𝒗𝒆𝒓𝒔𝒆,𝑽𝒂𝒎𝒑𝒊𝒓𝒆,𝑴𝒑𝒓𝒆𝒈,𝑹𝒐𝒎𝒂𝒏𝒄𝒆 گرگ‌ها مرگ را می‌پذیرند اما هرگز تن به قلاده نمیدن... ((دوستان عزیز این فیک اسمات نداره))
CAVE OF MEMORIES  by 2027nia
2027nia
  • WpView
    Reads 49,239
  • WpVote
    Votes 8,420
  • WpPart
    Parts 102
*غار خاطرات* فکر کنم اولین نمونه فارسی ریکشن باشه این فقط یه روز عادی تو دنیای تهذیبگری بود...یا درواقع اینطور به نظر میومد؛ البته قبل از اینکه خواب آلودگی عجیبی به سراغشون بیاد و دنیا جلو چشمشون سیاه بشه.
بعد از تو by Chore_shohi
Chore_shohi
  • WpView
    Reads 10,471
  • WpVote
    Votes 1,625
  • WpPart
    Parts 90
ییبو پسری که بعد از مرگ ناگهانی مادرش تنها میشه و مسئولیت زندگی ش را باید بعهده بگیره.. و مراقبی که به سراغش میاد ..
Right Person, Wrong Time by stancomabene
stancomabene
  • WpView
    Reads 12,945
  • WpVote
    Votes 2,365
  • WpPart
    Parts 54
𝘳𝘪𝘨𝘩𝘵 𝘱𝘦𝘳𝘴𝘰𝘯, 𝘸𝘳𝘰𝘯𝘨 𝘵𝘪𝘮𝘦 : آدم‌ها برای احساساتشون اسم انتخاب می‌کنن تا راحت‌تر خودشون و حالشون رو توصیف کنن. یکی از اون احساسات اسمش عشقه؛ چیزی که من بهش اعتقادی ندارم! هیچ چیزی به اسم عشق وجود نداره..هیچ‌وقت امکان نداره کسی رو به قدری دوست داشته باشی که نتونی بدونِ اون زندگی کنی. اگه این یه استدلالِ درست و منطقیه، پس چطور قبل از شناختِ اون آدم زنده بودیم و زندگی می‌کردیم؟ اون آدم.. امکان نداره وجود داشته باشه.. اون آدم.. قرار نیست هیچ‌وقت تو زندگیم بیاد.. اون آدم.. خودش نیست.. من با اون آدم هیچ چیزی به اسم عشق رو تجربه نکردم.. ═───~•⊱❃⊰•~───═ name- Right Person, Wrong Time genre- romance, dram, angst, smut, au couple- yizhan type- bjyx / yibo top part's- teaser + 60 ch. Author- yin Nov 30.2024
وقتی رسیدی که شکسته بودم by wangyibooxiao
wangyibooxiao
  • WpView
    Reads 50,540
  • WpVote
    Votes 8,530
  • WpPart
    Parts 102
اون ها پدر و مادر نبودند ابزاری برای شکنجه دادن بودند اون فقط منتظر یک ناجی بود... اون مرد وقتی رسید که پسر شکسته بود
in the arms of happiness by eliiran
eliiran
  • WpView
    Reads 1,077
  • WpVote
    Votes 128
  • WpPart
    Parts 5
وضعیت:درحال اپ... کاپل:وانگشیان ژانر:فانتزی،ووشیا،آمپرگ،عاشقانه تاپ:لان وانگجی مقدمه: ناول و انیمه مودائوزوشی یا بهتره بگم بیشتر از اون سریال آنتیمد داستانی بود که منو غرق در کارکترا و احساسات زیبایی ک به هم داشتن کرد حتی پایان قشنگ و تا حدودی قابل قبولی هم داشت و شاید بشه گف همین پایان برامون کفایت میکرد منتها به عنوان کسی ک مودائوزوشی رو بخشی از زندگیش میدونست و در طول ناول و فیلم با تک تک کارکترا زندگی کرد این پایان عمرا کفایت کنه و ابدا برام رضایت بخش نیس،پس دوس دارم ببینم پایانی ک مد نظر منه چقدر میتونه جذاب و دوس داشتنی باشه،در نتیجه میخام دست به قلم بشم و چیزایی ک دوس داشتم بهترین پایان و برای سریال و ناول رقم بزنه بنویسم تقریبا قصد دارم ترکیبی از سریال و ناول رو به قلم بیارم چون خیلی جاها از ناول اگ سریال رو نمیدیدم نمیتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم و حتی بالعکسش هم صدق میکنه. امیدوارم هم خودم هم دوستان عزیزم خوشمون بیاد... 😉
The Stars Of Our Destiny by lili_y20
lili_y20
  • WpView
    Reads 7,792
  • WpVote
    Votes 1,375
  • WpPart
    Parts 18
شاهزاده امگایی که از آلفاها متنفره اما تو عجیب‌ترین اتفاق ممکن جفتش رو پیدا می‌کنه... الهه ماه چه تقدیری رو برای آلفاها و امگاهایی رقم می‌زنه که سعی دارن جفت‌هاشون رو پس بزنن؟! ژانر: تاریخی، درام، امگاورس، اسمات کاپل: ییژان ***توجه*** این داستان برداشتی آزاد از رابطه بین کاپل‌هاست و هیچ ارتباطی با واقعیت نداره!🙄