Best fanfictions
5 stories
BROTHERS [Per translation] by Professional_writers
Professional_writers
  • WpView
    Reads 13,638
  • WpVote
    Votes 511
  • WpPart
    Parts 2
چی میشه اگه خانواده ی کیم تهیونگ بهش بگن که یه پسر به فرزند خوندگی گرفتن و اون پسر قراره برادر جدیدش بشه؟ I do not own the book:)
TROUBLE MAKERS | VKOOK  by itsqzll
itsqzll
  • WpView
    Reads 29,579
  • WpVote
    Votes 4,173
  • WpPart
    Parts 8
"الان تو یه دیلدو پرت کردی سمتم؟" جونگ کوک، پسری که همکلاس تهیونگه، یه دیلدو پرت میکنه سمتش. خب میدونم آشناییشون نرمال نیست. اما الان اونا به خودشون اومدن و دیدن از وقتی باهم آشنا شدن تا الان کلی خرابی به بار اوردن! خب اینم نرمال نیست، چون اونا ویکوکن! {{متوقف شده}} ژانر:مدرسه ای_طنز_اسمات_رمنس Best rankings: #1comedy #1funny #3btsfanfic #3fiction #3fanfic
𝑨 𝒑𝒂𝒓𝒕𝒚 𝒊𝒏 𝒉𝒆𝒍𝒍 by daydreamrosy
daydreamrosy
  • WpView
    Reads 6,010
  • WpVote
    Votes 1,330
  • WpPart
    Parts 8
🔥🎉🎈🔥🎉🎈🔥🎉🎈🔥🎉🎈 🔥اسم: پارتی داخل جهنم 🔥ژانر:کمدی،تخیلی،رومنس 🔥کاپل:چانبک، کایسو ، سیکرت 🔥نویسنده: رز🌹 🔥خلاصه: بعد از اینکه شیطان از بهشت شوت میشه بیرون ، با غصه عقده ی فراوان جهنم رو میسازه و تصمیم میگیره وقتی آخر دنیا شد یه مهمونی خیلی خفن برگزار کنه تا دل خدا بسوزه. اما شیطان نمی دونه چیکار کنه پس از یه پسر جوون به اسم بیون بکهیون که اون رو احضار کرده تا پدر بزرگش رو بکشه کمک میگیره و در این حین یه کراش خیلی بزرگ و ضایع روش میزنه. 🔥🎉🎈🔥🎉🎈🔥🎉🎈🔥🎉🎈
خون آبی ✥ نامجین؛ یونمین؛ ویکوک by maedeh1
maedeh1
  • WpView
    Reads 363,735
  • WpVote
    Votes 62,092
  • WpPart
    Parts 61
تو جامعه ای که رنگ خون تعیین کننده ی طبقه ی اجتماعیه نمیشه دنبال عدالت گشت. شعار مدرسه ی ما این بود... درد زیباست. - پارک جیمین
Star Renaissance || VKook ~ Completed by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 210,372
  • WpVote
    Votes 36,035
  • WpPart
    Parts 40
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پسره که انگار عصبانی شده بود جلو اومد . صورتش به اندازه ی یه برگه کاغذ با جونگ کوک فاصله داشت با حرص از لای دندوناش غرید _ من وی هستم همون که قرار کتابا رو ازت تحویل بگیره . پولت رو هم که دادم به اون سایون احمق بگو دفعه ی دیگه یکی رو بفرسته که اینطوری مثل تو دو ساعت نخواد سوال پیچم کنه بچه جون حالا هم زود باش من تمام شب رو وقت ندارم جونگ کوک همچنان متعجب به چشمای عصبانی شخصی که خودشو وی معرفی کرده بود خیره شد . هیچ ایده ای نداشت که اون آدم اصلا داره راجع به چی حرف میزنه ولی اینو خوب میدونست که رعیت ها توی سرزمین اسکورو حق خوندن و نوشتن ندارن و حمل کتاب نوعی جرم محسوب میشه . شاید باید یکم بدجنس میبود. ♦♦★♦♦ کاپل: ویکوک - نامجین - یونمین ژانر: فانتزی - رمنس نویسنده: Scarlett & Nafas *میتونید پیدیاف این فیک رو توی چنلمون پیدا کنید* 1 in #بیتیاس 1 in #Seokjin 1 in #Jimin