EXO
94 stories
" Comet "  [Complete] by RayPer_Fic
RayPer_Fic
  • WpView
    Reads 9,482
  • WpVote
    Votes 1,640
  • WpPart
    Parts 33
•¬کاپل: کریسهون | چانبک | کایسو | سولی | شیوچن •¬ژانر: مسابقه ای | عاشقانه | اسمات •¬خلاصه: شمارش معکوس ...1...2...3... حرکت شروع یک مسابقه ؛ شروع یک رقابت؛ مسابقه ماشین ها بهانه ست!! بهانه ای برای شروع یک جنگ...من؛ تو؛ ماشین؛ جاده؛ با سرعت... با قدرت...توی زمین مسابقه... زمینی که از قبل توی سرنوشت هرکس تعیین شده... زمین مبارزه...زمینی که فقط یک برنده داره و بقیه بازندن...پر از پیچ و خم و فراز و نشیبه...پراز قسمت های سخت و مشکل... پر از تاریکی... عشق بهترین راهنمای نقشه این راه خطرناکه...درست در تاریکترین قسمت های جاده عشق نشونت میده از کدوم مسیر باید بری...مثل یک نور...خدا عشق رو آفرید تا دنیای تاریک مسیر مسابقه رو با نور امیدش روشن کنه... درست مثل یک ستاره... "ستاره دنباله دار".... ═ ∘♡༉∘ ═ #SnowQueen ❄
" 21 December "  [Complete] by RayPer_Fic
RayPer_Fic
  • WpView
    Reads 4,148
  • WpVote
    Votes 742
  • WpPart
    Parts 22
•¬کاپل: چانبک | سهبک •¬ژانر: انگست | درام •¬خلاصه: از گریه متنفر بود و وقتی گریه میکرد از خودش بدش میومد ؛ دلش میخواست نباشه تو این دنیا و نه هیچ دنیای دیگه ای! انقدر شرایط و سرنوشت بهش سخت گرفته بود و خستش کرده بود دیگه از گریه کردن میترسید..خسته بود..دلش خنده میخواست... تظاهری میخندید و لبخند میزد... با همه شرایطی که براش پیش میومد میجنگید تا فقط یکبار از ته دل بخنده..فقط یکبار~ ] ➖➖➖➖➖➖➖ [ " براش پول و زحمت هیچ اهمیتی نداره رفتارش خیلی سرد و خشنه ، سوار ارابه غرور و کبر شده و طوری پایینو نگاه میکنه که انگار کسی که پیاده داره نگاهش میکنه براش وجود نداره ، فکر نکنم هیچوقت احساسی به کسی داشته باشه عشق بورزه عاشق باشه... قلبش سنگینه چون از جنس سنگه شاید هم غم های زیادی سنگینش کرده .هرگز تو چشمای طرف مقابلش بیشتر از ۳ ثانیه نگاه نمیکنه . انگار ترس داره یا ..." با حرکت لبهای چانیول به خودش اومد و ذهنشو از افکارش مختلف و جمله بندی های خسته و گیج کننده خالی کرد ] ➖➖➖➖➖➖ متاسفم که یه روزی عاشقت بودم!...پشیمونم...برات مهم نیست اینم، میدونم! اما از چشمم افتادی...اینو یادت باشه روزی که اومدی برای بخشش منم مثل خودت بی رحم میشم! *میخندم اونروزی که با گریه برگردی* ═ ∘♡༉∘ ═ #Jasper🐶
" My Little Prince  "[S3 Uncomplete] by RayPer_Fic
RayPer_Fic
  • WpView
    Reads 23,223
  • WpVote
    Votes 4,709
  • WpPart
    Parts 79
•¬کاپل: چانبک | شیوچن | سکای | کریسهو | کایسو | هونهان •¬ژانر: تاریخی | جادویی | فانتزی | رازآلود •¬خلاصه: این آغاز یک پایان بود برای سرزمین دلفورهسب وقتی ولیعهد چانیول برای نجات جانش مجبور شد سرزمین و حکومتش را رها کند و به سرزمین همسایه پناه ببرد. و این پایان یک آغاز بود وقتی ولیعهد جونگده به جرم توطئه ی مادرش از حکومت خلع شد و به شمالی ترین نقطه ی کشورش تبعید شد تا سدی بر سر بانو بویانگ نباشد. و هردوی این سرنوشت در نقطه ی صفر مرزی وقتی دو ولیعهد جوان باهم ملاقات کردند گره خورد و افسانه ی خاک خورده ی جادوهای هر دو سرزمین اشکار شد. ═ ∘♡༉∘ ═ #Gamer
Traitor by Minimineum
Minimineum
  • WpView
    Reads 2,418
  • WpVote
    Votes 395
  • WpPart
    Parts 4
❤همیشه میگویند توبه ی گرگ مرگ است اما این بار زندگی بود 🖤کاپل: هونهو ❤ژانر: اکشن، رومنس 🖤نوع داستان: وانشات ❤به اتمام رسیده (Spinoff) 🖤محدودیت سنی ندارد افتخارات: 🔥#1-hunho 🔥#1-fight 🔥#1-boss
🀄 MᴀᴅNᴇsS 2| دیوونگی‌دوم 🀄ᴋʏᴜɴɢsᴏᴏ ʙᴏᴏᴋ 📕🔜 by Diyaan93
Diyaan93
  • WpView
    Reads 4,458
  • WpVote
    Votes 903
  • WpPart
    Parts 9
📘 ژانر : درام⚡رمنس⚡ روانشناسی ⚡ انگست 📕کاپل : سهسو⚡ کایهون ⚡ کریسبک ⚡ چانبک ⚡ سولی ⚡ شیوچن من کیونگسوام. اوه کیونگسو. 🔺 همسر‌قانونی‌و‌رسمی‌اوه‌سهون کسی که تمام عمر عاشقش بودم اما جرات اعتراف بهش رو نداشتم. چون اون به طرز عجیبی غرق پسری بود که به تازگی فهمیدم، ریشه های عمیقی توی گذشته اش هم داشته. اون بیاد نمیاره چطور باهم ازدواج کردیم. چیزی که مهمه، اینه: من سهون رو درست بعد از طرد شدنش، بدست آوردم. اما از کجا باید میدونستم وقتی عشق سابقش رو ببینه، بعد از اون فراموشی، دوباره‌و‌از‌اول‌عاشقش‌میشه ...⁉️
Parallel / OneShot by AylaXee
AylaXee
  • WpView
    Reads 917
  • WpVote
    Votes 102
  • WpPart
    Parts 1
عنوان: موازی / Parallel نویسنده: xee زوج: چانسو ژانر: تخیلی، عاشقانه معرفی: قانون جهان های موازی میگه که در موازات دنیای ما دنیاهای دیگه ای هم وجود داره، دنیاهایی که 90% شبیه به دنیای ماست فقط توی جزئیات فرق داره، برای مثال اینجا الان ترامپ رئیس جمهوره آمریکاس مثال میگم ممکنه توی دنیای موازیمون ترامپ کارمند جز یه شرکت باشه ولی اسمش ترامپه، زنشم احتمالا همین خانمه ولی با یه تفاوتایی یعنی تقریبا همه چیز سر جاشه با یکم تغییر جزئیات مثلا اونجا شاید جنگ جهانی دوم هنوز اتفاق هم نیوفتاده باشه یا نه جنگ جهانی سوم در حال وقوع باشه این توضیح رو داشته باشید فوروارد: دستش رو گذاشت روی زنگ و و برنداشت، دو کیونگسو ورژن قلدرتره خودش بود، کسی که اشک منیجرش رو خیلی راحت با بی محلی در میاره ولی پارک چانیول هر منیجری نبود، خودش همه این روشا رو اختراع کرده بود پس راه خنثی کردنشونم میدونست. نیشخندی زد، صدای زنگ آپارتمان لوکس کیونگسو حتی از صدای زنگ آپارتمان قبلی خودش هم آزاردهنده تر بود، به ساعتش نگاهی انداخت و نیشخند زد "10 ثانیه شده؟ زود باش دو کیونگسو، زود باش میدونم خیلی رو مخه" هنوز ه آخر حرفش رو نگفته بود که در با صدای بلندی باز شد، قشنگ معلوم بود کیونگسو با حرص قفل در رو چرخونده، چشماش قرمز بود و بهش زل زده بود ولی چان
Hollow / OneShot by AylaXee
AylaXee
  • WpView
    Reads 829
  • WpVote
    Votes 105
  • WpPart
    Parts 1
عنوان: توخالی / Hollow نویسنده: Xee ژانر: درام، تراژدی زوج / کاراکترها: کایهون / جونگین، سهون، لوهان معرفی: عشق شاید یکی از زیباترین واژه های ساخته شده به دست بشر باشه اما این هنوان زیبا هیچ وقت نتونسته و نخواهد تونست تاریکی غلیظی که در عمیق ترین بخش این مفهوم رویایی وجود داره پنهان کنه چرا که بشریت در طول تاریخ شاهد همه زشتی ها، دردها و رنج هایی که به نام عشق به معشوق ها روا شده بوده و خواهد بود. دردهایی که گاهی منظور خاصی پسشون نبوده و در آخر عاشق و معشوق رو باهم میسوزونه. فوروارد: از کوره در رفت و با صدایی که دیوارای اتاقش رو توی پانسیون میلرزوند داد زد "چرت نگو، بهم بگو چی شده؟ تو میدونی چی به درد من میخوره یا خودم؟" با سکوتی که طرف دیگه خط حاکم شد فهمید بازم سهون رو ترسونده تنها چیزی که هون 24 ساله رو میترسوند فریادهای اون بود نفس عمیقی کشید و سعی کرد آروم بشه. با صدایی که هنوز از خشم میلرزید ولی میخواست دیگه عصبانی به نظر نیاد گفت "هون میدونی چقدر دوستت دارم؟ میدونی بجز تو هیچ دلیلی برای زندگی ندارم؟" با تموم شدن جمله اش صدایی شبیه به تکخند از طرف دیگه خط شنید "این دیگه از اون دروغا بودا... تو تک پسر آقای کیمی مطمئنا اگر برگردی اونا از خوشحالی بال در میارن"
I Wish / OneShot by AylaXee
AylaXee
  • WpView
    Reads 426
  • WpVote
    Votes 73
  • WpPart
    Parts 1
عنوان: کاش...! - I wish...! زوج: کایبک ژانر: Angst (غم انگیز) نویسنده: xee تعداد صفحات: 6 معرفی: فرصت عاشق بودن اونقدرام که فکر میکنیم طولانی نیست، روزهای ما، فرصت هایی که مطمئنینم تا ابد برای ما وجوددارن خیلی زودتر از چیزی که فکر میکنیم به دست خودمون از دستمون بیرون کشیده میشن. فوروارد: موهای مشکی و پر کلاغیش رو با هزار وسواس مرتب کرد، نگاهی به خط چشمش انداخت، با اینکه خودش زیاد دوستش نداشت ولی خب جونگین گفته بود خط چشم جذاب ترش میکنه، همینطور موهای پر کلاغی. نفس عمیقی کشید و با لبخند پهنی جلو در ایستاد، از بالکن دیده بود کای ماشینشون رو جلو آپارتمان قدیمیشون پارک کرده، ماشین جدید و مدل بالاشونو، با فکر کردن به اینکه بلاخره یکی از اون همیشه خواستناشون محقق شده خنده ریزی کرد، همین که صدای پای پشت در رو شنید، پرید و در رو باز کرد با ذوق خاصی سلام کرد، دستش رو جلو برد تا کیف و کت جونگین رو ازش بگیره، جونگین کیف رو توی دستش گذاشت و اجازه داد بک کت رو از تنش بیرون بکشه ولی انقدر توی فکر بود که حتی سرش رو بالا نیاورد تا رنگ موی جدید و خط چشم بی نقص بک رو ببینه
Hundredth Day / OneShot by AylaXee
AylaXee
  • WpView
    Reads 395
  • WpVote
    Votes 65
  • WpPart
    Parts 1
عنوان: صدمین روز - Hundredth Day نویسنده: xee ژانر: تخیلی - Fluffy - رومانتیک زوج: کایلو معرفی:. هر روز و هر ساعت به اسم لذت بردن کارای زیادی میکنیم بی توجه به این موضوع که آیا لذت ما برای بقیه هم لذت بخش هست یا نه، بی توجه دردی که گاهی به بقیه میدیدم انقدر توی این دروغ پیش میریم که دیگه فراموش میکنیم لذت واقعی چه رنگ و بویی داشته و فقط میخوایم باور کنیم داریم لذت میبریم ولو به قیمت نابود کردن وجودخودمون و فقط لحظه ای به خود می آییم که وجود زخمی ما تصمیم به انتقام ازمون میگیره فوروارد: روبی هوف بزرگی کرد "خنگی.. خنگ... یعنی لو هان رو یادت نمیاد؟ البته خب منم اگه اندازه تو به همه چیز جز ارزش ادما فک میکردم مطئنا این پسر رو یادم میرفت، بذار راهنمایی کنم، ترم دوم دانشکده، احیانا یه شوخی خرکی نکردی؟" کای کمی سرشو چپ و راست خم کرد و با نگاه هنگی به اونطرف خیابون سعی داشت به خاطر بیاره چیزی که روبی میگفت ماله 19 سالگیش بود و اون الان 26 سالش بود و حتی یادش نمی امد دیروز چه لباسی پوشیده بوده چه برسه به اینکه بدونه 7 سال پیش چیکار کرده روبی چشمش رو چرخوند، خیلی کلافه بود، به وجود اوردن این بچه یکی از اشتباهاتش بود "هوف... 7 سال پیش اون توی دانشکده شما بورس شد... و شما کَله خرا فک کردین یه سوژه خوب برا مسخره بازیتون پیدا کردین... هنوز یا
Healer I [Completed]  by AylaXee
AylaXee
  • WpView
    Reads 97,430
  • WpVote
    Votes 14,271
  • WpPart
    Parts 71
عنوان: Healer نویسنده: xee ژانر: تخیلی، ام پرگ تعداد قسمت: 69 زوج ها: کایهون، کایسو، چانبک، شیوهان، کریسهو تاریخ شروع: Jun 28, 2015 تاریخ پایان: Oct 15, 2016 توضیحات: چیکار میکردین اگه میفهمیدین مردین و تنها راه فرار از تبعید به جهنم برای شما امضای پیمانی هست که الزامتون میکنه مدت محکومیتتون رو هیلر یکی از شکارچی های روح بشین؟ آیا هیلر بودن بهتر از گذروندن محکومیتتونه؟ معرفی شخصیت ها: اوه سهون: هیلر، 18 ساله، مرگ در اثر تصادف رانندگی، دلیل امضای قرارداد گناهان نابخشودنی، محکوم به 30 سال تبعید به دنیای زیرین، در صورت امضای پیمان نامه 30 سال خدمت به شکارچی تعیین شده از سمت آرکیدیا. کای: شکارچی، 500 ساله، دلیل مرگ نامعلوم،دلیل امضای قرار داد نامعلوم، 500 سال پیش با امضای قرارداد به 800 سال خدمت برای آرکیدیا محکوم شد. سایر شخصیت ها: سوهو: همسفر، مدت خدمت 112 سال مدت باقی مانده خدمت 110 سال لوهان: مراقب، مدت خدمت نامعلوم... شیومین: بالاترین مقام و وارث آرکیدیا فوروارد: کای اینبار دیگه واقعا عصبانی شده بود، سهون پاشو خیلی از گلیمش درازتر کرده بود دستش رو بالا برد و محکم توی صورت سهون پایین آورد از شدت از ضربه سهون عقب عقب رفت و خورد به میز پشت سرش، لیوان آب روی میز همراه سهون به زمین خورد و 1000 تیکه شد. سفیدی چشمای کای شروع کرد به ت