one direction fics
87 stories
the charleston(l.s) by SilentGhosttt
SilentGhosttt
  • WpView
    Reads 31,654
  • WpVote
    Votes 6,061
  • WpPart
    Parts 30
.بخاطر من...بخاطر من و هری... باز هم دووم بیار اقای چارلز...دلم برات تنگ میشه و به زودی به دیدنت میام _لویی_
ilysm [ZIAM] by zAhraXe
zAhraXe
  • WpView
    Reads 74,736
  • WpVote
    Votes 13,816
  • WpPart
    Parts 68
[translation] "خیلی دوست دارم عزیزم" "میدونم و منم دوست دارم.وتورو به حضرت عباس ، برو بخاب ." ■■■■■ فنفیکی از چت های زیام و یکمم بقیه‌ی کاپل ها 4 in Fanfictions
Wings (l.s Mpreg) [persian translation] by ff_translation
ff_translation
  • WpView
    Reads 79,341
  • WpVote
    Votes 11,456
  • WpPart
    Parts 22
[Completed] هری روی پله های یه مدرسه ی شناخته شده در دنیا رها شده بود و توسط مدیرش بزرگ شد. اون همه چیز و همه کس رو تا وقتی که پدرش نباشه انکار میکنه؛ تا وقتی که لویی تاملینسون از راه میرسه و هری هیچ وقت همچین چیزی رو حس نکرده بود....
Zayn My Kai - [3/4] 🐻ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ by HannaTheEllA
HannaTheEllA
  • WpView
    Reads 938
  • WpVote
    Votes 162
  • WpPart
    Parts 9
لیام بدترین دایی دنیاست و اینو قبول داره . چرا ؟ چون هیچ وقت نمیدونه باید چی برای لیلیا خواهرزاده عزیزش هدیه ببره و همیشه سر و ته همه چی رو با لباس هم میاره ! ولی برای تولد امسالش دست به دامن بهترین دوستش ریچارد میشه و با دیدن یه پیج آنلاین تصمیم میگیری چیز جدیدی رو امتحان کنه و وسایلی مرتبط با بوی بند مورد علاقه لیلیا بخره . اما .. همه فروشنده های اکسسوری همیشه اینقدر هاتن ؟ 🐻Couple : Ziam (Liam Top) 🐻Parts : 9 🐻Genre : Mini Fiction . Fluff . Smut . HappyEnd 🐻Update : Sundays , Thursdays 🐻 Completed on 19 March 2024
ZettellA ᶜᵒᵐᵖˡᵉᵗᵉᵈ by HannaTheEllA
HannaTheEllA
  • WpView
    Reads 12,842
  • WpVote
    Votes 2,747
  • WpPart
    Parts 40
- گفتی اهل کجایی ؟ + پاکستان - و تحصیلاتت چی بود ؟ + طراحی داخلی - بهم بگو یه دانشجوی پاکستانی طراحی داخلی توی اشپزخونه الن دوکاس پلازا اتنه چه غلطی میکنه ؟!؟!؟ 🏅#1 In Ziam 🥢Couples : Ziam (Liam Top) | Joerick (Joel Top) 🥢Parts : 40 🥢Genre : Romance . Angst . Smut . HappyEnd 🥢Update : Saturdays 🥢Completed on 07 October 2023 - 20:25
28th (L.S) by bebygun
bebygun
  • WpView
    Reads 109,575
  • WpVote
    Votes 17,903
  • WpPart
    Parts 47
مي بيني چرخش روزگار را؟ مي بيني؟ مني كه روزي در روياهايم تو را به آغوش مي كشيدم و در واقعيت از دور مي پاييدمت، حالا از آغوشت مي گريزم و در روياهايم به دنبالت مي دَوَم...! و تماشا كن مرا... مني كه عشقت را از دور ديدني مي ديدم و حالا... دريا دريا غرقت شده ام. ميداني، كاش لااقل آن روزها به جاي نقش كردن تصويرت ميان قاب دوربين، همانقدر يواشكي، بودنت را توي وجودم زنداني مي كردم؛ آخر اين "ديوانه"، هنوز هم به اندازه ي عمري برايت عشق دارد و... ديوانگي. "بيست و هشتمين"
Nemo (ziam) by NyxJeon97
NyxJeon97
  • WpView
    Reads 25,746
  • WpVote
    Votes 2,583
  • WpPart
    Parts 31
"-از من چی میخوای؟ +بادیگارد پسرم باش!" ژانر: امگاورس/ فلاف/ اسمات. کاپل: زیام. (زین تاپ) -تمام شده-
'}{'WiNgeRsun'}{°{~ by Don_Mute
Don_Mute
  • WpView
    Reads 101,387
  • WpVote
    Votes 24,485
  • WpPart
    Parts 51
{Ziam & Larry Paranormal Novel} و خداوند برخی فرشتگان را از زیبایی به زشتی می کشد... بالهایشان را سیاه می کند و صورتهایشان را قبیح... گناهشان چه می تواند باشد؟ بغیر از گول خوردن توسط شیطان؟ زمانی که شیطان توانست اولین فرشته را از راه حقیقی منحرف کند, فرشته از بهشت تبعید شد و دیگر میان فرشته ها جایی نداشت, انسان ها آنها را, به خاطر چهره و ویژگی هایشان, وینگرسان می خواندند! کسی چه می داند؟ افسانه ها می گویند وینگر ها,در بالای ابرها زندگی می کنند,جایی که از دید انسان ها پنهان باشند,شب ها بیدار می شوند و به دنبال طعمه میگردند! مواظب باش تا طعمه ی بعدی, تو نباشی...! :این ففیک دارای,صحنه های خشن,دنیای ماورا,اسمات,قتل و مرگ,و شاید برای برخی ترسناک,می باشد!! ----{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}<°{~ #1_fanfiction #1_killer #1_gaylove #1_horror #1_Ziam #1_Liampayne #2_Zaynmalik
My dark hero [Z.M] by m_shabgard5991
m_shabgard5991
  • WpView
    Reads 2,087
  • WpVote
    Votes 285
  • WpPart
    Parts 4
ziam 1shot / mafia gender افراد مافیای مخوف جنوب، لیام پین، بیشتر از یکسال در تعقیب اون بودن؛ ناشناسی که توی تک تک معامله‌های اخیر اون باند پنهانی حضور داشت و بعد از هر معامله خیلی حرفه‌ای مثل یه سایه توی تاریکی شب محو میشد! قسمت عجیب داستان این بود که چند بار جون لیام رو نجات داده یا اینکه دشمن‌هاش رو از پا در آورده بود اما چرا؟ آخرش توی شب یه معامله‌ سنگین کوکائین، تونستن خیلی اتفاقی، رد اون رو بزنن؛ معامله‌ای با کارتل معروف مواد مخدر لندن، یاسر مالیک... هیچکس خبر نداشت اون غریبه‌ی ناشناس پسر یاسر مالیکه مردی که شریک پدر لیام بود. روزگاری این دو پسر دوست‌ دوران نوجوانی هم بودن اما همه چیز بعد از مرگ جف، پدر لیام، تموم شد چون به لیام خبر دادن یاسر تو حادثه‌ی فوت پدرش دست داشته...
ALEKTO [ziam] by mahi_hs
mahi_hs
  • WpView
    Reads 690,388
  • WpVote
    Votes 88,817
  • WpPart
    Parts 83
❌ Warning For Violence And Sexual Abuse ❌ مُعتــاد بـه بـویِ نِفــرَتـِت نـیـازمَـند بـه آتـشِ چِشـمـات 👁 Addicted To Your Hate In Need For Your Fire 🔥 . . . . . . . . [ Under This Body U Can Wish U Were Dead Instead Of Touching And U Can Wish To Be Alive One More Second To Breath His Hate ❗️]