Larry💚💙
60 stories
My Lovely Gray Boy(L.S)  by Born2Bblue
My Lovely Gray Boy(L.S)
Born2Bblue
  • Reads 22,805
  • Votes 4,946
  • Parts 45
هر دوتاشون توی یه روز به دنیا اومدن ولی رنگاشون فرق میکرد لویی سفید بین دنیا مردم سیاه و خاکستری هری خاکستری رو انتخاب کرده به دنیای سیاه و سفید و قلبای رنگینکمونی هری و لویی خوش اومدین
Secrets (larry mpreg)  | Complete by 1DFanFic_iran
Secrets (larry mpreg) | Complete
1DFanFic_iran
  • Reads 20,187
  • Votes 2,692
  • Parts 9
[ C O M P L E T E D ] وقتی لویی نمیدونه هری حاملهست و هری برای بچه نامه مینویسه. © All Right Reserved @heartfullofharry [Persian Translation] Translated by: @IWontBeTheOne
Can't feel my face (l.s persian translation) [Completed] by ff_translation
Can't feel my face (l.s persian translation) [Completed]
ff_translation
  • Reads 72,140
  • Votes 10,642
  • Parts 33
" من گی نیستم! " به پاپاراتزیایی که دورم جمع شده بودن با داد گفتم. " بیخیال هری ، ما عکسارو دیدیم! " یکی از پاپا داد زد. " اون فگوت منو بوسید! " قبل از بوق زدن ماشین منم با داد بهش گفتم. اونا نمیتونن بدونن،من ضعیف دیده میشم و نمیتونم اینجوری باشم نه قبل از بزرگترین مسابقه م.
Legionnaire(L.S) [Completed] by mahsaf79
Legionnaire(L.S) [Completed]
mahsaf79
  • Reads 383,267
  • Votes 50,900
  • Parts 64
" دوتا زندگی واسم ساختی : زندگی فوتبالی ، زندگی پر از عشق"
How to steal: someone's boyfriend [Persian Translation] by harold_iran
How to steal: someone's boyfriend [Persian Translation]
harold_iran
  • Reads 39,794
  • Votes 7,433
  • Parts 20
[Completed] هری قاعدتا باید یه سال خیلی ملایم و بی دردسر توی کالج میداشت ، ولی یه نفر اونو ازین قاعده دور کرد کسی که حتی اونو به یاد نمیاورد...
Monster [l.s_z.m] by rayan1998tab
Monster [l.s_z.m]
rayan1998tab
  • Reads 34,304
  • Votes 5,456
  • Parts 21
با تمام توانش ميدويد. هواي سرد رو با صدا داخل شش هاش پمپ ميكردو باعث ميشد گلوش به شدت بسوزه. سكوت شب باعث شده بود صداي جز صداي پاها و نفس هاش نشنوه. نميدونست چه مدته دويده، پاهاش ديگه جوني نداشت و بدنش در حال پاشيدن بود. صداي قلبش رو تو سرش به وضوح ميشنيد، هر لحظه ممكن بود قلب ترسيدش سينه شو بشكافه و بيرون بپره. تو تاريكي پاش به چيزي گير كرد و بدن كوچيكش رو زمين پخش شد. دستش رو زانوي دردناكش گذاشت تاشايد يكم قابل تحمل بشه. صداي نفسهاش تنهاي صداي پيچيده تو زوزه باد سردي بود كه ميوزيد
Real punch [l.s_z.m] by rayan1998tab
Real punch [l.s_z.m]
rayan1998tab
  • Reads 21,151
  • Votes 2,914
  • Parts 20
داستان لرييه و زيام هم داره هری- قرار نیست فرار کنم... محمد از تک خنده مرد روبروش جا خورد ولی اسلحه ای که بطرفش نشونه رفته بود اجازه هیچ کاری رو نمیداد.. هری زیرچشمی پسر بچه ای که رو تخت نشسته بود و چشمای درشتشو بهشون دوخته بود رو نگاه کرد.. هری- لویی چشماتو ببند.. محمد- میخوای چه غلطی بکنی؟ باتوم حرومزاده؟ بسته شدن چشماش با شلیک گلوله همزمان شد.. هری- جونتو.. ملافه رو از رو تخت چنگ زد و رو مرد انداخت و سمت تخت برگشت و بچه رو بغل کرد.. هری- متاسفم.. متاسفم نباید میذاشتم اینطوری بشه.. بچه دستاشو از رو صورتش برداشت و از صداش اونو شناخت... دستاشو دورش حلقه کرد و به هق هق افتاد.. لویی- تو اومدی... تو اومدی.. ترسیدم هیچوقت نیای...ترسیدم ولم کنی.. هری- هیچوقت ولت نمیکنم...
Don't Forget Me [ L.S / Z.M ] by Crz_K2
Don't Forget Me [ L.S / Z.M ]
Crz_K2
  • Reads 9,511
  • Votes 1,310
  • Parts 14
Larry & Ziam "اون چشه؟" سوالی که هرروز از خودم میپرسم!! میدونم که یه روز، جوابشو میفهمم...! . •| WARNING! : دارای مقادیر زیادی صحنه های خاص ؛) و شاید برای شما، آزار دهنده!!! [ +14 ^^ ] روند آپ : "فعلا" نامنظم _K2
Baby Boy . PersianTranslate (L.s) by hami_tri
Baby Boy . PersianTranslate (L.s)
hami_tri
  • Reads 127,387
  • Votes 9,937
  • Parts 42
"ددی ...همون *پت نیمِ جنسی نیست؟" "اگه تو بخوای میتونه باشه"
Baby Boy(Larry Stylinson) by nitara70
Baby Boy(Larry Stylinson)
nitara70
  • Reads 154,231
  • Votes 21,615
  • Parts 34
لویی به شماره ی اشتباهی پیام میده و زندگیش عوض میشه.