EXO🐾
3 stories
The flaws in Park Chanyeol by blehmeh2014
blehmeh2014
  • WpView
    Reads 54,499
  • WpVote
    Votes 3,005
  • WpPart
    Parts 11
They are going so well. Chanyeol spends every day seeing the light sparkle in Baekhyun's eyes and watching the love of his life return to his old self. He doesn't think anything can happen to Baekhyun, or come in between them, especially when he promises himself he will let nothing hurt Baekhyun ever again. Especially when he sees that the way Baekhyun looks at him is different from the way Baekhyun looks at everyone else. "Do you love me?" He asks. Baekhyun opens his mouth, but he never has the chance to answer. "Baekkie?" Joo-hyung returns, and this time, it is for a completely different reason.
~•HURT•~{Persian Ver./completed} by PnyFanfic
PnyFanfic
  • WpView
    Reads 67,095
  • WpVote
    Votes 10,624
  • WpPart
    Parts 29
سهون پرستار منزوی و گوشه گیر بعد از خیانت عشقش چانیول با بهترین دوستش بکهیون ، تن به ازدواج اجباری با جونگینی میده که قراره 8 امین سالگرد رابطه اش با کیونگسو رو جشن بگیره. ازدواج اجباری با کسی که به مدت 8 سال عاشق دوست پسرش بوده و هنوز هم هست میتونه پایان خوشی داشته باشه؟ یا سرنوشت سهون اینطور رقم خورده که همیشه عذاب بکشه؟ ♡♡♡ -دست از سر همسر من بردار.نمیبینی جونگین یه مرد متعهله و ما الان یه بچه داریم؟ +نمیدونی جونگین از قبل ازدواجتون عاشق من بود؟فکر نمیکنی تو باید کنار بکشی؟ ♡♡♡ کاپل ها : کایهون،چانهون،کایسو،چانبک ژانر : انگست،رومنس،امپرگ(هپی اند) ریتینگ : [M](+15) مترجم : Avina🐰 نویسنده :ohmira ♡♡♡
𝑯𝒂𝒑𝒑𝒊𝒏𝒆𝒔𝒔 𝑷𝒓𝒐𝒋𝒆𝒄𝒕 | 𝒄𝒐𝒎𝒑𝒍𝒆𝒕𝒆𝒅✔️ by daydreamrosy
daydreamrosy
  • WpView
    Reads 68,997
  • WpVote
    Votes 15,719
  • WpPart
    Parts 28
🎈ژانر:فلاف ، زندگی روزمره ، رومنس 🎈نویسنده: رز🌹 🎈خلاصه:پارک چانیول بعد از مرگ خواهر دوست داشتنی اش ، پارک یورا، و مادرش دچار یک افسردگی شدید میشه. اون دیگه چال های بامزه اش رو نشون کسی نمیده، دیگه شیطنت نمی کنه ، کسی دیگه صدای قهقهه های از ته دلش رو نمی شنوه. بیون بکهیون ،دانشجوی معماری داخلی، کسی که به عقیده ی خودش به دنیا اومده تا همه رو شاد نگه داره و آتیش ببارونه، با پارک چانیول آشنا میشه. ✨🎈🎉✨🎈🎉✨🎈🎉✨🎈🎉 _هی. +چته باز؟ _بیا. برای توعه. +برای من؟...یه دوربین؟؟؟ _آره. دوستش داری؟ +چرا برام دوربین گرفتی؟ _چون از امروز به بعد پروژه ی شادی بیون بکهیون آغاز میشه! ✨🎈🎉✨🎈🎉✨🎈🎉✨🎈🎉 امیدوارم بتونم با این رمان لحظات هرچند کوتاه اما خوشحال کننده ای رو بهتون هدیه بدم⁦☺️⁩