themainheaven's Reading List
7 stories
Pretend | Hopemin by itsjustmarcy
itsjustmarcy
  • WpView
    Reads 18,153
  • WpVote
    Votes 2,443
  • WpPart
    Parts 27
"تو نقطه ضعف منی! تا کی باید به تظاهر کردن ادامه بدم؟!" ژانر: ریل لایف، اسمات کاپل اصلی: هوپمین کاپل فرعی: سکرت زبان عامیانه و LGBTQ •روزای آپ: سه شنبه ها• شروع: ۹۹/۱۰/۲۴ هر نظر و ریکوئستی بود کافیه همینجا بهم پیام بدید! (برای وانشات کاپل ویکوک، نامجین، هوپمین تو ژانر های اسمات و غیره با موضوع و کاراکتر های مورد نظرتون) با نظر دادنتون خوشحالم کنید^^ به ادیت های بیشترم نیاز داره ولی امیدوارم لذت ببرید!
Mute | ᴊᴍ+ᴊʜ by kmoonlight77
kmoonlight77
  • WpView
    Reads 40,179
  • WpVote
    Votes 9,638
  • WpPart
    Parts 23
[-کامل شده-] 𝐉𝐢𝐇𝐨𝐩𝐞 "یه آیس آمریکانو لطفا." اینو روی کاغذ آدامس نوشتم و بهش دادم. *** ▪️Name: Mute ▪️Couple: HopeMin (Jimin🔝) ▪️Gener: Romance, Smut, Fluff, Slice of life *** ▪𝘍𝘪𝘳𝘴𝘵 𝘗𝘢𝘳𝘵: 𝘕𝘰𝘷𝘦𝘮𝘣𝘦𝘳 25th, 2020▪ ▪𝘓𝘢𝘴𝘵 𝘱𝘢𝘳𝘵: 𝘍𝘦𝘣𝘳𝘶𝘢𝘳𝘺 14th, 2021▪ توجه داشته باشید که این داستان فقط افکارِ منِ نویسنده‌اس و اتفاقاتی که توی کتاب میفته هیچ ربطی به این اشخاص در زندگی واقعی نداره. این افراد مثل بازیگرهای یه سریال می‌مونن، استفاده از اسم و چهره‌اشون تنها برای برقراری ارتباط و تصور راحت‌تر شماست :) __________________________________
Moscow S2 | Hopemin، Vkook Completed  by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 85,489
  • WpVote
    Votes 14,057
  • WpPart
    Parts 27
فصل دوم: Moonrise طلوع ماه... توی شهری مثل مسکو چه معنایی میتونست داشته باشه؟ خون آشام ها فرزندان ماه بودن...اما چی میشد اگه ماه پای فرزندان ارشدش رو با ماجرا باز میکرد؟ تهیونگ سوبایانین شهردار فعلی مسکو، باید به همراه برادرش به جنگ با آشوب های آینده ی مسکو میرفت... اما عشق... طلوع دوباره ی ماه، طلوع دوباره اون پسر بود... پسری که قرار بود دوباره قلب شهردار مسکو رو به بازی بگیره.... کاپل: هوپمین، ویکوک، نامجین 🥀 ژانر: خون آشامی، اومگاورس، رومنس، درام، اسمات 🔥 پیج نویسنده: @sylvie_fic پ ن: این فیک ادامه ی فیک Moscow میباشد 💛
Moscow | Hopemin Completed by Mamacita_01
Mamacita_01
  • WpView
    Reads 109,386
  • WpVote
    Votes 16,810
  • WpPart
    Parts 23
_میدونی دوست نداشتنت مثل چیه؟ _مثل این میمونه که دریارو از ساحل بگیرن چون از ساحل بدون دریا فقط یه کویر میمونه...🌊 خلاصه: مسکو داستانی عجیب از زندگی خون آشام هاییه که سرنوشت خودشون رو انتخاب کردن... طبق قوانین جدیدی جهان به دو بخش تقسیم میشد...شمال برای خون آشام ها و جنوب برای انسان ها... اما چی میشد اگه سرنوشت برده ای فرستاده شده از جنوب با سرنوشت خون آشام پر رمز و رازی که پسرخوانده ی شهردار مسکو بود گره میخورد؟ چه جنگ هایی قرار بود بر سر خون این پسر راه بیوفته؟ داستان پر فراز و نشیب مسکو رو بخونین... پیج نویسنده: @sylvie_fic کاپل:🔹️هوپمین_ویکوک🔹️ نویسنده: Sylvie 🌱 ژانر:سوپر نچرال،ومپایر،رمنس،اسمات 🔞⛔ پ ن: وجود برخی از ابهامات در مورد شهر مسکو کاملا طبیعیه و به دلیل نبود اطلاعات کافی در سایت های ایرانی ممکنه نویسنده ایراد هایی در متن داستان داشته باشه، اما تمامی مکان ها و شهر ها کاملا واقعی هستن.
"because of seven deadly convictions" by _demian___
_demian___
  • WpView
    Reads 2,789
  • WpVote
    Votes 384
  • WpPart
    Parts 14
«به خاطر هفت گناه مهلک» قضاوتم نکن! تا وقتی نفهمیده ای چه کشیده و ‌دیده و شنیده ام، خود را جای من نگذاشته و «من» را زندگی نکرده ای، قضاوتم نکن! •°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• •عنوان: به خاطر هفت گناه مهلک •نویسنده: DEMIAN •کاپل ها: هوپمین و....سکرت🤫 •ژانر: اکشن، معمایی، رمز آلود، هیجان انگیز، غمگین
Van Gogh was his god! • [Completed] by amaraaa_7
amaraaa_7
  • WpView
    Reads 95,070
  • WpVote
    Votes 15,728
  • WpPart
    Parts 45
•Name: Van Gogh was his god! •Couple: Vkook •Sub couple: Hopemin •Writer: Amara •Genre: Romance, Angst, smut •Channel: @papacita01 ~•Teaser: _چرا هیچ وقت از ته دلت نمیخندی؟ از اون لبخند‌هایی که به چشمات میرسن و برق خوشحالی رو توشون روشن میکنن! سرش رو تکون داد و از پنجره به زمستونی که سفره‌ی سفیدی و غم‌هاش رو روی سر شهر پهن کرده بود، خیره شد: _من تفاله‌های باقی مونده از تنهایی‌های یک نقاش دیوانه‌م... حاصل مرگ بی‌رحمانه‌ش توی تنهایی... چطور میتونم بخندم یا اشک بریزم وقتی فراموش کردم که چطوری باید زندگی کنم؟ من همه چیز رو فراموش کردم، دوست داشتن رو، فکر کردن، نقاشی کردن و حتی فریاد زدن... خیلی وقته مردم... مرده‌ها که لبخند نمیزنن!
All I Want || HopeMin by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 6,982
  • WpVote
    Votes 1,040
  • WpPart
    Parts 20
جیمین به رودخانه هان که زیر نور خورشید میدرخشید خیره شد. هوسوک عاشق این منظره بود. بیشتر وقتها که میومد توی این اتاق، هوسوک رو پشت پنجره میدید. جیمین بهش یه لیوان چای سبز میداد و بعد خودش با کمک هوسوک لب پنجره مینشست. بهم لبخند میزدن، نسیم صورت دو نفرشون رو نوازش میکرد و خورشید هردوشون رو از همیشه درخشان تر نشون میداد. توی این زمان، هوسوک از فرصتش استفاده و صورت جیمین رو بوسه بارون میکرد. نور خورشید، عطر چای، نسیم و بوسههای عاشقانه... چطور میتونست با وجود این خاطرات دلش برای هوسوک تنگ نشه؟ ******* کاپل: هوپمین/ یونجین / یونمین ژانر: رمنس/ جنایی/ انگست نویسنده: نفس 1 in #JinMin