-Favorite
27 stories
-3101- | Vkook | Completed  by V_kookiFic
V_kookiFic
  • WpView
    Reads 130,478
  • WpVote
    Votes 17,913
  • WpPart
    Parts 20
خلاصه: تهیونگ یک نظامیه و توی ارتش کار میکنه و چند سالی هست که با دوست پسرش جونگکوک یک زندگی ساده ولی پر از استرس رو میگذرونن! چون دوست پسرش هر بار که اون به ماموریت میره روز و شبش رو با استرس و دلهره میگذرونه... -3101- Wr: @Moonlike_Rmy Main Couple: Vkook Genre: Angst. Romance. Drama. Imaginary
𝐒𝐰𝐞𝐞𝐭𝐞𝐬𝐭 𝐏𝐚𝐢𝐧ᴷᵒᵒᵏⱽ by OfManySouls
OfManySouls
  • WpView
    Reads 82,371
  • WpVote
    Votes 4,656
  • WpPart
    Parts 48
"حتی اگه قرار باشه از من طلاق بگیری هم باید شب قبلش رو تو بغل من باشی!!!"
𝐀𝐦𝐞𝐭𝐡𝐲𝐬𝐭ᴷᵒᵒᵏᵛ by OfManySouls
OfManySouls
  • WpView
    Reads 219,070
  • WpVote
    Votes 15,096
  • WpPart
    Parts 45
بذارین اینجوری بگم بهتون... می‌خوام با کسی آشنا شم که وقتی باهاش نبودم، نفسم بگیره و دلم طاقت نیاره. یکی که روحمو بشکافه... که هر اتم از بدنش برام عزیز باشه. کسی که وقتی بهش رسیدم و طعمِ بودن باهاشو چشیدم، تازه متوجه شم که چقدر تا اون لحظه تشنه بودم... کسی که با دیدنش قلبم یک‌ در میون بزنه... حتی بعضاً نزنه! کسی که بودن باهاش اونقدر هیجان‌انگیز باشه که وقتی برگشتم و به گذشته‌م نگاه انداختم، هیچ پشیمونی‌ای نداشته باشم و به خودم بابت اون زندگی آفرین بگم... اینجوریه که می‌چسبه بهم پدر! کاپل‌ها: کوکوی، نامجین، سوپمین ژانر: امگاورس، رمنس، اسمات
I Want A Husband (Kookv) by Chihiro_D
Chihiro_D
  • WpView
    Reads 303,978
  • WpVote
    Votes 37,894
  • WpPart
    Parts 18
←⁩ شوهر می‌خوام تمام‌شده. ✔️ «همه‌ی امگاهای فامیل ازدواج کردن و فقط من موندم؛ این وسط گردن‌گیر دوست‌پسرم هم خرابه! من شوهر می‌خوام، دردم رو به کی بگم؟» تهیونگ احساس می‌کنه یه نفر طلسمش کرده، چون بختش به‌طرز عجیبی بسته شده؛ و این درحالیه که خواستگار پولدار و خفنش رو به‌خاطر دوست‌پسر گردن‌نگیرش رد می‌کنه و بعداً به شدت پشیمون می‌شه... کاپل: کوکوی، ناممین ژانر: عاشقانه، کمدی، اس.مات، امگاورس، فلاف
Silk Dress KookV by llTARAll
llTARAll
  • WpView
    Reads 212,537
  • WpVote
    Votes 23,666
  • WpPart
    Parts 21
‌قرار گذاشتن با انیگمایی که با سوراخ نصف آلفاهای سئول خاطره داشت، موضوع قابل‌پذیرشی برای امگای هجده ساله نبود؛ اما تهیونگ نمی‌تونست درخواست همسایه‌ی مهربونش رو مبنابر بر آشنایی با پسرش رد کنه، پس قبول کرد تا با اون مرد قرار بذاره و حتی روحش هم خبر نداشت که این یک قرار، به مراتب بیشتر و بیشتر و درنهایت باعث ایجاد شرط‌بندی‌ای می‌شه که هر دو رو وارد بازیِ جدیدی از احساسات می‌کنه. ژانر: امگاورس، رومنس، برشی از زندگی، اسمات کاپل: کوکوی ‌
Ecstasy (kookV) by NyxJeon97
NyxJeon97
  • WpView
    Reads 167,133
  • WpVote
    Votes 19,471
  • WpPart
    Parts 20
[ پرستار کیم، فارغ‌التحصیل شده بهترین دانشگاه آمریکا شروع به مراقبت از پسری ویلچر نشین کرد که نه تنها کم حرف و پررو بود بلکه احترام کوچیک‌تر بزرگتری‌هم سرش نمی‌شد! ] "رومنس، فلاف، اسمات." کاپل: کوکوی. تمام شده.
𝑻𝒉𝒆 𝑾𝒆𝒂𝒑𝒐𝒏(𝑲𝒐𝒐𝒌𝑽) by RAHILRad2
RAHILRad2
  • WpView
    Reads 509,417
  • WpVote
    Votes 17,203
  • WpPart
    Parts 54
_اسـلـحـه_ نویسنده: راحیل کاپل: کوکوی ژانر: جنایی، اکشن، پلیسی، انگست، ماجراجویی، اسمات خلاصه: فرمانده جونگکوک، عاشق دل شکسته ای که برای گرفتن انتقام قتل دوست‌پسرش تراشه ای رو می سازه که عاقبت همه‌اشون رو نامعلوم میکنه و کیم‌ تهیونگی که ادعا میکنه فقط یک کافه‌داره و دوست دبیرستان جونگکوکه وارد زندگیش میشه اما آیا واقعا تهیونگ همونیه که نشون میده یا چیز های دیگه ای توی فکرش داره؟
𝗔𝗰𝗵𝗶𝗹𝗲𝗮 ᵏᵒᵒᵏᵛ by yelital
yelital
  • WpView
    Reads 45,485
  • WpVote
    Votes 7,151
  • WpPart
    Parts 10
𝙧𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚- 𝙨𝙡𝙞𝙘𝙚 𝙤𝙛 𝙡𝙞𝙛𝙚 یک عاشقانه‌ی آرام... ━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━━ برای من آچیلا فقط یه گل مقدس نبود! برای من آچیلا عطرِ تلخِ تنِ تو بود که توی آغوشم تبدیل به آرامش می‌شد. توی شیرینی آغوشت، من کسی بودم که معتاد بوی تلخت شد؛ حالا برای نفس کشیدن توی تک تک لحظه‌هام، به تلخی شیرین مانند تو، تا ابد محتاجم..!
monsters by seashellgirl123
seashellgirl123
  • WpView
    Reads 130
  • WpVote
    Votes 26
  • WpPart
    Parts 1
هيولا ها هميشه زير تخت يا توي كمد نيستند هيولاها در ما هستند در هركدام از ما يك هيولا پنهان شده آن هيولا شايد خشم ما و شايد كينه و شايد ناراحتي ما باشد... تنها فرق هركدام از ما اين است كه چگونه با هيولا رفتار مي كنيم... اين متن مثالي ساده از برخورد يك دوست با هيولاي خودش است.
EMPTY NOTE by AsraAghaii
AsraAghaii
  • WpView
    Reads 31,452
  • WpVote
    Votes 6,176
  • WpPart
    Parts 10
غریبه‌ام با هویتی که از آن منه و نیست. راهی برای نجات پیدا نمیکنم. هیچ چیز رو بخاطر نمیارم. چیزی برای فکر کردن ندارم. حتی به یاد نمیارم این درد از کجا نشات میگیره. هیچ چیز رو به یاد نمیارم.