Select All
  • Tʜᴇ Rᴏᴏꜰ ∥ ʏᴏᴏɴᴍɪɴ 🦋
    94.7K 14.7K 57

    "تهش چی میشه؟" "تهشو تو می‌نویسی." "اگر اون چیزی بشه که نباید؟" "هرچی شد، فقط مسئولیتش رو بپذیر." یونگی آهی کشید و دستاشو رو صورتش گذاشت: "خیلی احمقم، مگه نه؟" گوروم سیمای گیتار سیاهرنگش که با استیکرای عجیب و غریب تزئین شده بود رو با نوک انگشتای زخمی نوازش کرد. ملودیش آروم و نوازشگر بود: "نیستی میو کون. آدمای احمق حما...

    Mature
  • The Angelic Wolf || YoonMin || Full
    257K 42.7K 115

    [کامل شده] کاپل: یونمین، نامجین، کوکوی ژانر: امگاورس، امپرگ، گرگینه، فلاف، اسمات ترجمه توسط: SHin خلاصه: جیمین یه امگای نادره که خاطره‌ای از گذشته نداره و فقط اینور اونور می چرخه. یونگی هم آلفایی هست که با ورود جیمین به دسته‌ی خودش عصبانی می‌شه... یا شایدم خوشحال؟ This book is just a translated version. The original o...

    Completed  
  • 𝘀𝗺𝗶𝗹𝗲 .
    28.7K 5.5K 11

    ━ تنها چیزی که می‌خواست این بود که یونگی لبخند بزنه. 〔 © chogiwanese 〕 𝗕𝗧𝗦 𝗦𝗛𝗢𝗥𝗧 𝗦𝗧𝗢𝗥𝗬.

    Completed  
  • Paper Boy 💟 Yoonmin
    15.1K 3.3K 18

    کاپل : یونمین ژانر: ماجرایی، درام، رمنس رده بندی: PG جیمین یه پسر خیلی خاصه که همه ازش خوششون میاد و با یونگی تو بچگی دوست بودن،الان جیمین با هوسوک قرار میذاره ولی یونگی هنوز هم دوستش داره. همه چیز همینطور کسل کننده اس تا روزی که جیمین ناگهان ناپدید میشه و یونگی تصمیم میگیره بر اثر سرنخ هایی که هست بره دنبالش بگرده. ...

    Completed  
  • Letters to my senior crush || YOONMIN
    436K 87.7K 112

    جیمین به صورت مخفیانه توی لاکر کراش سال بالاییش نامه می‌ذاره. برای رو در رو صحبت کردن با کراشش زیادی خجالتیه. [چپتر ها کوتاهن] -جیمین: یه سال پایینی 15 ساله و یونگی یه سال بالایی 19 ساله ست. •ترجمه ی فارسی• Credit: btswritings

  • Hooligan | YoonMin
    12.3K 2.4K 16

    Hooligan: a noisy violen person who causes trouble by fighting Hooligan: a violent young troublemaker, typically one of a gang هولیگان: جوانک اوباش، ولگرد به رفتارهای ناهنجار و تخریبگرانه هواداران فوتبال مانند درگیری و نزاع خیابانی، آشوبگری، اوباشگری یا هولیگانیسم فوتبالی (به انگلیسی Football hooligani) میگویند.) این...

  • Time; YoonMin | Per Translation
    58.9K 12.3K 38

    زمان | Time خلاصه: پارک جیمین ناراحت و تنهاست؛ پارتنری که 15 سال باهم بودن، از نظر احساسی و فیزیکی بعد از سالها سواستفاده و سورفتار اون رو رها کرد و روش اثر بدی گذاشت و باعث شد توی تمام زندگی همچین احساس سنگینی داشته باشه. اون آرزو می کنه یه شانس دیگه برای برگشت به عقب داشته باشه و توی اون زمان که تو دبیر...