Casdean
133 stories
gunnen | destiel by lily_nc
lily_nc
  • WpView
    Reads 5,076
  • WpVote
    Votes 687
  • WpPart
    Parts 21
_ عشق واقعی فهمیدن و شناخته شدنه. این که طرفتو همه جوره دوسش داشته باشی و نخوای چیزی رو راجبش تغییر بدی، چون همونطوری که هست واسه تو عالیه.عشق واقعی عشقِ بخشیدنه، نه عشقِ دریافت کردن. _به نظرت یه روز تجربه اش میکنی؟ _نمیدونم، فکر نکنم. [sexual contents]
Don't You Love Me Anymore by InfectedFantasy
InfectedFantasy
  • WpView
    Reads 12,453
  • WpVote
    Votes 1,568
  • WpPart
    Parts 35
" همه یه روز ترکت می کنن. یا با خیانت، یا با مرگ و هر چیز دیگه ای.. دست خودشون نیست، احتمالا یکی از قوانین مزخرف دنیا و کارما باید باشه. تو جفت روحی من بودی و هستی، بعد از تموم تراژدی هامون هنوز به این باور دارم. اما مشکل اینه، مردم فکر می کنن جفت های روحی حضورشون کنار هم ابدیه، مقصر اونا نیستن، منم یه زمان جزوی از این مردم بودم.. " دین و کستیل زوج متاهلی هستن که زندگی شون ناخواسته به جدایی راه پیدا می کنه و باورهاشون رو به چالش می کشه.. عقایدشون دستخوش تغییر میشه، اون هم به بی رحمانه ترین حالت ممکن. Genre : Drama | Tragic Romance
regret by destielff
destielff
  • WpView
    Reads 65,267
  • WpVote
    Votes 9,361
  • WpPart
    Parts 139
کستیل پسر کشیش متعصب شهر عاشق دین وینچستر پر دردسر میشه... و این برای پدر چاک یه فاجعست...
with love,gun[cockles] by mewrySH
mewrySH
  • WpView
    Reads 34,471
  • WpVote
    Votes 4,856
  • WpPart
    Parts 49
[completed] هفت روز...،فقط هفت روز ديگه صبر كن و اونوقت بهش بگو...! . . . . . . . . . . . 🔞خوندن اين داستان ممكنه براي خواننده هاي سن پايين مناسب نباشه🔞 ايده پرداز: @bsunknown
💚the forest of his eyes💙 by shamim_mah
shamim_mah
  • WpView
    Reads 6,938
  • WpVote
    Votes 395
  • WpPart
    Parts 10
این تمامه ماجرا نبود..... قرار نبود هیچ وقت زندگیه خوب داشته باشم...... اگه قراره من برده اون مرد باشم....ای کاش حداقل بتونم برادرمو نجات بدم دردناکه شکنجم میکنه آزارم میده ........و لذت میبره
Angel Reborn (cockles) by HeartBeatNovel
HeartBeatNovel
  • WpView
    Reads 6,888
  • WpVote
    Votes 701
  • WpPart
    Parts 14
خلاصه داستان : جنسن و میشا اکلز دعواشون میشه و میشا از خونه میره بیرون و ... فنفیک توسط : HeartBeatNovel کاور توسط : HeartBeatNovel
Remember by sarah_gumi
sarah_gumi
  • WpView
    Reads 2,367
  • WpVote
    Votes 539
  • WpPart
    Parts 3
[Destiel fanfiction] [Persian translation] [On-going] دین سالهاست که از سمی مراقبت میکنه.حتی وقتی که دبیرستان رو ترک کرد,پیشش موند تا اون دبیرستان رو تموم کنه..کاری در تعمیرگاه گرفت تا دیگه به عمویشان "بابی" یا پدرشان متکی نباشند...از خودش و سم حمایت کرد یک روز شخصی رو دید که زندگیش رو برای همیشه تغییر داد..اون ها باهم جمع شدند تا یکی از دوستان سم رو نجات بدهند..اما هرگز انتظار نداشتند بیاد بیاورند..
Overland by anillanderson
anillanderson
  • WpView
    Reads 1,698
  • WpVote
    Votes 95
  • WpPart
    Parts 20
اون میخونه و من گوش میدم ، دریغ از یک کلمه . اشعار مولانا ، غزلیات حافظ ، هیچوقت از این که یه دور دیگه شروع و تمومشون کنم غصه وجودمو فرا نمیگرفت ، روز ها یا سال‌های بالاخره اون کتاب‌ها تموم میشن و بعد یا وقت رفتنه یا وقت مردن... دستیل امیدوارم خوشتون بیاد...