🍁ny🍁
169 stories
The Malhotras  by ritikaauthor
ritikaauthor
  • WpView
    Reads 2,220,508
  • WpVote
    Votes 175,555
  • WpPart
    Parts 152
This is a story of four brothers. The brothers who are ready to sacrifice their lives for each other in childhood but what will happen when they grow up and find their partners. Will their partners also understand their love for each other or Will they try to create conflict between them? It is a multicouple story. The story will involve brotherhood, bromance and romance at the same time.
Heir of Love by Jinavkook7
Jinavkook7
  • WpView
    Reads 2,184
  • WpVote
    Votes 538
  • WpPart
    Parts 13
"_عقلتو از دست دادی تهیونگ؟ به همجنس خودت علاقمند شدی؟" "_کجای این کار گناهه؟ مگه عشق دست خود آدمه هیونگ؟ " "_بگو... بگو که دارم کابوس میبینم و این واقعیت نداره...بگو که قرار نیست چشمات کسی جز من رو ببینه، دستات تن کسی جز منو لمس کنه و لبات، روی لبای کسی جز من بشینه... بگو که قرار نیست نیلوفر آبیتو ترک کنی شاهزاده من." "_گریه نکن قلبم... میخوای تو بارون چشمات غرق بشم که حتی آسمون هم بفهمه چقدر عاشقتم؟" ⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒ عشق؛ زیباترین احساسی که ندانسته به جانت میوفته و داخل قلبت جوانه میزنه و وقتی به خودت میای، میفهمی نمیتونی ریشه اش رو ببری. عشقی ممنوعه و تلخ در کل تاریخ، میان شاهزاده و رعیت...قلب هایی که ناخواسته و ندانسته به هم پیوند میخورن و حالا...چه کسی میدونه قوانین بی رحم دنیا چه برنامه ای برای آن دو مرد جوان در نظر داره و قلم سرنوشت، قراره چطور داستان عشق اونا رو بنویسه؟ ⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒⭒ ♛Couple: Vkook, Yoonmin ♛Genre: Romance, Dram, Historical, Smut, Royal ♛Ending: Happy end ♛Writer: Jina ♛Chanel: @Vkook_temple7
Wild heart by glanda_kv
glanda_kv
  • WpView
    Reads 50,300
  • WpVote
    Votes 4,033
  • WpPart
    Parts 31
--- کیم تهیونگ، امگاییه که پدرش برای جور کردن پول شرکت در حال ورشکستگی، اونو به یه آدم سادیسمی می‌فروشه. تهیونگ بعد از اون معامله‌ی تلخ، توی یه انبار متروکه زندانی میشه و روزای سخت و پر از شکنجه رو پشت سر می‌ذاره. اما سرنوشت یه نقشه‌ی دیگه براش داشت. جئون جنگکوک، الفای اصیلی که توی یکی از مأموریت‌هاش سر از همون انبار درمیاره، تهیونگ رو پیدا می‌کنه. امگایی که شکسته و بی‌جون، دیگه هیچ امیدی به زندگی نداره. بعد از تلاش نافرجام تهیونگ برای خودکشی، جنگکوک تازه می‌فهمه که نبودنش چه خلأ بزرگی توی زندگیش درست کرده. از همون لحظه، تهیونگ تبدیل میشه به چیزی فراتر از یه نفر برای کوک؛ میشه دلیلی برای نفس کشیدن و حالا، جنگکوک حاضر میشه همه‌چیزشو وسط بذاره، تا فقط یه چیزو مطمئن کنه؛ تهیونگ زنده بمونه... و هیچ‌وقت دیگه آسیب نبینه. --- • ژانر:عاشقانه+انگست+هیجانی+امگاورس+اسمات. • کاپل: کوکوی، یونمین •وضعیت: درحال آپ
♤ Desdemona ♤ by Viaiba
Viaiba
  • WpView
    Reads 18,283
  • WpVote
    Votes 3,056
  • WpPart
    Parts 14
دو خانواده مافیایی که به خون هم تشنه ان و برای کشتن همدیگه لحظه شماری میکنن .. چانیول آلفای خانواده نیکولایچ ، از یه پدر صربستانی و مادر کره ای و بکهیون امگای خانواده بیون ... این دو نفر هیچوقت فکرنمیکردن وسط دشمنی که خانواده هاشون باهم دارن ؛ عاشق همدیگه بشن . قرار های یواشکی همراه با ترس و لرز ؛ بوسه و لمس های سریع وسط مهمونی های بزرگ و دور از چشم بقیه ، کادوهایی که از سر ترس قایم میشدن ، تعصبی که روی همدیگه داشتن ، سرانجام همه اینا به یه ازدواج پنهانی منجر شد ‌. ولی هیچکدوم نمیدونستن که عشق و ازدواجشون قراره یه جنگ بزرگ بین دو خانواده رو شروع کنه . ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : ᴄʜᴀɴʙᴀᴇᴋ ♤ ʜᴜɴʜᴀɴ ♧ ᴋʀɪꜱʜᴏ♡ ɢᴇɴʀᴇ : ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀꜱᴇ , ᴍᴀꜰɪᴀ , ᴍᴘᴇʀɢ , ᴅᴀʀᴋ ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ , ꜱᴍᴜᴛ ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
Alora by sabaajp
sabaajp
  • WpView
    Reads 88,808
  • WpVote
    Votes 15,760
  • WpPart
    Parts 35
آلورا ژانر: فانتزی، امگاورس، ازدواج اجباری، رومنس، اسمات🔞 کاپلها: چانبک، هونهان ************************************************ خلاصه: ازدواجی که میتونست دو خانواده رو به هم پیوند بده اونقدر براشون مهم بود که تحت هیچ شرایطی نمیخواستن عقب بکشن. به همین خاطر زمانی که دختر بتای آقای بیون یک روز قبل از مراسم ازدواجی که از پیش براش تعیین شده بود فرار کرد، بیون بکهیون، پسر بیچاره و امگای اون خانواده مجبور شد به جای خواهرش در جایگاه قرار بگیره و با تن دادن به ازدواج با پسر عجیب و مرموز آلفای خانواده‌ی پارک، خانواده‌ی خودش رو از رسوایی و خطر ورشکستگی نجات بده. بکهیون امگای بیست ساله و خوش اخلاقی که ماه های آخر کارآموزیش رو در یکی از کمپانی های تفریحی بزرگ کره میگذروند هیچ زمان فکرش رو نمیکرد که فقط چند روز قبل از دبیو به عنوان آیدل نسل جدید کیپاپ مجبور شه پا به زندگی مردی بذاره که باعث نابودی رویاهاش شده بود. مردی که حالا اون رو به عنوان یک هیولا میدید. هیولایی به اسم پارک چانیول... ******************* 🌸 𝕨𝕣𝕚𝕥𝕖𝕣'𝕤 𝕔𝕙𝕒𝕟𝕟𝕖𝕝 :@𝚜𝚊𝚋𝚜𝚊𝚋_𝚒𝚗𝚏𝚎𝚛𝚗𝚊𝚕🌸
𝐂𝐀𝐋𝐈𝐆𝐎 *ᴠᴋᴏᴏᴋ* by melish00k
melish00k
  • WpView
    Reads 103,239
  • WpVote
    Votes 14,212
  • WpPart
    Parts 51
✅️خلاصه: جئون جونگکوک ملقب به «کالیگو»، هکری ۲۶ ساله‌اس که بعد از خیانت یکی از مشتری‌هاش، مجبور می‌شه هویت و گذشته‌ اش رو کنار بذاره. دو سال زندگی عادی براش کافیه... تا روزی که برای دفاع از دوستش وارد درگیری می‌شه و درست همون‌ جا با کیم تهیونگ، مدیرعامل شرکت آرگوس روبه‌رو می‌شه. از اون لحظه همه‌چیز دوباره تغییر می‌کنه؛ برگشت به دنیایی پر از خطر، وسوسه و عشقی خطرناک... *** - تو نه طعمه ای... نه قربانی... تو چیزی فراتر از اونی. تو همون وسوسه‌ای هستی که باید مهار بشه... و چه بخوای چه نخوای، مهار کردنش دست منه *** اولین فیکشنی هست که می‌نویسم، پس زیاد انتظار بی‌نقص بودن ازش نداشته باشید... :) ✅ ژانر: هیجانی | سکرت | درام | اسمات | عاشقانه | اکشن ✅ کاپل: ویکوک (taekook) 📌 آپدیت: ۲ یا ۳ پارت در هفته ❕️در صورت نداشتن پارت آماده، هفته ای یک پارت آپ خواهد شد.
𝒍𝒆𝒈𝒆𝒏𝒅 𝒐𝒇 𝒕𝒉𝒆_𝐃𝐄𝐌𝐎𝐍_ by golabaton
golabaton
  • WpView
    Reads 19,812
  • WpVote
    Votes 3,954
  • WpPart
    Parts 25
🔻عنوان: مُهر اهریمن ♦️کاپل‌ها: چانبک، هونهان ♦️ژانر: تریلر، دارک رمنس، انگست، اسمات 🔺نویسنده: golabaton برشی از داستان: _بازم اهریمنم میشی؟ تا جایی که مثل قبل حتی برام آدمم بکشی؟ پسری که انگشتاش رو با کنجکاوی و لذت توی لاشه‌ی سگی حرکت می‌داد و جز به جز اعضای حیوان مرده رو چک می‌کرد در جواب سوال بی احساسش لبخند بامزه‌ای تحویلش داد. جوری که انگار ازش یه شیشه نوتلا خواسته بود دستش رو از جسد حیوان بخت‌برگشته بیرون کشید و خیره به صورت جدیش خیلی غلیظ و پشت سرهم گفت. _البته... با کمال میل... با لذت... پسر ایستاده بعد تایید سه بخشیش لحظه‌ای سکوت کرد و شیطنت وار یکی از انگشتای کثیف وخونیش رو به دهن گذاشت و مکید. وقتی خوب تمیزش کرد با چشمهای درخشان و ترسناکش جلو اومد و زیر نگاه سردش سرخوش پلکی بهم کوبید. _مثلا میتونم چشمای ریز و درشت هر کسی رو که بخوای برات در بیارم و به عنوان مزه توی گیلاست بندازم... روانی مو مشکی با زدن لبخند دندون نمایی بقیه‌ی انگشتای خونی و کثیفش رو روی قلب کوبنده اش گذاشت و چنگی به سینه‌ی فشرده‌اش انداخت. _به شرطی که آخرش به عنوان هدیه این قلب کوچولو و نازت رو از سینه ات بیرون بکشم و به یه عروسک بی جون و بغلی تبدیلت کنم...قبوله؟...
His To Ruin | KookV by cjjasal
cjjasal
  • WpView
    Reads 59,810
  • WpVote
    Votes 8,321
  • WpPart
    Parts 20
دو نوع انسان تو دنیای جئون جونگکوک وجود داشت. اونایی که ازش وحشت می‌کردن و اونایی که زخمی می‌شدن چون فکر می‌کردن نیازی به ترسیدن نیست. اون سرد بود و محاسبه‌گر، جوان‌ترین رئیس مافیا، با دست‌های تتو شده و چشم‌هایی مثل یخ. جونگکوک با دیدن التماس و خونریزی آدم‌ها تکون هم نمی‌خورد. خیلی وقت بود که شکسته بود. و بعد کیم تهیونگ اومد. با پلیورهای نرم و ناز، شکلات‌‌های تمشکی، و سوال‌هایی که هیچکس جرات پرسیدنشون رو نداشت. "چرا سوکجین هیونگ گفت می‌خوای من رو بخوری؟ آدم‌ها رو گاز میگیری؟" جونگکوک نمی‌دونست که می‌خواست از اون پسر محافظت کنه، یا نابودش کنه تا فقط نزدیک نگهش داره. Couple: Kookv. Genre: Romance, mafia, comedy, smut. Author: MaryBTS2013. Translator: Asal. روزهای آپ: دوشنبه و پنجشنبه ___________________________________________ This is a Persian translation of a fanfiction by (MaryBTS2013), All credit goes to the original author. I'm only responsible for the translation.
FLORENCE🎻 by ariiellmina2
ariiellmina2
  • WpView
    Reads 156,757
  • WpVote
    Votes 21,841
  • WpPart
    Parts 33
«فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوعه است و من... برای اینکه ممنوعه ترین ادم زندگیمه ازش متنفرم🎻 ___________________________ FLORENCE 💜 ᴄᴏᴜᴘʟᴇ: ᴋᴏᴏᴋᴠ, .... 📝ᴡʀɪᴛʜᴇʀ : @ArieElll 📌 ɢᴇɴʀᴇ: ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, sᴍᴜᴛ, ᴀɴɢᴜsᴛ,+18
کویر (yoonmin)  by taban_taheri
taban_taheri
  • WpView
    Reads 59,475
  • WpVote
    Votes 5,882
  • WpPart
    Parts 30
این فیک در دو ورژن کوکمین و یونمین اپ میشه جیمین پسر مظلوم . کیوتی که میره کویر با دوستاش برای خوشگذرونی یونگی مافیایی که از کویر متنفره بخاطر یه خاطره قدیمی ب برای بستن یه قراداد میره کویر این وسط جیمین با شیطنت گند میزنه تو قرارداد یونگی جیمین برای عذرخواهی از گند زدن تو قرارداد یونگی بهش پاستیل خرسی میده و همون میشه که مافیامون جذبش میشه و شروع میکنه استاک کردنش این وسط تهیونگ رفیق بچگی جیمین کنارشه تا نذاره جیمین اسیبی ببینه چی میشه اگ اونم راز خودشو داشته باشه بقیه ماجرا چی میشه؟ کاپل اصلی:یونمین کاپل فرعی بعدا میفهمید 👀😅شوخی میکنم کوکوی ،نامجین این فیک فقط برگرفته ظاهر و اسم اعضا هست جوگیر نشید قشنگام یهویی هیچ. کدوم از پسرا توی واقعیت این نیستن هم شیرینه هم خشن 😅 هم اعصاب خورد کن شاید نمیدونم بخونید خودتون بفهمید چیه