BTS
5 stories
961.78 °C by shopicopa
shopicopa
  • WpView
    Reads 279,367
  • WpVote
    Votes 54,844
  • WpPart
    Parts 32
فصل دوم 'Randy' همه آدم ها توی زندگیشون به خوب بودن فکر میکنن. اما فکر کردن هیچ وقت کافی نیست جئونی هیچ وقت! Made in pain! ________________ توجه ⚠️ این داستان قصد توهین به هیچ دین، شخص، مکان و... ندارد. تمامی مطالب ذکرشده تنها به این اثر تعلق داشته و وجود خارجی ندارند🚫
My Red Wine by someonepsycho
someonepsycho
  • WpView
    Reads 51,440
  • WpVote
    Votes 6,196
  • WpPart
    Parts 22
-دوسش داری مگه نه..؟من میدونم که تو از این خوشت میاد، اعتراف کن. بهم اعتراف کن واین، میدونم.. تو از گرمیه نفس من روی تنت خوشت میاد... +تو... تو میدونی.. ک دوسش دارم.. 'گرمیه نفسای اون مرد.. هربار درست زیر گوش من.. چشمای گرسنه و سردش.. من.. من چطور میتونم نخوامش..؟'
Wrong number my dude 🔞~( persian translate ) ~🔞 by pari_bunny
pari_bunny
  • WpView
    Reads 190,706
  • WpVote
    Votes 28,318
  • WpPart
    Parts 36
جی کی : فکر کنم همین حالا اومدم ته : وات د فاک ترجمه ی فارسی شماره ی اشتباه داداش من @drinktaewithkookies Thank you for writing this great ff❤❤ 🔞🔞🔞
⚔•° Iustitia °• ~ KookTae~⚔ by _YourMy24_
_YourMy24_
  • WpView
    Reads 53,738
  • WpVote
    Votes 9,055
  • WpPart
    Parts 21
داستان زندگی تهیونگ که در دفاع از خودش مرتکب قتل شده و جانکوک کسی که چیزی برای از دست دادن نداره، چطور با هم در یک راستا قرار میگیره °•°•°•°•°•°•°•°•°•° چاقو از دستهای لرزانش به زمین افتاد . نمیتونست نگاهش رو از چشمهای بازِ کسی که تا چند دقیقه ی قبل زنده بود، بگیره . کار تموم شده بود . تلاش کرده بود زخم رو با دستش مسدود کنه و جلوی خونریزی رو بگیره اما انگار چاقوی کوچیکش به یکی از رگهای اصلی برخورد کرده بود . °•°•°•°•°•°•°•°•°•° یوستیتیا نام الهه ی عدالت در یونان باستانه . الهه ای با چشمهای بسته که در دستی شمشیر و در دستی ترازو داره . این فیک داستان افرادی رو روایت میکنه که به دنبال برقراری عدالت هستند .
ASMR Arstist [VKOOK] by SquishyyBTS
SquishyyBTS
  • WpView
    Reads 63,105
  • WpVote
    Votes 6,357
  • WpPart
    Parts 12
«از ویدیوهای دوست‌پسر باتمت بیشتر آپلود کن لطفاً» جایی که تهیونگ یه هنرمند «ای‌اس‌ام‌آر»ئه و جونگکوک هر شب با ویدیوهاش خودارضایی می‌کنه. [ولی چی می‌شه اگه تهیونگ یه‌روزی خیلی اتفاقی بره خونهٔ جونگکوک زندگی کنه؟ چی می‌شه اگه رازش آشکار بشه؟ سر غرورش چه بلایی میاد؟] این داستان ترجمه‌ٔ فن‌فیکی به همین نام از اکانت @peachyu_ هست و کپی‌رایت داستان متعلق به اونه ولی من ازش اجازه گرفتم که این داستان رو به فارسی ترجمه کنم و توی این پیج آپ کنم! نویسنده اجازهٔ ترجمه نمی‌داد ولی چون داستان‌های زیادی رو به زبان فارسی توی واتپد دیده بود و از زبونمون خوشش میومد برای من استثنا قائل شد و پرمیشن داد که این داستان رو ترجمه کنم. ممنون می‌شم با ووت کردن این داستان کمک کنید بیشتر خونده شه. COVER BY: @nahidix☁