Highest ranking : #1 in fanfiction
For more than four continuous months
-داری محدودم میکنی!
+نه... فقط دارم عاشقت میکنم.
-نمیخوامش!
+دست تو نیست... دست هیچکس نیست.
ز, ليام من ميترسم اونا مي خوان منو اعدا....
ل, هييشش هيچکس تا وقتي من اينجام جرعت نميکنه نزديکت شه تخس کوچولوم .کافيه دستشون بهت بخوره تا کاري کنم از ب دنيا اومدنشون پشيمون بشن
[COMPLETED]
[ ابديت يا بى نهايت ... ؟ ] ∞
داستان دو پسر جوان كه رابطه خوبى با هم ندارن اما به كمكـ هم براى نجات مهم ترين آدماى زندگيشون تلاش ميكنن ، و احتمالا اونجاست كه همه چيز عوض ميشه ........