Sogandhalafi's Reading List
139 stories
°•●🍷Black wine🍷●•° by NiNi_fiction
NiNi_fiction
  • WpView
    Reads 16,114
  • WpVote
    Votes 3,066
  • WpPart
    Parts 17
بیون بکهیون تنها وارث نیروی نور با تمام دستو پا چلفتگی و کیوت بودنش بالاخره جرئت اینو پیدا کرد تا به چانیول اجازه بده دندون های نیشش رو توی گردن شیرین و سفیدش فرو کنه و با مکیدن خونش بتونه وارد دنیای MAMA بشه.. ا-اوکی ولی MAMA کجاست؟؟! ا+........(: 🍷🖤شراب سیاه،شرابی به رنگ خون یک خون آشام🖤🍷 ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• 🍷کاپل: چانبک[اصلی] . کایسو . کریسهو . هونهان 🍷ژانر: دارک . اسمات . هیجانی . کمی فلاف . طنزتلخ . تخیلی . دارای محدودیت سنی+18 🍷نویسندگان: Kim NiNi . Kim Niva ••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••• Best Trending: 🍷#1 - tao 🍷#1 - korea 🍷#2 - lay 🍷#3 - fan 🍷#3 - baek Hoply to the best fiction
Are You My Luna? by g_Elahe
g_Elahe
  • WpView
    Reads 2,992
  • WpVote
    Votes 257
  • WpPart
    Parts 2
[تو لونای منی؟] کامل اصلی: تهکوک جونگکوکی که به خاطر از دست دادن پدر و مادرش (آلفا و لونای پک) و امگا بودنش و از همه مهم تر نشونش ب عنوان "لونای جدید پک" مجبور میشه با کسی غیر جفت حقیقیش ، جفت و مارک بشه.... تهیونگی که بیخبر از اتفاقاتی که برای جفتش درحال افتادنه به همراه جین وارد پک جدید میشه.... کاپل اصلی:ویکوک زمان اپ: نامشخص
my moon by Dark_83
Dark_83
  • WpView
    Reads 7,387
  • WpVote
    Votes 795
  • WpPart
    Parts 6
{ماه من🌕} ژانر:امگاورس،ومپایر،عاشقانه،اسمات... خلاصه:شش نفر از سرزمین ماه آبی با شش نفر که از جمله پرقدرت ترین نفرات در سرزمین ماه خونین هستند چطور قراره باهم متحد بشند و جلوی ماه دارک بایستند؟! کاپل:ویکوک،هوپمین(هوسوک و هیومین)،یونمین،نامجین،موندی(مونیک،ووندی)،آنیدا(آماندا،آنیسا). 🚫هشدار🚫:دوستان عزیز؛این فیک اولمه پس لطفا هر موردی بود بهم بگین،و درضمن این فیک هم گی هم لزبین و دارای اسمات در هر دو هست. دوستون دارم♥️
love And Winter ❄️:)#kookmin by asalvatskha
asalvatskha
  • WpView
    Reads 64,062
  • WpVote
    Votes 4,737
  • WpPart
    Parts 21
اسم: بی نام ( گشادیه دیگه ) ژانر :امپرگ _امگاورس_رومانتیک _اسمات کاپل: کوکمین_ویمین_هوپمین:) خب: جونگ کوک نوه آقای جعونه که تو سن سیزده سالگی مادرش به دست پدرش کشته میشه و بدون پدر و مادر با پدربزرگش ثروتمندش زندگی می‌کنه ما بین این قضایا جونگ کوک عاشق دوست دوران بچه گیش جیمینه از قضا پدر بزرگ و پدر و مادر جیمین برنامه ی ازدواج اونا رو می‌چینن ولی بعد ازدواج مشکل هایی( بخاطر کرمو بودن من :) پیش میاد....... #کوکمین#امپرگ#امگاورس#ویمین#هوپمین #kookmin#amperg#vmin#hopmin#omegavers#
Don't let me down  by Saik_v
Saik_v
  • WpView
    Reads 79,396
  • WpVote
    Votes 20,128
  • WpPart
    Parts 64
رازها، گاهی اوقات ویرانگر تر از چیزی هستند که به نظر میان. #امگاورس #چانبک #سهبک #فلاف #انگست #هپی_اند
Love or hate?! by ehya1930
ehya1930
  • WpView
    Reads 210,773
  • WpVote
    Votes 32,921
  • WpPart
    Parts 69
🥀 زندگی یه بازی پیچیدست ، بازی که هر لحظه امکان برد و باخت توش وجود داره و حتی به جانگ کوک پسر بچه ای که به امید فرار از قلدرای توی مدرسه یا پیدا کردن اینده روشن تر از خونه دور شده رحم نمیکنه . 🔪 تو این دنیای سیاه که هر کس با هیولای درون خودش برای ادمای دیگه دندون تیز کرده چه بلایی سر یه پسر بی پناه میاد که گرگ تقدیر برای زندگیش کمین کرده . 🕯ژانر : BDSM , هیجان انگیز ، خشن ، دارک ، مدرسه ، اجتماعی ، روانشناسی و... 🔎کاپل : ویکوکمین ، نامکوک ، ویمین یه داستان متفاوت که هر لحظه میتونه شوک کننده باشه 🌡💉 📖 این رمان قراره پر از اتفاقای مختلف و غیر قابل پیشبینی باشه که هر لحظه به وجد بیارتتون پر از حس خوب ، عشق ، ترس و درد و... 🕰 روز های آپلود : پنجشنبه ها حتما بخونید و نظراتتون رو برام بنویسید 😊البته vote یادتون نره ⭐
new hogwarts  by tavahom
tavahom
  • WpView
    Reads 1,054
  • WpVote
    Votes 18
  • WpPart
    Parts 3
سلام ف ف ك ميخوايم بزاريم از داستان و فيلم هري پاتر الهام گرفته شده شباهت زيادي بهشون هم نداره در كل كار جالبي هست ممنون ميشم ساپورت كنيد شخصيت ها : دراكو مالفوي : تام فلتون *همون دراكويه خود فيلم* تام رايدل : ايان سامرهالدر *ولدمورت نيستاپسرشه* سدريك ديگوري : رابرت پتينسون *همان سدريك خود فيلم* تانيا اَلن : جي جي حديد بلا دانته : كريستين استوارت تيلور هيل : رزا هاتسون..!
Star Renaissance || VKook ~ Completed by millennium_story
millennium_story
  • WpView
    Reads 211,460
  • WpVote
    Votes 36,159
  • WpPart
    Parts 40
Star Renaissance _ زود باش کتابا رو رد کن بیاد حرفاش باعث شد ابرو های جونگ کوک بیشتر بالا برن _ کدوم کتابا ؟؟ پسر بی توجه به تعجب اون از توی جیبش مقداری پول در آورد دست جونگ کوک رو گرفت گذاشت کف دستش _ زود باش پسر من وقت ندارم جونگ کوک اخماشو تو هم کشید و دست پسره رو پس زد _ هی من نمیدونم راجع به چی حرف میزنی پسره که انگار عصبانی شده بود جلو اومد . صورتش به اندازه ی یه برگه کاغذ با جونگ کوک فاصله داشت با حرص از لای دندوناش غرید _ من وی هستم همون که قرار کتابا رو ازت تحویل بگیره . پولت رو هم که دادم به اون سایون احمق بگو دفعه ی دیگه یکی رو بفرسته که اینطوری مثل تو دو ساعت نخواد سوال پیچم کنه بچه جون حالا هم زود باش من تمام شب رو وقت ندارم جونگ کوک همچنان متعجب به چشمای عصبانی شخصی که خودشو وی معرفی کرده بود خیره شد . هیچ ایده ای نداشت که اون آدم اصلا داره راجع به چی حرف میزنه ولی اینو خوب میدونست که رعیت ها توی سرزمین اسکورو حق خوندن و نوشتن ندارن و حمل کتاب نوعی جرم محسوب میشه . شاید باید یکم بدجنس میبود. ♦♦★♦♦ کاپل: ویکوک - نامجین - یونمین ژانر: فانتزی - رمنس نویسنده: Scarlett & Nafas *میتونید پیدیاف این فیک رو توی چنلمون پیدا کنید* 1 in #بیتیاس 1 in #Seokjin 1 in #Jimin
PAYBACK TO SCIENCE[NEW][L.S] by larry_ff_dd
larry_ff_dd
  • WpView
    Reads 507
  • WpVote
    Votes 46
  • WpPart
    Parts 2
نامیرا کردن انسان غیرممکنه اما نه زمانی که جهان چند دانشمند بی حدومرزو دیوونه رو درون خودش خلق کرد و سرنوشت اونها رو رقم زد.. دانشمندان سده ی سوم هزاره ی دوم. کسانی که بدون خواسته ی خودشون دنیارو متحول میکنن و نسل جدیدی از انسان رو به اون میبخشن.. و حتی خودشون جزو اونها میشن..؟ اما هرچیزی یه بهایی داره و هرپدیده ای نیاز به یک قدرت غایی،به یک علت،به یک هدف. بها و علت و اتش رسیدن به هدفی که جوان ترین عضو دانشمندان رو به موفقیت رسوند چیزی مثل مرگ.. "ه_لویی تو خدا نیستی،ما خدا نیستیم! ل_توقع نداشته باش وقتی میتونم اینکارو بکنمو اونهارو نجات بدم بشینم تو دفترمونو تورو ببوسم ه_این خودکشیه"
Tsundre:life Or Love? by Katsukiyuko160
Katsukiyuko160
  • WpView
    Reads 590
  • WpVote
    Votes 76
  • WpPart
    Parts 1
خاطرات توی ذهنش رژه میرفت... خاطرات خیلی خوشی داشت... صبر کن!... اصلا چه اتفاقی افتاد؟... کی زندگی دوباره دشمنش شد؟... نمیتونست باور کنه کسی که تویتابوتروبروشه، ارن،تنها عشق تو زندگیشه... بی سر و صدا و آروم قدم برمیداشت. نگاهش به لباسش افتاد... کی مجبور شد لباس سیاه بپوشه؟... ریرن و توی بغلش جابجا کرد؛پیشونیشو بوسید و دوباره به روبروش زل زد. هیچ صدایی ازشدرنمیومد فقط به یه نقطه نامعلوم زل زده بود. صدای بقیه رو به وضوح میشنید که برای اونی که توی تابوته گریه و زاری میکردن... ولی هیچکسنمیدونست توی دل اون چه خبره... میدونست؟ هیچکسنمیدونست چقدر دلش تنگه... ارن تنها کسی بود که بهش یاد داد عاشقی یعنی چی... اون واقعا از ته قلبش دوسش داشت و هیچ کس اینو درک نمیکرد...