the best in wattpad
38 stories
Calendar! |L.S| by Tarane28
Tarane28
  • WpView
    Reads 29,852
  • WpVote
    Votes 5,905
  • WpPart
    Parts 17
جایی که لویی به طور یواشکی، عاشق یکی از هم کلاسی هاشه. و از روزی که اون رو برای اولین بار دیده، روز های سپری شده ی روی روزشمارش رو با خودکار سبز رنگ خط می‌زنه. ______ -دوستت دارم لو. آوای خارج شدن این سه تا کلمه از بین بوسیدنی ترین عضو صورتت، باعث میشه احساس کنم ضربان قلبم زیر سرِ تو در حال اوج گرفتنه. حتی اگه در این لحظه قلب من از حرکت بایسته، من به شکل یک روح میون پیچش موج های موهای نه چندان کوتاهت زمزمه میکنم: من هم دوستت دارم. 《برشی از متن داستان》 .Larry stylinson.
[ Only Fool Wins ] (L.S)(ON HOLD) by Cnstylinson
Cnstylinson
  • WpView
    Reads 8,355
  • WpVote
    Votes 1,191
  • WpPart
    Parts 17
+شب و روز این مغز کوفتیمو زیر و رو میکنم تا شاید یه جواب وسط این همه گنگی به خودم بدم... که چجوری همه چیز انقد دقیق و مرتب بهم ریخت... چون من یه احمقم! _شاید تو احمق باشی ...منم احمقم... ولی همیشه یادت باشه... یه احمقه ک بازی رو میبره! -L.s -Z.m- -برگرفته از زندگی واقعی شخصیت های اصلی- -Written by : Cnstylinson
friends with benefits (L.S) by erebus_msr
erebus_msr
  • WpView
    Reads 243,749
  • WpVote
    Votes 29,193
  • WpPart
    Parts 31
لویی فکر می کرد این تنها راهیه که میتونه هری رو پیش خودش نگهداره ‌‌‌...
 This Man Is Dead(L.S) by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 90,101
  • WpVote
    Votes 11,982
  • WpPart
    Parts 17
" این مرد، مرده " ... هری لطفا اینو بدون، تمام چیزی که تا ابد میخوام تویی. تو و چشمات که بدون تکون دادن زبونت با من حرف میزدین، تو و حرفات که وقتای ناامیدیم همیشه کنارم بودین، تو و صدات که توی شب بیداریام لالاییم میشدین، تو و دستات - که بی شک شاهکار خلقتن - که مرحمی میشدین برای خستگیای جسم و روحم، من تو رو میخوام هری اما؛ تو خودت خوب می‌دونی که من همیشه یه ترسو بودم. من رو ببخش. دوستدار تو، لویی ویلیام تاملینسون [ A Larry Stylinson Persian Fanfiction ] [ Written By : @IWontBeTheOne ] Copy right © 2017 IWontBeTheOne - larry_diary
𝑜𝑐𝑒𝑎𝑛 L.s by Blueviolettaxx
Blueviolettaxx
  • WpView
    Reads 19,745
  • WpVote
    Votes 4,197
  • WpPart
    Parts 34
بطری توی دستش رو سر کشید، چشم‌هاش پر از اشک بود و به سرخی میزد. با پشت دستش دور لب‌های خیسش رو پاک کرد. " چی آرزو کردی؟" هری کمی فکر کرد، مثل اون چشم‌هاش پر از اشک شد و اشک، رنگ سبز چشم‌هاش رو تشدید کرد. میدونست اگر بهش بگه ارزوش بر اورده نمیشه، اما اون دیگه هیچی برای از دست دادن نداشت. " بتونم توی اقیانوس چشم‌های تو غرق شم." - Kiwi styles #1- onedirection
you are no more [L.S] by icallmaat
icallmaat
  • WpView
    Reads 7,862
  • WpVote
    Votes 1,478
  • WpPart
    Parts 40
❌چند ماه آپ نخواهد شد❌ حتی اونی که من شده بودم فهمید ولی تو... اونی که تو شده بود و با نگاهش می‌پرستید، رقصشو تتو میزد تو مغزش، لبخنداشو زندگی می‌کرد، می‌بلعید، حتی با وجود مزه‌ی توی دهنت! چقدر اونی که من شده بود، من شده بود واقعا... چقدر دیدنِ من عجیب بود! عجیب بود اون حجم از عاشقی کردنو دیدن، حداقل برای من، منی که...
Royal Blue [L.S|Mpreg] by siler_xr
siler_xr
  • WpView
    Reads 57,680
  • WpVote
    Votes 12,840
  • WpPart
    Parts 30
×on going× زندگی ای که بعد از ملاقات با چشم هاش به رنگ آبی سلطنتی در میاد.
Daddy cool [L.S] - Mpreg by k_sama
k_sama
  • WpView
    Reads 32,760
  • WpVote
    Votes 4,901
  • WpPart
    Parts 27
"گوش کن،" هری محکم گفت، نشست روی تخت. "وسط حرفم نپر... اصن حرف نزن. گوش کن. من بهترینارو برای دخترام میخوام، و بعضی وقتا فکر میکنم که تو بهترین نیستی. زمان ملاقات هات ثابت نیست و تو همیشه فقط به این اهمیت میدی که پدر باحاله مورد علاقه باشی بجای اینکه به امنیت دخترات اهمیت بدی. اگه میخوای یه بخشی از زندگیشون باشی، باید زود به زود بیای دیدنشون. کتی رو از مهد کودک برداری. سیگار رو ترک کنی.امیلی رو بزاری تو اتوبوس سرویسش که بره مدرسه. مثل یه پدر واقعی رفتار کنی.بعدش شاید من یکم جدی گرفتمت." مکث کرد. "فهمیدی؟" لویی یه دوست پسر بی نقص بود. اون شیرین بود، اهمیت میداد به مسائل و عاشق بود. تا وقتی که هری دختراشون رو به دنیا میاره. بعد از اون لویی سیگار میکشید، مشروب میخورد و حتی با چندتا دختر قرار گذاشت. حالا لویی داره سعی میکنه که یه پدر بهتر باشه. *ترجمه شده*
Don't Forget Me [ L.S / Z.M ] by Crz_K2
Crz_K2
  • WpView
    Reads 9,581
  • WpVote
    Votes 1,310
  • WpPart
    Parts 14
Larry & Ziam "اون چشه؟" سوالی که هرروز از خودم میپرسم!! میدونم که یه روز، جوابشو میفهمم...! . •| WARNING! : دارای مقادیر زیادی صحنه های خاص ؛) و شاید برای شما، آزار دهنده!!! [ +14 ^^ ] روند آپ : "فعلا" نامنظم _K2
You're my masterpiece [L.s].[completed] by Beti_Tommo
Beti_Tommo
  • WpView
    Reads 177,160
  • WpVote
    Votes 25,886
  • WpPart
    Parts 32
Larry+a little bit of ziam 👬 Strong language ⛔ Drug using🚫 Smut🔞 #1 in, onedirection لویی از زندگی بیزاره و هری عاشق زندگیه.... یا، داستان نویسنده ای که شیفته یه استریپر میشه و استریپری که عاشق یه نویسنده میشه.