koooooookiii's Reading List
86 stories
OUR EPIC LOVE  by yektarita
yektarita
  • WpView
    Reads 75,058
  • WpVote
    Votes 9,574
  • WpPart
    Parts 20
خب داستان عاشقانه ،اسمات و تاریخیه . اینکه توی اون قصر جانگکوک و تهیونگ از بچگی عاشق هم بودن و خب نگیم از کارایی که توی بچگی انجام دادن . . . . بعد از چند سال همیدگه رو میبین و دوباره عاشق هم میشن ولی .... . . . _ شاهزاده خواهش میکنم بس کنید . ولی اون بدون اینکه چیزی بگه زبونشو روی ترقوه ی سفید و نازکش گذاشت و به پسری که زیرش پیچ و تاب میخورد نگاه کرد. _ دلم واست تنگ شده بود عشقم 💦💦💦💦🔞🔞
Call Him Daddy![1] by blueside_demian
blueside_demian
  • WpView
    Reads 94,167
  • WpVote
    Votes 11,924
  • WpPart
    Parts 20
《کامل‌شده》 داستان از اونجایی شروع میشه که جئون جونگکوک از بوسان اومده تا توی سئول درس بخونه و به همه دروغ گفته که وضع مالیش خوب نیست تا دوست واقعی پیدا کنه و یه روز وقتی میره دندون پزشکی میفهمه که دندون پزشکش زیادی جذابه و بعد از مشورت کردن با جیمین صمیمیترین دوستش و هم اتاقیش، یه پیشنهاد عجیب به دندون پزشکش که ازش ۱۲سال بزرگتره میده و ... S 20190226 E 20190405 •○●○• اسم: ددی صداش کن!(فصل اول) کاپل: ویکوک ، هوپمین (و یه کاپل دختر پسری) #9 bts
The Letters For No one [completed] by itsqzll
itsqzll
  • WpView
    Reads 73,733
  • WpVote
    Votes 8,414
  • WpPart
    Parts 16
نامه هایی کوتاه از کیم تهیونگ به جئون جونگ کوک... *Translation* Best rankings: #1text #1short #1shortstory #1jk #3btsfanfic #4angst #1کوتاه
VKookMin - The Sign 🧿  by FallenWolfie
FallenWolfie
  • WpView
    Reads 21,531
  • WpVote
    Votes 1,950
  • WpPart
    Parts 19
فیک «نماد» • کاپل اصلی : تهکوک ( سوییچ ) , کوکمین -» هردو کاپل اصلی هستن و هر کاپل یه پایان متفاوت داره ! • کاپل های فرعی : یونجین ، نامجین ، سوپ • ژانر : روانشناسی ، مافیا ، رمزآلود ، اسمات • چنل : KookieFamilYY • توضیح : تهیونگ پسر رییس بزرگ ترین سازمان مافیای کل کره هست و جونگ کوک صمیمی ترین دوستش از زمان کودکیه . پدر جونگ کوک هم توی سازمان کارهای اداری رو انجام میده ولی خودش فقط تتوآرتیسته ؛ افراد سازمان توی چند لول مختلف بر اساس مقام تقسیم شدن و کار جونگ کوک اینه که لوگوی هر طبقه رو برای افراد اون طبقه تتو بزنه روی بدنشون ... وقتی جونگ کوک همراه تهیونگ به شهر اوساکا در ژاپن مسافرت میکنن ، پدر تهیونگ جلسه ای اظطراری با سران سازمان مثل پدر نامجون ، پدر یونگی ، پدر جونگ کوک و البته چند نفر دیگه تشکیل میده و میخواد موضوع مهمی رو مطرح کنه که با مخالفت اعضای جلسه روبه رو میشه ؛ وقتی نامجون و یونگی به جلسه میرن میبینن که جلسه تبدیل به حموم خون شده و فقط جین که دوست دوران کودکیشون و خدمتکار شخصی نامجون ( جین ناشنواس ) زنده مونده و جین به دستور رییس همه رو قتل عام کرده . پسرها در شوک فرو میرن و بعد از یه مدت جونگ کوک بدون اینکه به تهیونگ اطلاع بده ناپدید میشه و بعد با جیمین دیده میشه ... Ranking 2 in #KookMin in November 13th
My birthday wish [Completed] by me_master_momo
me_master_momo
  • WpView
    Reads 360,271
  • WpVote
    Votes 59,077
  • WpPart
    Parts 79
تا حالا روز تولدتون، آرزو کردید؟ خب منم آرزو کردم ولی آرزوی من زندگیمو تغییر داد... من، جئون جانگ کوک، 21 ساله، بخاطر آرزوی احمقانم و تصمیمات احمقانه تره کیم نامجون، وارد سریال مورد علاقم، هوارانگ شدم! و منظورم هر وارد شدنی نیست... بله! من به داخل داستان پرت شدم! کاپل : ویکوک ژانر : عاشقانه، درام، اسمات، کمدی، تاریخی، کمی هم معمایی
THE HUNTER[3] by blueside_demian
blueside_demian
  • WpView
    Reads 2,956
  • WpVote
    Votes 81
  • WpPart
    Parts 2
《کامل‌شده》*در حال ادیت* اخم تو ، روی من شلاق می‌‌شه توی من فریاد می‌‌شه، نمی‌‌تونم ساکت شم خنده هات ، مثل تیری تو هدف منو از پا میندازه، چه خوب آزارم میده شکارچی، توی دامت گیر کردم مثل طعمه اسیرم، دلم می‌‌خواد بمیرم شکارچی، توی دامم گیر کردی چه طعمهٔ لذیزی، چه شکار شیرینی 🎵King Raam - The Hunter VMIN *sad end ° +18 ° S 20190604 E 20190721
Death In Rebirth[2] by blueside_demian
blueside_demian
  • WpView
    Reads 5,842
  • WpVote
    Votes 140
  • WpPart
    Parts 1
《کامل‌شده》*در حال ادیت* ساعت ۵ به سمت خونه حرکت کن! ساعت ۶ دیگه هیچ کس بیرون نیست! وقتی خورشید غروب کرد توی تونل باش! وقتی آسمون به رنگ قرمز درومد درها قفل میشن. وقتی غروب میشه شهر، به یه جای متروکه تبدیل میشه و فقط از شهر یه سری باریکه راه معلومه که به داخل تونل ها منتهی میشه. موجودات شب توی سایه درختها منتظر نشستن و ماه خودشون رو صدا میکنن و از مردم چیزی نمیدونن و گرنه مردم کشته میشن! از طلوع تا غروب خورشید، زندگی میکنن و وقتی کم کم خورشید جاشو به ماه میده موجوداتی که حکم رانیش میکنن هم با ماه طلوع میکنن! در همین چرخه که برای هزارمین بار تکرار میشه... اون بالاخره تصمیم خودشو گرفته بود تا همه چیز رو فراموش کنه و یه زندگی نرمال رو شروع کنه! S 20190427 E 20190926 کاپل: ویکوک +18 - سُپ
Begin. by cigarettesyoon
cigarettesyoon
  • WpView
    Reads 58,927
  • WpVote
    Votes 7,895
  • WpPart
    Parts 16
" جانگکوک عزیز. من متوجه زخم های روی دست هات از زیر آستین بلندت شدم. این گل های یاس رو توی آب بذار و هر روز ی خورده از اون آب به دستات ، به زخمات بزن. توی افسانه ها میگن بوی گل یاس آدم رو جادو میکنه و باعث میشه گناهانش رو ترک کنه ".
T e x t s VKOOK-'' by taem_taemii
taem_taemii
  • WpView
    Reads 5,853
  • WpVote
    Votes 790
  • WpPart
    Parts 9
*آپ متوقف شده❌ (Persian translation) +Taekook 'You sent dick pic yesterday' #15 bts #14 btsfanfic #12 vkook #20 texing 5،05m ریدر 325k ووت "این فیک با اجازه نویسنده ترجمه میشه"
The Star Of Bethlehem [Vkook Au] by Bts_fics_Ir
Bts_fics_Ir
  • WpView
    Reads 2,029
  • WpVote
    Votes 307
  • WpPart
    Parts 4
💫ستاره ی بَتِلهِم💫 "میتونی اثبات کنی که خدا عشق من به تو رو منع کرده؟" "تو چی؟ میتونی اثبات کنی که عاشق منی؟" {فصل اول:جدال بین عشق و شرع} • ~ • ~ • ~ • ژانر: رمنس، روانشناسی، روزمره • کاپل ها: ویکوک، یونمین • نویسنده: @Sheix_12 • روز آپ:~ • تاریخ شروع: 19 اکتبر 2019 • تاریخ پایان:~