Z.L.L.H
101 stories
princess(ziam) by allex_a
allex_a
  • WpView
    Reads 83,257
  • WpVote
    Votes 722
  • WpPart
    Parts 2
"تو فقط پرنسس منی، لیام" [Persian translation] Writer : @British-1D-Irish
junk✔ by tinoriom
tinoriom
  • WpView
    Reads 22,944
  • WpVote
    Votes 5,550
  • WpPart
    Parts 20
[COMPLETED] [rodger] [ziam] هردومون از یه کون اومدیم بیرون اما اون جواهره و من جانک.
wild teddy bear by ziamfuckingreal
ziamfuckingreal
  • WpView
    Reads 452
  • WpVote
    Votes 70
  • WpPart
    Parts 2
Wild teddy bear new edition (اگه خدا بخواد)
zayn im pregnant! [MPREG][z.m] [Completed] by ziamfuckingreal
ziamfuckingreal
  • WpView
    Reads 93,778
  • WpVote
    Votes 17,234
  • WpPart
    Parts 41
-Completed- زین با اخم به لیام و صورت گریونش نگاه کرد. خب باید بهش حق میدادیم! زین نمیدونست که با یکی از اون موجودات عجیب به فاک رفته که زمینیا فرشته صداش میکنن میخوابیده و از قضا اون موجود از مدلیشون بوده که خاصیت باروری داره!
School fuckers [Z.M] [L.S] by queenrainberry
queenrainberry
  • WpView
    Reads 27,905
  • WpVote
    Votes 4,783
  • WpPart
    Parts 23
صحبت نویسنده با خودش _میدونی چیه ؟ به نظرم اونا در هر صورت با هم رو به رو میشدن . +اما کلی "اگه" وجود داشت که باعث میشد هیچ وقت همو نبینن _اما همو دیدن ! پس به نظرم اگه چندین جهان موازی وجود داشته باشه ... ما داریم با داستان هامون اونو به این جهان نشون میدیم . شاید هر کدوم از ما یکی از اون جهان های موازی رو دیدیم و اومدیم تا برای بقیه تعریفش کنیم. +متوجهی که داری کصشر میگی ؟ _ولی من این دیدگاه رو دوست دارم . +توی همه ی جهان ها اونا همو میبینن و عاشق میشن... _دیدی قانعت کردم ؟ +آره و that's the calamity... Smut🔞 Zayn top⬆️ Louis top⬆️ Larry Ziam Shiall diley
POETLESS CITY | شهـرِ بـی‌شاعـر by BlueGreenChild
BlueGreenChild
  • WpView
    Reads 90,344
  • WpVote
    Votes 24,048
  • WpPart
    Parts 47
[کامل شده] [زیام] به اندازه‌ی شعرهایی که برای تو نگفته‌ام و بلد نبوده‌ام که بگویم و به اندازه‌ی شعرهایی که شاعرانِ دیگرت برای تو سروده‌اند، هنوز هم برای ستایشَت حرف‌های نگفته دارم.
Not Again? (L.S) by fatestylinson
fatestylinson
  • WpView
    Reads 44,967
  • WpVote
    Votes 8,230
  • WpPart
    Parts 31
هری به سمت لویی میره و دستهاش رو روی پهلوهای لویی میذاره. آرزو داشت میتونست لویی رو با نوک انگشتهاش بسوزونه همونجور که لویی با وجودش اونو میسوزوند. "دوباره نه،" هری وقتی تیشرت لویی رو بالا میده، تکرار میکنه. دستهای لویی بالا میاد وقتی که هری تیشرت رو از سرش رد میکنه، و بی‌توجه به سمت تخت لویی میندازتش. "من دوباره با تو نمیخوابم،" هری زمزمه میکنه. "حتما،" لویی میگه، لبهاش به گردن هری میچسبه که باعث میشه سرش رو کج کنه. "اگر تاثیری داره همینجور حرفت رو تکرار کن." هری ناخن‌هاش رو روی کمر لویی میکشه. "دوباره نه،" ناله میکنه. "این- این بار آخره." .یا. وقتی هری استایلز و لویی تاملینسون هم‌اتاقی هستند. اونا از همدیگه متنفرن. حداقل این چیزیه که خودشون فکر میکنن. Persian Translation The original story belongs to @aditistylinson
little Devil by risa80
risa80
  • WpView
    Reads 92,119
  • WpVote
    Votes 16,800
  • WpPart
    Parts 70
لیام پین دو سالی هست که متاهله اما متاسفانه قدرت باروری نداره راه حل چیه ؟ بانک اسپرم لیام و همسرش به توافق میرسن که ازبانک اسپرم کمک بگیرن و چه اتفاقی میفته که اهدا کننده اسپرم ، زین مالیک باشه ؟!
Plein de vie [ziam] by -niawyesh
-niawyesh
  • WpView
    Reads 68,833
  • WpVote
    Votes 12,958
  • WpPart
    Parts 47
[Completed] plein de vie ~ full of life وقتی که دروغ جای باور رو گرفته و ترس مثل پیچک دور پاهات جوونه زده و قدرت برداشتن قدم بعدی رو ازت گرفته، قلبی که به درد خو گرفته تورو به کدوم سمت میکشونه؟