༺𝑩𝒆𝒊𝒏𝒈 𝑨 𝑷𝒂𝒓𝒌 | 𝒫ℯ𝓇𝓈𝒾𝒶𝓃 𝓉𝓇𝒶𝓃𝓈𝓁𝒶𝓉𝒾ℴ𝓃༻
─من و چانیول، وقتــی بـچه بودیم بهتــرین دوسـتهای هم به حسـاب مـیاومدیم. اون یه دوسـتدختـر داشــت. ولی وقتــی پدربزرگـامون خـواستـن باهـم ازدواج کنیــم، مجبـور شـد باهـاش بهـم بـزنـه؛ با دختـری که واقعـاً عاشـقـش بـود. مـن عاشــقشم اما اون نمیـدونه و برای من سخـته که بخـوام این احساساترو برای حـفظ دوسـتی ای که دی...