سلام بچه ها،امیدوارم حالتون خوب باشه،اگه مایل باشید من قراره ادامه این فیکو بنویسم و امیدوارم جوری ادامش بدم که دوستش داشته باشید. نویسنده:dastanmarz نویسنده اصلی: full_metal2 کاپل:ویمین،کوکمین ژانر:اسمات،تریسام،امپرگ،عاشقانه،علمی تخیلی اپ:سه شنبه ها ادامه فیک قراره اینجا باشه با تخیلات من و کمی تغییرات، امیدوارم نویسنده ناراحت نشه🙄🤭 تا حالا دنیای بدون زن دیدین؟؟اگرندیدین قراره ببینین،الان سال۲۴۰۰ هستو هیچ زنی وجود نداره،وقتی دویست سال پیش جنگ جهانی چهارم شروع شد صلاحی ساخته شد که میتونست کیلومترها ادم بکشه،اما فقط زن ها. شاید بگید این چه کاریه،اما زن ها مهمترین موجود روی زمین هستند،اونا مهمترین کار یعنی زنده نگه داشتن نسل و انجام میدن. اون موقع ابر قدرت ها متوجه شدند چه بلایی سر بشریت اوردند،مردها به زنای باقی مونده تجاوز میکردند. این کارشون باعث شد اون زنها هم از بین برن،توی زمین هرج و مرج به وجود اومده بود،همه نا امیدانه هر جور که دوست داشتند زندگی میکردند،جوری که انگار قیامت شده. و واقعا هم قیامت شده بود،چون زنی وجود نداشت تا تولید مثل کنه،دنیای رنگی از بین رفته بود تا موقعی که دکتر بوریس ژیواگو اختراعی انجام داد به نام اسلومب

پسری از جنس ضعف و بی کسی در مقابل مردی از جنس اصالت و قدرت ازدواجی سوری در پی اعتمادی به حقیقت کاپل : ویمین ژانر: امگاورس/خانوادگی/اسمات - اتمام یافته -

𝐓𝐫𝐲𝐬𝐭 ࿐ཽ༵ { میعادگاه } ~فصل دوم فکیشن 𝐺𝑒𝑖𝑠𝒉𝑎~ 𝑘𝑜𝑜𝑘𝑚𝑖𝑛 ⌇ 𝑦𝑜𝑜𝑛𝑡𝑎𝑒 𝑟𝑜𝑚𝑎𝑛𝑠𝑒 , 𝑎𝑛𝑔𝑒𝑠𝑡 , 𝑆𝑚𝑢𝑡 این زمین بزرگه اما مهم نیست چقدر دور باشیم پیدات میکنم :)

میگن افسانه برگرفته از واقعیتن این حرف همیشه برام خنده دار بوده میگفتم چرته محضه اما الان بهش رسیدم که نه برگرفته از واقعیت هاست اگه ازم بپرسین چطوری بهش ایمان اوردم فقط یک کلام میگم من خود افسانه ام افسانه ای که مسبب ظهورش مرگ پدر و مادرم و حیله گری نزدیکترین افراد به روحم بودن جفتام من امگای یخی ام ((((کاش هیچ وقت به این کشور برنمی گشتن کشوری که باعث از دست دادن پدر و مادرش و دوری چند ماهه از برادرش و دیدن حیله گری جفتای اجباریش این داستان زندگی منه جیمین ۲۸ ساله که از یه امگای نازپرورده و شیطون تبدیل شد به امگای یخی امگایی که تا انتقام خون پدر و مادرش و خیانت جفتش نگیره آروم نمیشه)))) Name:Ice_omega Main couple: vminkook Genre:omegavers. Smat🔞. romance. Happy ending. Wr: Elissa

جونکگوگ بدون تهیونگ دیگه جونکگوگ نبود،اتیشی بود وسط دریایی از پلاستیک،هر لحظه شعله ور تر از دقایق قبل جونکگوگ طوفانی بود که هرکسی قادر به کنترلش نبود و اگه تهیونگ و نداشت،معلوم نبود این طوفان چقدر خسارت به مردم وارد کنه پس بهتر بود که جونکگوگ ، تهیونگ و داشته باشه وگرنه به نفع هیچکس نبود،جدی میگم حتی من! کاپل:تهجینکوک،کوکوی ژانر: تریسام،درام،رمنس،اسمات

Main couple:KookMin Side couple:TaeJin Gener:School life,Smut,Romance خلاصه: همه چی از روزی که اون اردو برگذار شد شروع شد... جیمین و جونگکوکی که به خاطر حرص دادن همدیگه دست به هرکاری میزدن ولی انگار سرنوشت جور دیگه ای داستان اون هارو نوشته بود...

سوكجين، يك امگاي شانزده ساله كه محكوم به يك زندگي شده كه براش مثل يك كابوسه. جونگ كوك، يك الفاي هجده ساله كه وارث يكي از بزرگترين كمپاني هاي تجارتي كشوره و همه چيز در زندگيش هميشه طبق ميلش بوده. چه سرنوشتي براي اين دو كه چيزي جز تنفر براي همديگه ندارن رقم ميخوره؟

بکهیون دعوت ارشدش رو برای شام قبول میکنه.اما چه اتفاقی میفته اگه همون شب به راز بزرگ سهون و همسرش پی ببره؟ 🅲ᴏᴜᴘʟᴇ ■▪ˢᵉᵏᵃⁱᵇᵃᵉᵏ▪ 🅶ᴇɴʀᴇ ■▪sᴍᴜᴛ , ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ▪ 🅰ᴜᴛʜᴏʀ ■▪𝗦𝗶𝗹𝘃𝗮𝗻𝗮 𝗦𝗮𝗴𝗲▪

سهون ساده لوحانه قبول میکنه امگای یه پک آلفای پنج نفره باشه... امگایی با پنج آلفا که در تلاشه آلفاهاش رو راضی نگه داره. 🅒ᴏᴜᴘʟᴇ 🐺ᴇxᴏK verse 🅖ᴇɴʀᴇ 🐺 ᴄᴏᴍᴇᴅʏ, ғʟᴜғғ, ʀᴏᴍᴀɴᴄᴇ, sᴍᴜᴛ, ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀsᴇ 🅐ᴜᴛʜᴏʀ 🐺2ᴘᴍ2ᴘᴍ2ᴘᴍ 🅣ʀᴀɴsʟᴀᴛᴏr ‌ 🐺 𝗦𝗶𝗹𝘃𝗮𝗻𝗮 𝗦𝗮𝗴𝗲 روزهای آپ:چهارشنبه ها