جیمین و تهیونگ دوتا دوست و هم اتاقی...
اتفاقات و مشکلاتی که باهاشون دست و پنجه نرم میکنن...
و ایا فقط دوست هستن؟
Couple: Vmin,Hopv,Namjin
ژانر: روانشناسی، عاشقانه، روزمره، مرموز، طنز، اسمات
همه چیز برای کیم ته هیونگ از یه خط خامهای شروع شده بود تا برسه به احساسی که درست مثل اکستاسی بود و کسی مثل ته هیونگ رو تا مرز کفر می برد!
• عنوان: فرزند ماه
فصل اول -> تراکاتا (گل سفالگری)
- کاپل: ویمین - سکرت
- ژانـر: رمنس - فلاف - کمدی - روزمره
- رده سـنی: PG - 13
خلاصه: پارک جیمین وارث یکی از بزرگ ترین شرکت های کره جنوبی با زندانی شدن پدرش، مجبور به جنگ با مادر خوانده ش برای حفظ شرکت میشه. با این حال گذشته همیشه برای شکارش آماده ست و درگیریش با ته هیونگ، باعث صدمه دیدن مغزش و فراموشی و حتی عوض شدن شخصیتش میشه
در این بین جین سه یون دادستان پرونده ی پدرش وکالتش رو در دادگاهی که اونو متهم به صدمه زدن به ته هیونگ می کنه، به عهده می گیره؛ دو نفری که تا حد مرگ از هم متنفرن
زمان آپ: پنجشنبهها
کاور از: @Emethod
تو دورانی که کره جنوبی تازه داشت با فرهنگ غرب یکی میشد، جیمین پسر بیچاره ای که سر پرست چهارتا بچه یتیم بود، خودشو به یه مرد خوشتیب برای یه شب میفروشه! اما جیمین وقتی دنبال مرد میره،متوجه میشه که نه فقط یک شب،بلکه کل زندگیشو به عنوان یه همسر به اون مرد داده! حالا خیلی جالب میشه اون مرد یعنی"کیم تهیونگ" یه خوناشام باشه و جیمین اینو ندونه!
❤ژانر: اسمات😜 خوناشام👿 فراطبیعی👽 عاشقانه💖 انگست 😿
❤رده سنی: بالای 19 سال🔞
❤کاپل اصلی: ویمین 😍
❤کاپل فرعی : جینمین 💖
ژانر: تخیلی | فانتزی | معمایی | درام
کاپل: ویکوک | هونهان | یونمین | نامجین
♦️⁛◎خلاصه:
| بعد از این که هلیوس خدای خورشید و قدرتمند ترین خدای زنده، از پس نفرین وحشتناک همتای خودش تو سرزمین شیاطین برنیومد؛ درحالی که آخرین نفس هاشو میکشید آخرین امید موجودات ماورایی یعنی روح پسرش رو منجمد میکنه و آخرین پری های زنده رو مامور محافظت از محفظه ی شیشه ایی میکنه که روح پسرش در اون قرار داره. و با ته مونده ی نیروش طلسمی به کار میبره که بعد از مرگ آخرین محافظ، روح آزاد شه و در جسمی که به دنیای خدایان تعلق نداره حلول پیدا کنه...
حالا آخرین محافظ مرده و روح در جسم پسر انسانی متولد شده. از اون روز هجده سال میگذره و حالا وقت بازگشتن نیروهای خدای خورشیده...
پسری که بعد از متوجه شدن ماهیتش مامور میشه تیمی از افرادی خاص، به اسم بلاتور ها تشکیل بده و تنها راه نجات موجودات ماورایی که شکستن نفرین بوده رو پیدا کنه...|
~•~•~•~•~
+همه چی از یه بازی احمقانه شروع شد وی هیچ وقت فکرشم نمی کرد که سر خفن نشون دادن خودش تبدیل به یک گرگینه شه؟
_زندگی به معنای واقعی قصد روی خوش نشون دادن رو به جیمین نداشت تازه از دست دوران راهنمایی وحشتناک و افسردگی شدیدش به خاطر آزار همکلاسی هاش راحت شده بود که پدر و مادرش تصمیم گرفتن به خاطر شغل مادرش به یه شهر دیگه برن
+ جیمین هیچ وقت فکرشم نمی کرد که با پا گذاشتن به این شهر مرموز قراره زندگیش به این اندازه
تغییر کنه!!
اسمات 🔞
روز های آپ دوشنبه اما اگه از داستان حمایت شه
به دوروز در هفته افزایش پیدا میکنه
چه حسی داره وقتی یه زندگی خوبی داری در اثر یه اتفاق خیلی ساده نابود بشه؟
بهت تجاوز بشه و پاکیت گرفته بشه؟
واقعا چه احساسی میتونه داشته باشه؟
توی این اتفاقات، من لعنتی عاشق شدم
عاشق کسی که پدرومادرم رو کشت و نابودم کرد
خیلی کارا کردم ولی نتونستم آزاد بشم و نتیجش شد کشته شدن عشقم توسط اون عوضی
بخاطر همینه که از این به بعد بهش میگم قاتل عشق🔫💙
پارک جیمین
(Love killer)
My heart is going to stop:______________....
《کاملشده》*در حال ادیت*
اخم تو ، روی من شلاق میشه
توی من فریاد میشه، نمیتونم ساکت شم
خنده هات ، مثل تیری تو هدف
منو از پا میندازه، چه خوب آزارم میده
شکارچی، توی دامت گیر کردم
مثل طعمه اسیرم، دلم میخواد بمیرم
شکارچی، توی دامم گیر کردی
چه طعمهٔ لذیزی، چه شکار شیرینی
🎵King Raam - The Hunter
VMIN
*sad end
° +18 °
S 20190604
E 20190721