zahaaaaaa13's Reading List
88 stories
🌾🌿chosan farm🌿🌾 by jeneraljang
jeneraljang
  • WpView
    Reads 10,498
  • WpVote
    Votes 3,054
  • WpPart
    Parts 29
🌾خلاصه: توی شهر پر شده از ادم هایی که اکثرا پولدار هستن و یا هیچ ایده ای از یک زندگی ساده روستایی رو ندارن... شهر نشین هایی که خیلی هاشون تو فکروشنم نمیگنجه که یک روستایی توی طول روز چه کار هایی رو انجام میده و چه سختی هایی رو متحمل میشه...🤔 ازین بین چی میشه اگه شرایطی پیش بیاد که پسر های شهری قصه ما مجبور بشن از راحتی شهر دل بکنن و به روستایی برن و مجبور بشن با دستهایی که تا به حال زحمت خاصی رو به خودشون ندیدن دست به کارایی بزنن که حتی توی خواب هم فکرشو نمیکردن؟...🤯 با من توی فراز و نشیب این داستان کمدی و جالب همراه باشید.. 😁 #chanbeak🌿#hunhan🌿#kaisoo ژانر: کمدی. عاشقانه. اسمات. روزمره
Come For Me🤍 by exo_Bl_fiction
exo_Bl_fiction
  • WpView
    Reads 38,151
  • WpVote
    Votes 5,333
  • WpPart
    Parts 42
✅️completed ❄️Name : Come For Me " برای من بیا " 🌙Gener : Romance.Fluf.Comedy.Smut🔞 . FamilyProblems.Drama 💍Couples : ChanBaek , HunHan 🍂خلاصه : چانیول مرد ۳۸ ساله ای که استاد دانشگاه هانگوک بود به همراه پسر ۱۷ سالش ، میشد گفت تنهایی زندگی میکردن .چانیول و همسرش آیرین مدتی طولانی بود که از هم جدا شده بودن ، هر چند از اول علاقه چشمگیری بهم نداشتن اما چانیول لااقل توقع داشت این رابطه توافقی , بخاطر سهون ادامه پیدا کنه اما مثل این که اون خیلی زود از این زندگی بی عشق خسته شده و ترکشون کرده بود . و حالا بعد از چند سال چانیول دل به یک فاحشه باخته بود . چطور باید بهش ثابت میکرد عشقش فراتر از تملک جسمه ؟! آیا راهی بود تا اون رو کنار خودش داشته باشه؟! جدا از همه این ها پسر دردونه اش چطور با علاقه پدرش به یک فاحشه که قرار بود جایگاه پدر رو براش تصاحب کنه ، کنار میومد؟! 💌تکه ای از متن : +میخوام با من بیای خونم و باهام زندگی کنی ! _زندگی ؟!! خندم ننداز ‌. اونطوری فقط میتونی بی وقفه پارم کنی بی اون که ذره ای برات مهم باشه ! +میخوام باورم کنی و باهام بیای ‌‌‌‌.... _بیام که روزی سه وعده بفاکم بدی؟! عمرااااا ... +میخوام بهم جواب بدی ! _و اگه منفی باشه ؟ +هر شب VIP میگیرم و تا صبح به هم ذول میزنیم ! _مطمئنی کار دیگه ای نمیکنی؟ +راست میگی میتونم مقاله هام رو این جا
No.72 by firediluc
firediluc
  • WpView
    Reads 1,727
  • WpVote
    Votes 280
  • WpPart
    Parts 7
کاپل های اصلی: چانهون، چانبک، کایهون، کایبک و ... خلاصه داستان: داستان درباره سهونی هست که سالهاست عاشق چانیوله و درست زمانی که سهون فکر میکنه فرصتی داره و میتونه برای استارت رابطشون کاری کنه، چانیول رابطه ای رو با عشق قبلیش شروع میکنه که کاملا دور از انتظار سهونه. و کشمکش هایی در این رابطه و شغلی که دارن پیش میاد ....
All Of Me by Zazar_96
Zazar_96
  • WpView
    Reads 18,547
  • WpVote
    Votes 3,166
  • WpPart
    Parts 25
نام: تمام وجود من کاپل:کریسیول، سکای، بکهان ژانر:رمنس، انگست، اسمات نویسنده:هیلدا "همانند صاعقه بود، برقی که از سمت نگاه تو به سمت قلبم برخورد کرد"
 «برایم بمان»  by Fiction_sky
Fiction_sky
  • WpView
    Reads 10,886
  • WpVote
    Votes 2,353
  • WpPart
    Parts 48
کاپل :چانبک، سهبک، چانکوک ژانر :عاشقانه، انگست، ازدواج اجباری نویسنده :sky&tida خلاصه : ... یک لحظه بود و هزاران آرزویش که همگی دود شدند رویای پیچیدن صدای زنگ در خانه و منم های شیرین چانیول... راستی اون هیچوقت کلید نداشت عاشق باز کردن در و دیدن صورت معترض بکهیون بود. خبر مهم: یک فروند هواپیما جنگنده امروز صبح سقوط کرد و خلبان جان خود را از دست داد........
Completed Ziam Books by TeddyPaynoo
TeddyPaynoo
  • WpView
    Reads 26,617
  • WpVote
    Votes 1,520
  • WpPart
    Parts 23
"بوک های کامل شده‌ی زیام" بوک های معرفی شده توی ریدینگ لیست "Completed Ziam Books " اد شده و اگه پیداشون نکردید میتونید از داخل چنل لینکش رو پیدا کنید. با عشق ~ تدی 💕
cause love is blind [ziam] by FaRezXx
FaRezXx
  • WpView
    Reads 22,516
  • WpVote
    Votes 360
  • WpPart
    Parts 20
برنامه ها چیده می شن تا به هم بریزن قانون ها نوشته می شن تا زیرپا گذاشته بشن قلب ها عاشق می شن تا بشکنن فکر کنم بهش می گن قانون زندگی... [ZIAM], little bit [larry] and [shiall]
Lonely Moon by p-phoenix1485
p-phoenix1485
  • WpView
    Reads 14,735
  • WpVote
    Votes 3,583
  • WpPart
    Parts 62
Genre: "Omegavers, Crime, Angst, Action, Romance, Phycology" Couples: "KrisYeol, Yoonmin, Kaihun" Writer: "Purplephoenix" «ماهِ تنها» خلاصه: زندگی خوبی داشت، خوشحال بود و از وقت گذروندن با خانواده‌اش لذت میبرد... اما یک روز...توی یک لحظه...همه چی از هم پاشید... خوشی رنگ باخت و دنیا رخ بیرحمش رو نمایان کرد؛ حالا تنهاست و باید از این تاریکیِ محبوس کننده رهایی پیدا کنه...اما آیا میتونه؟ اون بهش این اجازه رو نمیده تا از سایه‌ی منفورش خلاص بشه و روشنی رو ببینه...به نام عشق حبسش کرده و ذره ذره روحش رو میدره... •°•°•°•°•°• بخشی از داستان: درحالی که روی من سایه انداخته بود، چاقو رو به گردنم فشرد؛ از پشت نقاب سیاه رنگی که به چهره داشت تنها میتونستم چشمهاش رو ببینم...چشمهای خماری که انگار توشون آتیش روشن کرده بودند. رایحه‌‌ی عجیبی داشت، وقتی اونطور به چشمهام خیره شده بود حتی سوزش گردنم هم باعث نشد نگاهم رو ازش بگیرم... Start:1400/09/30 Finished:... (حتماً از روی لیست بخونید داستان رو، ممکنه پارت ها بهم ریخته باشند و پارتی رو جا بندازید.)
light it up and fall in love •|ziam|• COMPLETED by mayda_fanfic
mayda_fanfic
  • WpView
    Reads 396,821
  • WpVote
    Votes 44,436
  • WpPart
    Parts 84
Highest ranking : #1 in fanfiction +بیا نور ها رو روشن کن اینجا خیلی تاریکه -نترس بپر +تاریکه -نترس نورت میشم بپر +بپرم اونجایی تا منو بگیری? -درست همینجام همیشه
splinter [complete] by nveriia
nveriia
  • WpView
    Reads 38,951
  • WpVote
    Votes 7,346
  • WpPart
    Parts 34
+but you hated me -i hate my self for hated you MAFIA