Fav .f.f
2 stories
Upstairs by atalebymystery
atalebymystery
  • WpView
    Reads 114,631
  • WpVote
    Votes 15,125
  • WpPart
    Parts 50
«طبقه‌ی بالا» من تنهای تنها بودم! یادم نبود چند وقته... سال‌ها... خاطرات کم‌کم پاک شدن. حتی اسمم رو به سختی به یاد می‌آرم. شب و روزها می‌گذرن. یادم نیست به چه گناهی این جا حبس شدم. هیچی یادم نیست... تنهایی، تنهایی، تنهایی... ...و بعد، یه روز در صدایی کرد و من به جای صورت روانپزشک، چهره‌ی یه دختر جوان رو توی چارچوب در دیدم! ...که وحشت‌زده به من خیره شده!!! A Niall Horan Fanfiction
🥀Desertion🌙 by Hazzailer
Hazzailer
  • WpView
    Reads 5,781
  • WpVote
    Votes 493
  • WpPart
    Parts 30
🔥فن فيكى متفاوت از زين ماليك⚡️ "وقتی داستان شروع شد. من هیچ چیز برای گفتن نداشتم. تو پوچی خودم گم شده بودم. چیزی برای از دست دادن نداشتم. من نمیدونم چرا الآن اینجام و دارم چرتو پرتای توی ذهنمو مینویسم. بنظر کلیشه ای ترین کاریه که عاشق بعد از شکست انجام میده. عشق. این کلمه برای آدما هزاران معنی میده. من هیچوقت حسش نکردم. فقط برام یه کلمه بود. ولی وقتی هیلی وارد زندگیم شد تموم مفهوم این کلمه به کل عوض شد. تبدیل شد به صورت زیباش، تبدیل شد به خنده هاش، به چشمای مظلومش، به لبای بی نظیرش، به بوسه های داغش. هرکس نیمه ی گمشده ای داره ولی من نیمه ی جونمو داشتم. با تمام وجودم، تا اتنهای ابدیتم دوستش داشتم."🖤💫