My fav~.~♡
19 stories
Always You [L.S] ~ By Miss X by larry_diary
larry_diary
  • WpView
    Reads 3,306,977
  • WpVote
    Votes 303,298
  • WpPart
    Parts 140
هری...هرررری...خواهش میکنم نجاتم بده...نذار من رو ببرن...هرررری... قطرات اشک گونه های پسر چشم سبز رو تر میکنن...صدا توی ذهنش تکرار میشه....حتی جرات نکن به التماس هاش گوش بدی استایلز...حتی جرات نکن برگردی سمتش... صدای فریادهای وحشت زده ی لویی تنش رو میلرزونن...روحش رو از هم میدرن...قلبش رو از کار میندازن اما این اجبار بود.هری این قسم نانوشته رو امضا کرده بود. صدای لویی پشت سرش خاموش میشه.زمزمه ی خفه ی هری توی باد گم میشه. هری:متاسفم لویی.متاسفم...
Mr. Right? ✔ by gxxkie
gxxkie
  • WpView
    Reads 4,021,353
  • WpVote
    Votes 244,793
  • WpPart
    Parts 38
[BXB] in which a boy leaves his love letters in the wrong person's locker. ↬ Kairo Alden has been pining for fellow classmate Alexandria Miller for as long as he can remember. Finally, with some persuasion from his friends, he decides to step out of his comfort zone and leave love letters in her locker. Only problem? He ends up leaving them in Alexander Rhodes' locker instead. milestones: 6/25/20 - #3 in bxb 7/03/20 - #3 in QUESTIONING 7/06/20 - #3 in LGBTQ 7/06/20 - #2 in QUESTIONING
My Hero Daddy by tinash_xx
tinash_xx
  • WpView
    Reads 544,029
  • WpVote
    Votes 52,033
  • WpPart
    Parts 105
Kitten & Daddy😻🙇 -دوستت دارم به اندازه بزرگترین اشتباهم ******
EMPTY NOTE by AsraAghaii
AsraAghaii
  • WpView
    Reads 31,451
  • WpVote
    Votes 6,168
  • WpPart
    Parts 10
غریبه‌ام با هویتی که از آن منه و نیست. راهی برای نجات پیدا نمیکنم. هیچ چیز رو بخاطر نمیارم. چیزی برای فکر کردن ندارم. حتی به یاد نمیارم این درد از کجا نشات میگیره. هیچ چیز رو به یاد نمیارم.
Choose Love ||H.S|| by Mahboobeh_H
Mahboobeh_H
  • WpView
    Reads 102,200
  • WpVote
    Votes 11,381
  • WpPart
    Parts 73
"میدونی حداقل هفتاد هشتاد درصد زیبایی دنیا به خاطر توئه؟" هری خندید و چال های هلالی شکلشو نشون داد. "الان شد صددرصد" "تو دیوونه ای؟" "نه..من فقط عاشقتم" ............. تو این داستان هری دارک نیست، ددی نیست، قاتل نیست، معروف نیست... هری تو این داستان کسی هست که با یه بچه ی هفت ساله هیچ تفاوتی نداره... برعکس هری های دیگه حتی بلد نیست کسی رو ببوسه. با کلمه ی فاک گونه هاش زود سرخ میشه و حتی معنی واقعیشو خوب نمیتونه درک کنه.. تاریکی و ظلمت تمام زندگیشو احاطه کرده.. اما چی میشه اگه اون هم عاشق بشه... عاشق دختری که بچه بودنشو نه تنها مسخره نمیکنه بلکه دیوانه وار می پرسته... دختری به نام الیزا... #14 fanfiction In 2018...
Me,You,Him! (Ziam) by p_k_z_m38
p_k_z_m38
  • WpView
    Reads 335,774
  • WpVote
    Votes 42,015
  • WpPart
    Parts 41
[COMPLETED] *لیام من میترسم... تو عاشق کدومشونی؟ اون پسر پانک عوضی ای که روزا زندگیتو جهنم میکنه؟ یا... اون پسر بچه افسرده ای که شبا به بغلت پناه میاره؟ +اگه بگم جفتشون,فکر میکنی دیوونم...نه؟
HEAVEN (+18) by Vantegod_
Vantegod_
  • WpView
    Reads 1,253,941
  • WpVote
    Votes 123,031
  • WpPart
    Parts 57
"بگو مال مني!" "فقط مال توام" Vkook/Yoonmin AU
Waiter in a suit - A Johnlock by xMaaaayx
xMaaaayx
  • WpView
    Reads 521,419
  • WpVote
    Votes 29,582
  • WpPart
    Parts 39
John Watson thirty-two years old wasted his entire life with failing dates with women. Until someone simply told him that he was gay. Published DEC 2016 A Johnlock fanfiction ~ Johnlock ~ Johnlock AU ~ Started writing 6 december 2016 and finished the story 17 April 2017
Suicide Notes by kindakaa
kindakaa
  • WpView
    Reads 264,785
  • WpVote
    Votes 37,195
  • WpPart
    Parts 37
مجموعه اى از يادداشت هاى خودكشى.
Fuji {Lesbian} by itislavender
itislavender
  • WpView
    Reads 16,134
  • WpVote
    Votes 1,572
  • WpPart
    Parts 17
[Larry child] تاریکی همیشه جای پلیدی،زشتی و گناه نیست. تاریکی میتونه جای تنهایی باشه.. میتونه جای غم های هزارساله باشه.. جایی که تمام خاطرات نداشته اونجا کهنه میشن و حتی وجود نداشتنشون هم از بین میره.. و برای بیرون اومدن از این تاریکی،باید به درون روشنایی رفت. و این روشنایی چه چیزی..یا چه کسی میتونه باشه؟