Dean Winchester Is German-Americam Man And Also...
General Collins's Secretary...
Dean Is Loyal Man And He Worships Hitler..
The Story Getting Start When General Choose Dean To Be With Him In Mission That Come From Hitler Himself....
And Dean Accept it...
He Doesn't Know What's Gonna Happen To Him...
.
.
.
دین یک مرد دورگه آلمانی-آمریکایی عه...
و همچینین..
منشی ژنرال کالینز..
دین یک مرد وفاداره و هیتلر رو میپرسته..
داستان وقتی شروع میشه ک..
ژنرال اون رو برای یک ماموریت انتخاب میکنه ک مستقیم از طرف هیتلر اومده...
و دین قبولش میکنه..
اون نمیدونه چ اتفاقاتی قراره براش بیوفته...
.
.
.
Destiel (DeanWinchester+Castiel)
It's All Started When I Decide To.
Write My Story And My Feeling
As Diary...
They Think That They Know Me...!
Ha...
Funny...:)
They Don't Know Anything About Me...
The Real Misha Collins..
Who Is Not Happy As it Looks...
.
.
.
اینا همش وقتی شروع شد ک تصمیم گرفتم...
داستانم و حس هام رو بنویسم...
ب عنوان یک خاطره..
اونا فکر میکنن من رو میشناسن...!
ها..
خنده داره...:)
اونا هیچی از من نمیدونن!
میشا کالینز واقعی. ..
کسی ک ب اندازه ای ک نشون میده خوشحال نیست!
.
.
.
Cockles (MishaCollins+JensenAckles)
خب خلاصه اين داستان اینه که يه تصادفى اتفاق میفته كه رانندش جنسن بوده و كسي كه بهش زده ميشاست ....
(Cockles)
كارم تو خلاصه كردن خوب نيست ولي واقعا داستانش قشنگه😂💙
Completed ✅😛
Story by mishcollin available on ao3
Art by jackiedeeart on Instagram
دین همون هیولاکُش 22 ساله ی همیشگی ایه که مادرشو از دست داده تا زمانی که توی یکی از شب های سپتامبر یه بارونی پوش غریبه به شیشه ی ماشینش می خوره و ادعا میکنه که یه فرشته است که اونو از آینده می شناسه و الان در حال فراره.
یا... این داستان درباره ی کستیله که توی تایم لاین دین گیر کرده و دین از این موضوع متنفره تا زمانیکه به خودش میاد و میبینه دیگه متنفر نیست :))))
🔯یک پایان متفاوت برای سریال سوپرنچرال💙💚
برای کلمه «Evanescence» معانی زیر تعریف شده:
فقدان تدریجی، محو تدریجی، غیب زدگی، زوال تدریجی
این لغت به معنای ناپدید شدن سریع و ناگهانی چیزی میباشد.
حال میتواند زوال تدریجی یک امید باشد...
یا فقدان تدریجی یک عشق...
یا شاید محو تدریجی خاطراتی که سعی در زنده نگه داشتنشان است...
زوال تدریجی یک زندگی... تا پوچی...
نویسنده: bsunknown #bsu
Dean and Gabriel are working on a project. However, Gabriel gets detention and Dean is stuck alone. Some videos are watched and Gabriel's dad walks in. Fun times begin.
The cuteness of destiel, casdean, das, whatever you call it :)
Definitely fluffy stuff
(Smut may be involved)
(Actually smut is in part 7 okay there you go have fun oh and part 8. :) enjoy)