"اگر به برف دست بزنی، میمیری."
تصور کنید کل بچگیتون رو جای ناشناسی زندانی شده باشین، از اونجا فرار کنین و بفهمین دنیا آروم آروم در حال مردنه. نصف جمعیت جهان مردهن و فقط یه راه وجود داره تا بقیهشون رو نجات بدین. شما به یه ماموریت فرستاده میشین تا جهان رو نجات بدین و ناگهان ...
"خواهش میکنم، نمیخوام تنها آدمی که میتونه توی زندگیم بدرخشه و به هر جرقهای توی قلب شکنندهم منعکس بشه رو از دست بدم. خواهش میکنم توی این دنیای به هم ریخته ترکم نکن ..."
زمان آپ: چهارشنبهها
ژانر: درام، فانتزی، انگست
Story by: triviajisung
Translated by: HaNa_j5123
داستان در مورد تاجر موفقی توی شهر هنگ کنگ چین هست... تاجری که یه خانواده ی سه نفره داره و در کنار زن و پسرش زندگی شادی داره...
اما شادی این تاجر تا کی ادامه داره؟
کسی در مورد سرنوشت تاجر و خانوادش چه چیزی میدونه؟
درست یه هفته بعد از بهم زدنمون از دستت دادم...اونم واسه همیشه!
اما حالا...
یکی به اسم جانگ جهیون پا گذاشته تو زندگیم!
اون مثل توئه...
همونطور آرام و همونطور آرامش بخش..!
همونطور ساکت و پر تلاطم...!
اون برام آشنائه!
کسی که انگار میشناسمش!
اما اون کیه؟
***
"ته یونگا"
"من...."
صدای بوق ماشین تنها چیزی بود که دیدم لحظه ی بعد....
انگار که وسط سیاهی معلق پرت شده بودم...
همه چیز حس خلاء داشت!
انگار دیگه آزاد شده بودم....
حالا من درون سیاهی عمیقی افتادم که در اومدنش دیگه امکان پذیر نبود...!
گوشی از دستم پرت شد به کناری افتاد...
زمانی که تنم سرمای خیابونو حس کرد فقط به یک چیز فکر میکردم:
ته یونگم....
بدون من حالش همچنان خوب میمونه؟
بر اساس فیلم Someone You May Know
سرباز دایورس اشک هاش رو رها کرد.. اشک هایی که زیر نور ماه میدرخشیدن..
بعضی از قطراتش روی زخم گونش میریختن و درد هاشو دوبرابر میکردن..
هیچ چیز قابل پیش بینی نیست..
و همه چیز هم مطابق خواسته ما پیش نمیره...
ولی من میخوام که تغییرش بدم..
من باید عوضش کنم..
چون من چشمایی دارم که برق میزنن!....
با کمی اقتباس از فیلم "Abigail"
______________________
کاپل اصلی: جهیونگ [Jaehyun × Taeyong]
کاپل های فرعی: لووو، یووین، جانتن، ته تن
ژانر: تخیلی، عاشقانه، +18 ، اکشن، ترسناک
نویسنده: @ApatheticTete
زندگی هر کسی فراز و نشیب های خاص خودشو داره، ولی برخورد ما با اون مشکلات شخصیت واقعی مارو میسازه. اینکه کی بالاخره تصمیم بگیریم زخمامونو درمان کنیم و مسئولیت زندگیمونو به عهده بگیریم، به خودمون بستگی داره. اما فرشته ی نجاتمون همیشه مراقبه تا راه نجاتمونو جلوی پامون بذاره...
این کادوی تولد من به مهشید عه. یکی از بهترین دوستای مجازیم که حالا با دیدنش از نزدیک، تبدیل شده به بهترین دوست واقعی ام.
قرار بود فقط یه وانشات یا فوقش چند شاتی باشه. اما از لحظه ای که جههیون و تهیونگِ داستان جون گرفتن، بهم گفتن که داستان بیشتری برای تعریف کردن دارن و بعنوان خالق دنیاشون، دادن این فرصت کمترین کاری بود که میتونستم براشون بکنم.
"نمیدونم کار کدوم فرشته بود که مهر منو به دل تو انداخت. شاید فرشته نگهبانم بود. میخواست منو نجات بده و پای تورو به زندگیم کشوند"
couple : ~~jaeyong~~
genre : kingship , romance , scoffing
○ Persian translate ○
translator : @mikai99
10k reader ...
taeyong want to see the world with jaehyun !
it was his last chance.
#nct #jaeyong